در تاريخ 5 و 6 شهريور امسال اولين همايش ملي مديريت و رهبري سازماني در هتل آزادي تهران برگزار خواهد شد

بهتر است خودتان در سايتشان بخوانيد
به نظر همايش خوبي مي آيد. بايد محورهايش را دوباره مطالعه كنم

كاش كميته اي يا سازماني مثلا سازمان ملي بهره وري اين همايشها و سمينارها را بررسي ميكرد و رتبه ميداد تا از تكرار مكررات و يا برگزاري سمينارهاي فرماليته جلوگيري ميشد.
مثلا چه خوب بود اگر فلان كنفرانس بين المللي كه ميخواست براي مثلا 100امين سال برگزار شود اگر نمره خوبي در سال قبل نميگرفت حق برگزاري نداشت
يا مثلا همين كميته بررسي ميكرد كه اصولا اين نوع كنفرانسها و همايشها و سمينارها چه تاثيري در مديريت كشور داشته اند و چگونه ميشد همه آنها را به يك سمت و هدف هدايت كرد و همه آنها در يك جهت عملي (نه تئوري) برقراري راهكارهاي افزايش راندمان و بهره وري و كيفيت و نيز افزايش سهم بازار هدايت شوند؟
يا اينكه اصلا چه سمينارهايي بايد برگزار بشود و چه سمينارهايي نبايد برگزار شوند چون مشابه آن موضوع در فلان ماه برگزار شده يا در شرف برگزاري است.
اصلا متولي اين سمينارها چه كسي است؟ كسي خبر دارد؟

به هر حال براي شركت كنندگان در اين همايشها و كنفرانسها آرزوي موفقيت روز افزون و ايجاد تغيير به سمت متعالي تر شدن را دارم


از اینکه برای خواندن این پست وقت صرف کردید سپاسگزارم
خواندن کامنتها، یادداشتها و نقطه نظرات شما شیرین ترین لحظات مرا در این وبلاگم شکل میدهد
لطفا نقطه نظرات خود را در خصوص این پست برایم بنویسید.
برای اشتراک مطالبم روی این تصویر کلیک کنید

اين روزها واقعا نميدانم روز كي به پايان ميرسد
اخيرا قيمتهاي رقبايم در حد بسيار پاييني با يكديگر در رقابت است. مجبور هستم وارد گود شوم و گرنه از قافله عقب ميمانم و شايد ديگر نتوانم فرصتهايي كه رقبا از دستم خارج ميكنند را بدست آورم.
براي همين و به منظور افزايش فاصله با رقبا يا به عبارتي ايجاد فاصله و حتي در مواردي كم كردن فاصله با رقبا چند برنامه جديد را در سر دارم كه دارم روي آنها كار ميكنم.
متاسفانه كارهاي مختلف اجرايي ديگري هم داشتم كه بايد حتما خودم در مورد آنها تصميم گرفته و اقدام ميكردم از جمله تنظيم موارد براي قرارداد با انجمن مديريت كيفيت ايران براي سرمايه گذاري مشترك و چاپ كتاب راه شش سيگما و بررسي گزارشات عملكرد مالي براي ارائه به وزارت دارايي و چند كار فكري ديگر كه با انبوهي از مراجعه كننده و تلفن كننده مختلف از گزارش و همفكري با نماينده يكي از شهرهاي مهم در فروش محصولاتمان گرفته تا ديد و بازديد هاي عيد سروراني كه الان فرصت كرده بودند تشريف بياورند و مسائل خرد و ريز مالي و فروش و تامين كنندگان و … كه هر كدام باعث ميشد كلي از زمان را از دست بدهم

دو تصميم گرفته ام كه به نظرم مهم مي آيد. يكي اينكه خدمات ضمانت نامه

را همانگونه كه قبلا نيز اشاره نموده بودم از تضمين كيفيت به تضمين رضايت ارتقاء بدهم. از طرفي با توجه به مشكلاتي كه در ارائه ساير خدماتمان از جانب تامين كنندگان به مصرف كنندگان نهايي داريم تصميم گرفتم با يك تير چند نشان بزنم و با تغيير كارت ضمانت نامه به دفترچه خدمات پس از فروش همه خدماتمان را بطور قابل دسترس تري بازنگري نموده و به صورت مكمل و يكپارچه در اين دفترچه به خريداران محصولاتمان ارائه نمايم
تصور ميكنم اين كار ضمن افزايش قابل توجه ميزان وفاداري مشتريان باعث رونق گرفتن تبليغات ،دهان به دهان در ميان خريداران محصولاتمان نيز بشود و از از طرف ديگر ضمن تحكيم موقعيت مشتريان خريد اول را به شدت در نام رادان نگه دارم و اينها خود عوامل مهمي در افزايش فروش محصولاتمان خواهد بود.

تصميم ديگري كه همزمان دارم روي آن كار ميكنم تغيير در سياست تخفيف گذاري فروش است.
فعلا دارم قيمت تمام شده همه محصولاتمان را در اكسل بالا و پايين ميكنم تا به آنچه مد نظرم است برسم. در حال حاضر درصد قابل توجهي از تخفيفي كه ارائه ميدهيم و توسط عده كمي استفاده ميشود باعث افزايش قيمت خرده فروشي و عمده فروشي و نهايتا قيمت مصرف كننده ميگردد.
شركت براي اينكه بتواند اين تخفيفها را كاور كند بايد قيمتي بالاتر از حداكثر اين تخفيفات را در نظر بگيرد تا حاشيه سودي نيز كنار گذارد.
براي همين تصميم گرفتم از سياستي كه در سالهاي 77 و 78 استفاده ميكردم دوباره استفاده كنم. يعني قيمت مصرف كننده و عمده فروش و خرده فروش را از همديگر تفكيك كنم
از مزاياي مختلف اين روش يكي اين است كه با توجه به ضرب المثل “عقل مردم به چشمشان است” ميتوانم تخفيفهاي مستتر را آشكار كنم و با منظور نمودن بيشترين تخفيفها به عده بيشتري از كساني كه قبلا به دليل حجم كم سفارشات و يا خريدهاي غير نقدي از آن بي بهره بودند قيمتهايمان را پايين تر نمايش دهم. البته عملا قيمت خريد آنها پايين تر هم مي آيد و اين فقط نمايش نيست بلكه به عبارتي ديگر قيمتهاي پايينتر را قابل دسترسي نموده و آشكار ميكنم.
يكي ديگر از مزايا آن است كه قيمت مصرف كننده ام را هم ميتوانم پايين بياورم و يك موج رقابتي جديد ايجاد خواهم كرد.
با توجه به موقعيت نام رادان فكر ميكنم اين موج منجر به افزايش فروش بيشتري شود.
و سوم آنكه ديگر مجبور نيستم درصد معيني از تخفيف را براي همه كالاها رعايت كنم. با اين كار عملا ميتوانم در برخي از محصولات اختلاف درصدي كمتري از بقيه محصولات را بين قيمت عمده فروش و خرده فروش و مصرف كننده برقرار نمايم.
به هر حال در شرايط فعلي به دردسرهايي كه باعث شده بود تا اين سيستم را به سيستم تك نرخي با تخفيفهاي مختلف ترجيح بدهم، مي ارزد كه برگردم به سيستم قبلي
زمان را نبايد از دست بدهم
لازم به ذكر هستش كه اصلا قرار نيست وارد جنگ قيمتها بشوم و محصولاتم را در مواجعه با شايعه كاهش قيمت در ازاي كاهش كيفيت قرار دهم. بلكه ميخواهم محصول درجه 2 اي را با قيمت رقابتي ارائه كنم و نيز تخفيفهاي پنهان را آشكار كنم
هدايايي نيز براي محصولاتمان در نظر گرفته ام كه در بسته بندي ها قرار خواهم داد
بايد بتوانم هر چه سريعتر قيمتهاي جديد را برقرار كرده و دفترچه خدمات پس از فروشمان را ارائه كنم.
هر دو اين كارها شديدا به تمركز احتياج دارد و اصلا نبايد مرتكب اشتباهي شوم. تغيير سياست فروش منجر به تغييرات ديگري خواهد شد كه از حالا بايد سناريوهايي براي آن آماده داشته باشم.
همينطوري زمان دارد ميگذرد و اصلا باور كردني نيست كه به ميانه ارديبهشت نزديك شده ام و هنوز كارهايم نا تمام است.


از اینکه برای خواندن این پست وقت صرف کردید سپاسگزارم
خواندن کامنتها، یادداشتها و نقطه نظرات شما شیرین ترین لحظات مرا در این وبلاگم شکل میدهد
لطفا نقطه نظرات خود را در خصوص این پست برایم بنویسید.
برای اشتراک مطالبم روی این تصویر کلیک کنید

امروز بروشور و دعوت نامه چهارمين كنفرانس بين المللي مديريت به دستم رسيد
اين كنفرانس قرار است در تاريخ 28 تا 30 آذر سال جاري در تهران برگزار شود
براي كسب اطلاعات بيشتر به سايتشان مراجعه كنيد

متاسفانه اطلاعات سايت مربوط به كنفرانس پارسال است و ابدا به دردتان نميخورد
به هر حال براي دانشجويان 50% تخفيف درنظر گرفته اند


از اینکه برای خواندن این پست وقت صرف کردید سپاسگزارم
خواندن کامنتها، یادداشتها و نقطه نظرات شما شیرین ترین لحظات مرا در این وبلاگم شکل میدهد
لطفا نقطه نظرات خود را در خصوص این پست برایم بنویسید.
برای اشتراک مطالبم روی این تصویر کلیک کنید

فرض كنيد كه شما فروشنده يخچال خانگي هستيد و منطقه فروش شما قسمتهاي فوق العاده سردسير كانادا يا آلاسكاي آمريكا ميباشد.
در چنين شرايطي فروش يخچال به يك ساكن منطقه يا به يك اسكيمو چطور ممكن است عملي شود؟
آيا شما نيز فكر مكينيد كه در چنين نقاطي از دنيا به يخچال نيازي نيست و به دليل هوايي كه نه تنها سرد بلكه يخبندان است نياز به يخچال نيز براي مردم منطقه وجود ندارد؟

لطفا قبل از ادامه مطالعه كمي روي اين موضوع فكر كنيد.

فرض ميكنم الان كه داريد اين سطر را ميخوانيد خوب روي اين موضوع فكر كرده ايد و ايده هايي نيز داريد.
قبل از پاسخ لازم است شما را با تكنيك FAB (Features, Advantages & benefits) تكنيك مشخصات، مزايا و منافع يا همان تكنيك فروش منافع آشنا كنم.
در اين روش فروشنده سعي ميكند با تكيه بر مزايا و مشخصات محصول، مافع ناشي از استفاده از كالا را با نيازهاي مشتري مرتبط سازد و با اين تكنيك مشتري را متقاعد به خريد محصول نمايد.
اين تكنيك از شرح و شناخت سه عامل
– مشخصات ( اندازه، رنگ، طعم، كيفيت، زمان تحويل، شرايط قرارداد، قيمت، مواد متشكله، بسته بندي، خدمات، سطح فن آوري، كارايي در مصرف انرژي)
– عامل مزايا (سهولت حمل و نقل، جذابيت، قبول ذائقه، ارضاي نيازها، سرعت در رفع نياز، انصاف، اقتصادي بودن، سلامتي، امنيت، زيبايي، اطمينان خاطر، جديد بودن، مصرف برق كمتر)
– عامل منافع (لذت، احساس موفقيت، سرمايه گذاري، سرگرمي، آسايش خاطر، دوست يابي، حمايت از ديگران، تقويت سلامتي، هزينه كمتر)
شكل ميگيرد و با استفاده از اين عوامل سعي ميكند منافعي را براي مشتري در ازاي خريد محصول ايجاد كند.
در اين تكنيك فروشنده بايد :
– مشخصات محصول مانند ابعاد، اندازه، قيمت، خدمات و كارايي را توضيح دهد
– به مزاياي محصول مانند سهولت در حمل و نقل، سرعت، سلامتي و جديد بودن اشاره نمايد
– روي منافع محصول براي مشتري مثل هزينه كمتر، آسايش و امنيت بيشتر تكيه كند
– صبر كند تا مشتري نظر خود را بگويد

اكنون ببينيم چگونه با استفاده از اين تكنيك ميتوانيم يخچالي را به اسكيمو بفروشيم:
در قسمت اول يعني مشخصات محصول، شما به خريدار ميگويي كه اين يك يخچال است، برقي است يا نفتي، كوچك است يا بزرگ اما اين اطلاعات در خريدار شما انگيزه ايجاد نميكند. در قسمت دوم يعني مزايا، شما به خريدار ميگوييد كه اين يخچال مدل جديدي است، بدون برق و يا به كمك باطري يا نفت كار ميكند و … ولي باز هم تا اينجا در خريدار انگيزه ايجاد نميشود.
در قسمت سوم يعني منافع ناشي از در اختيار داشتن محصول، شما به خريدار ميگوييد كه براي سلامتي و تندرستي خود به شير تازه، سبزي تازه، گوشت تازه، و سالم و ميوه ها احتياج دارد. در قطب شمال در برودت زير 30 درجه همه چيز منجمد است و از شير و سبزي و گوشت و ميوه تازه نميتوان استفاده كرد. ضمنا يخچال محفظه اي است كه درجه حرارت داخلي آن بين مثبت 1 تا مثبت 2 درجه است و شير و گوشت و ميوه و سبزي در اين درجه حرارت تا چند روز سالم و تازه باقي ميماند و سلامت ما در گرو تازه بودن و سالم بودن مواد غذايي است و اين محفظه قادر است مواد غذايي را در درجه حرارت بهداشتي در هر محيط و منطقه اي نگهداري كند. اگر درجه حرارت بيرون منفي 30 تا مثبت 50 هم باشد باز هم درجه حرارت اين محفظه ثابت است.
اكنون توانستيم اسكيمو را به منافع ناشي از داشتن يخچال آشنا نموده و او با درك تاثير يخچال در سلامتي و تازه بودن مواد غذايي و نهايتا سلامت و بهداشت خود آماده خريد است.
پس به اسكيمو هم ميتوان يخچال فروخت.


از اینکه برای خواندن این پست وقت صرف کردید سپاسگزارم
خواندن کامنتها، یادداشتها و نقطه نظرات شما شیرین ترین لحظات مرا در این وبلاگم شکل میدهد
لطفا نقطه نظرات خود را در خصوص این پست برایم بنویسید.
برای اشتراک مطالبم روی این تصویر کلیک کنید

اولین یادداشت سال برایم مهم بود. نمیخواستم هر چه پیش آید خوش آید بشود. برای همین دنبال موضوع خوبی میگشتم که بر حسب اتفاق در پی سوال یکی از خوانندگان بلاگم در خصوص بیماری هلندی دیدم موضوع جالبی است و رفتم منابعی را مطالعه کردم که نتیجه آنرا در زیر برایتان مینویسم:

افزایش هزینه های جاری و کسری بودجه ای که دولت هر سال با آن مواجه است باعث شده است که دولت با بروز کمبود منابع به برداشت از حساب ذخیره ارزی روی آورد.

به هر حال اتکاء به درآمدهای نفتی برای اقتصاد کشور راهکار نیست. چرا که بی ثباتی و نوسان شدید درآمدهای نفتی تهدیدی برای ثبات اقتصادی ایران است و تجربه دو دهه گذشته نشان داده است کاهش درآمدهای نفتی تا چه اندازه میتواند مخاطره آمیز باشد.
یکی از مخاطراتی که از آن یاد میشود گرفتار شدن اقتصاد ایران به بیماری هلندی است.
در واقع با ارزان شدن قیمت نفت موجودی حساب ذخیره ارزی نیز به صفر خواهد رسید و آن گاه دیگر امکان تعدیل نوسان درآمدهای نفتی وجود نخواهد داشت. کارشناسان معتقدند که نباید درآمدهای آتی خود را بر پایه قیمتهای متغیر بازارهای جهانی محاسبه کنند و همواره باید درصد قابل قبولی خطا را در پیش بینی های آتی قیمتها لحاظ کنند.
در شرایطی که درآمدهای نفتی کشورهای صادر کننده نفت با شوک مثبت رو به رو میشود هزینه کردن کامل آن در یکسال در میان مدت آثار معکوسی از خود به جای میگذارد و در قالب بیماری هلندی به فعال سازی مکانیسمهای معیوب اقتصاد منجر میشود.
این بیماری که اولین بار در دهه 1960 در هلند دیده شده حالتی از عملکرد ناصحیح اقتصادی است که در آن کشف و استخراج منابع طبیعی از توان صنعت میکاهد. در نتیجه ارزش پول ملی بالا میرود، قدرت کالاهایتولیدی تقلیل و واردات افزایش میابد و صادرات محصولات غیر منابع افت میکند.
اولین شواهد ورود بیماری هلندی به اقتصاد ایران به سال 1353 شمسی بر میگردد. در این سال تحت تاثیر چهار برابر شدن قیمت نفت بودجه عمومی کشور به دو برابر افزایش یافت و دولت پهلوی در آن زمان با طرح شعار آموزش رایگان و کاهش قیمت کالاهای اساسی انتظارات عمومی را افزایش داد اما به دلیل رشد واردات و کاهش سطح تولیدات داخلی همزمان با کاهش 14 درصدی درآمدهای نفتیدر فاصله سالهای 1355 تا 1357 دوره ای از رکود اقتصادی آغاز شد و به دلیل افزایش نقدینگی نرخ تورم سالانه کشور تا سال 1357 به طور متوسط به 35 درصد رسید. این در حالی بود که دولت در آن زمان خود را متعهد به صرف هزینه های هنگفت عمومی کرده بود و کاهش درآمدهای نفتی به دلیل کاهش قیمت نفت سبب کاهش توانایی عملی دولت در پاسخ به مطالبات عمومی شد.
تحلیلگران مسائل اقتصاد سیاسی بر این باورند که رشد بیش از حد مصارف ارزی دولت از محل فروش نفت بار دیگر شرایط را برای گسترش بیماری هلندی در اقتصاد ایران فراهم خواهد کرد. آنهخا معتقدند با توجه به اینکه نرخ تورم در سال آینده 13 درصد پیش بینی شده است و بر اساس برآوردهای صندوق بین المللی پول نرخ تورم جهانی در سال جاری میلادی 3 درصد است بنابر این در سال 85 کالاهای ایرانی در بازارهای جهانی 10 درصد گرانتر خواهد شد و در مقابل کالاهای خارجی برای مصرف کننده ایرانی بیش از 10 درصد ارزانتر میشود.
بنابر این این روند منجر به کاهش صادرات نفتی ، افزایش واردات و دامن زدن به رکود صنایع داخلی و کاهش سطح اشتغال خواهد شد. هرچند رئیس سازمان مدیریت و برنامه ریزی اعلام کرده است که با بکار گیری ابزاری چون فروش اوراق مشارکت از شوک تورمی تزریق درآمدهای نفتی پیش بینی شده در لایحه بودجه 85 به اقتصاد ایران جلوگیری خواهد شد.
منخودم فکر میکنم ثبت نام موبایل هم نقش عمده ای بازی خواهد کرد گرچه ظهور شرکتهای لیزینگ خود با این برنامه اقتصادی منافات دارد و موجب بالا نگه داشتن نقدینگی خواهد شد در حالیکه ثبت نام پیش خرید خودرو یا ساختمان هم قبلا کمک بزرگی به این مسئله بوده است.
امیدوارم سال 85 آغاز رونق اقتصادی کشورمان باشد. بخصوص که در ابتدای آن بحث مذاکرات با آمریکا نیز مطرح شده است ولی بعید میدانم که حتی اگر از نظر سیاسی هم خوب پیش برویم با این اوضاع بد بروکراسی و دولتی بودن اقتصادمان و وضع اسف بار مدیریت بنگاهها حرکت اقتصاد کشور تسریع شود

در ادامه این پست را هم بخوانید


از اینکه برای خواندن این پست وقت صرف کردید سپاسگزارم
خواندن کامنتها، یادداشتها و نقطه نظرات شما شیرین ترین لحظات مرا در این وبلاگم شکل میدهد
لطفا نقطه نظرات خود را در خصوص این پست برایم بنویسید.
برای اشتراک مطالبم روی این تصویر کلیک کنید

توصيه علوم نيوتني به مديران اين بود كه: اگر مي‌خواهيد بمانيد و اگر مي‌خواهيد سازماني موفق داشته باشيد بايد در انديشه حفظ ثبات صنعت، سازمان و سيستم باشيد. يعني اگر طبيعت، بحران اجتماعي، بحران اقتصادي و يا هر شرط و عامل ديگري خواست سيستم و سازمان شما را از حالت ثبات خارج كند، وظيفه و نقش شما به عنوان يك مدير و رهبر سازمان و واحد توليدي يا خدماتي اين است كه نگذاريد ثبات موجود به هم بريزد و اگر بهم ريخت، بكوشيد هر طور شده مجددا ثبات و تعادل را به آن سازمان يا واحد برگردانيد.
اما جيمز گيلك و بعداز او انديشمنداني نظير روگرلوين در كتابي تحت عنوان «پيچيدگي: علم نوظهور در لبه نظم و آشوب» با طرح نظريه «آشوب، يك علم جديد» چشم‌اندازهاي جديدي را از واقعيت‌هاي جديد، به دنيا مخصوصا دنياي اقتصاد و صنعت نشان دادند. اينان با تئوري آشوب و تئوري پيچيدگي سازماني كه نتيجه و زاييده تغييرات و تازه‌هاي دانش بشري و تغييرات محيط و روابط، كاربرد علوم نيوتني را به بايگاني بردند به آنها نشان دادند و ثابت کردند كه اگر مي‌خواهيد بمانيد و اگر مي‌خواهيد صنعت يا سازماني موفق داشته ‌باشيد بايد در انديشه تغيير صنعت، سازمان و سيستم باشيد.
تئوري آشوب داراي پايه‌هايي مانند اثر پروانه‌اي (Butterfly Effect) خودسازمان‌دهي(Dynamic Adoptation) يا سازگاري پويا، خودمانايي (Self Similarity) يا خاصيت هولوگرافي و جاذبه‌هاي عجيب (Strange Attractors) مي‌باشد كه پرداختن به هر موضوع فضا و زمان زيادي را طلب مي‌کند. شايد در آينده فرصت پرداختن به پاره‌اي از آنها را بيابيم وليكن اين نكته مهم در تئوري آشوب به صورت برجسته خود را نشان مي‌دهد كه يك تغيير جزئي در شرايط اوليه مي‌تواند تغييرات اساسي و شديدي را در پيش‌بيني و نتايج ايجاد کند. اين تئوري (تئوري آشوب) مي‌گويد در تمامي‌پديده‌ها، نقاطي وجود دارند كه تغييري اندك در آنها باعث تغييراتي عظيم مي‌شود.
البته اميدوارم برداشت پاره‌اي از دوستان از تئوري آشوب اين نباشد كه همه چيز را بهم بريزيم و يا در شرايط بهم ريخته انرژي‌مان را صرف سر و سامان دادن به‌هم‌ريختگي‌ها کنیم. در شرايطي كه قانون تجارت قديمي‌شده در دست بازنگري است قانون تجميع عوارض كه به جز بازدارندگي هيچ خاصيت وجودي خود را بروز نداده‌است و قانون ماليات بر ارزش افزوده بي‌برنامه و بي‌ابزار در حال رخ نمايي تدريجي است، و در وضعيتي كه بحث لزوم بازنگري در قانون كار از مدت‌ها پيش مطرح است، در شرايطي كه گردش نقدينگي در بدنه اقتصاد به حداقل رسيده و در روزگاري كه ميزان‌الحراره اقتصاد يعني بورس دچار كندي و از كارافتادگي شده‌است و در حالي كه بودجه‌هاي عمراني به كندي از راه‌باريكه‌هاي تغيير شبكه مديريتي كشور عبور مي‌كند و برنامه‌هاي عمراني در چنبر ترديدها و اختلاف نظرها دست به دست مي‌شود، نگراني‌هاي گوناگون بر زير سيستم‌هاي اقتصادي كشور به ويژه در مقوله صنعت سايه افكنده‌است، با كدام تئوري مدون و تجربه شده مديريتي مي‌توان از اين همه آشوب راه به ساحل نجات برد. تئوري آشوب تغيير در بخشي از سازمان و سيستم را توصيه مي‌کند و مسلما درهم‌ريختگي كل سيستم مطلقا مورد نظر آقاي جيمز گيلك نبوده‌است. خداي ناكرده برداشت ناوارد نکنیم. هرگونه تغيير در جهت دستيابي به شرايط بهتر را نيز مي‌بايد در فضاي مملو از آرامش و امنيت ايجاد کرد در غيراين صورت اقدام به تغيير در جو پرتنش و متزلزل نتيجه عكس مي‌دهد … .
اميدوارم مسوولان و برنامه‌ريزان با لمس و درك شرايط حاكم بر بدنه اقتصاد راهكارهاي لازم براي خروج از اين بحران جدي را با دعوت از متخصصان و تجربه‌دارهاي مقوله تجارت و صنعت و استقبال از همكاري تشكل‌هاي صادق و مسوول در كوتاه‌ترين زمان ممكن به كار برند. به اميد روشن شدن تدريجي افق براي فعاليت كارآفرينان عاشق به آباداني و سرفرازي ايران كهن و بزرگ … .
احمد پور فلاح – روزنامه دنياي اقتصاد 27 اسفند 84


از اینکه برای خواندن این پست وقت صرف کردید سپاسگزارم
خواندن کامنتها، یادداشتها و نقطه نظرات شما شیرین ترین لحظات مرا در این وبلاگم شکل میدهد
لطفا نقطه نظرات خود را در خصوص این پست برایم بنویسید.
برای اشتراک مطالبم روی این تصویر کلیک کنید

امروز بعد از اینکه از آزمایشگاه در اومدم تا آزمایشاتی رو که دکتر برای بررسی علت تورم معده من نوشته بود رو انجام بدم سریع خودم رو به هتل سیمرغ محل برگزاری مجمع عمومی انجمن مدیریت کیفیت ایران که همزمان سمیناری تحت عنوان نقش EFQM در ارتقاء کیفیت در اروپا و آخرین تغییرات مدل سرآمدی برگزار میشد برسونم.
از همه چیز که بگذریم دو نکته جالب در سخنرانی های آقای بنجامین کلر ارزیاب ارشد و عضو سازمان EFQM وجود داشت که از تغییرات مربوط به ورژن 2006 میگفت و لازم دیدم به اطلاع شما برسونم:
اول اینکه در ورژن جدید به جای اینکه دو مرحله گواهینامه اهتمام به سرآمدی(C2E= Committed to Excellence) و اشتهار(R4E=Recognised for Excellence) و 3 تندیس داشته باشیم اینک مرحله اشتهار خود به سه بخش تقسیم شده است. اشتهار یک ستاره ، اشتهار دو ستاره و اشتهار 3 ستاره. دلیل این امر هم این عنوان شده که چون فاصله زمانی طی شده برای شرکتها از مرحله اشتهار به تندیس عموما طولانی است و چند سال طول میکشد ممکن است شرکتها انگیزه خود را برای ادامه راه از دست بدهند. لذا خود اشتهار به سه پله رشد تقسیم شده است. طوری که امتیازات بالای 300 به رتبه تک ستاره ، امتیازات بالای 400 به رتبه دو ستاره و امتیازات بالای 500 به رتبه سه ستاره تقسیم میشوند
همانطور که گفتم این امر فقط به منظور جلوگیری از کاهش انگیزه شرکتها بوده است
دوم اینکه همانطور که میدانید نوشتن نظامنامه 75 صفحه ای واقعا دشوار است. سازمانهایی از EFQM درخواست داشته اند که 75 صفحه ننویسند. این امر هم هزینه دارد هم اینکه برای نوشتنش مشاور لازم است که آن هم هزینه خودش را دارد و واقعا اگر اشتباه بنویسند حقشان ضایع میشود (دقیقا همان اعتراضی که من در اولین دوره به جایزه ملی کیفیت ایران کردم) لذا از این پس سازمانها فقط 10 صفحه نظامنامه تنظیم میکنند که اطلاعات کلی در خصوص نتایج عملکردشان را ارائه میدهد و همه عوامل را دقیقا تشریح نمیکنند که چگونه آنرا بهبود میدهند یا آموزش میدهند و تهیه آن بصورت یک کارگاه با حضور مدیر ارشد شرکت صورت میگیرد.
بعد از آن سایت ویزیت و بازدید از محل انجام میشود. در این روش مشکل سازمان ارزیابی کننده بیشتر میشود چون به مهارتهای خاص ارزیابها نیاز است که با تخصصشان همه چیز را از همان 10 صفحه و سایت ویزیت بیرون بکشند.
سال گذشته کمپانی BMW آلمان از همین روش استفاده کرده و به جایزه هم رسیده است و اینک برای همه قابل انجام است

یکی دیگر از چیزهایی که برایم جالب بود این بود که سازمان EFQM در بروکسل یکی از شهرهای بلژیک قرار دارد و یک ساختمان کوچک دو طبقه است که در گوشه ای از شهر و در یکی از خیابانهای فرعی واقع شده است و تنها 30 نفر کارمند دارد (از 12 ملیت مختلف اروپایی)

و اما یک نکته دیگر که داشت یادم میرفت. اکثر روزنامه های امروز از چیزی به اسم بیماری هلندی نام برده بودند. چون تو تاکسی میشنیدم که خیلی ها میگفتند بعد از جنون گاوی و آنفولانزای مرغی این بار اقتصادمان بیماری هلندی گرفته فکر کردم بد نباشه اگر در این خصوص دو سه سطری بنویسم.
اصولا وقتی درآمد ارزی ناشی از منابع زیر زمینی (مثل نفت و گاز و …) افزایش پیدا کند اثری به نام بیماری هلندی اتفاق می افتذ که باعث میشود رشد بخش صنعت کم شود – رشد بخش کشاورزی کم شود – رشد بخش خدمات (دلال بازی بگیم بهتره) افزایش میابد و قیمت ارز نیز زیاد تغییر نمیکند.
چرا؟ برای اینکه کی وقتی پول مفت بدستش میاد میره بیل بزنه یا کالایی رو تولید کنه؟
پس نترسید به آدمها سرایت نمیکنه !


از اینکه برای خواندن این پست وقت صرف کردید سپاسگزارم
خواندن کامنتها، یادداشتها و نقطه نظرات شما شیرین ترین لحظات مرا در این وبلاگم شکل میدهد
لطفا نقطه نظرات خود را در خصوص این پست برایم بنویسید.
برای اشتراک مطالبم روی این تصویر کلیک کنید

حتما بايد براي شروع كاري از صفر شروع كرد؟
چند وقت پيش با يكي از دوستانم كه تقريبا يك سالي هستش كه اقامت كانادا گرفته و الان هم خانم و بچه هايش در آنجا هستند صحبت ميكرديم. به من قويا توصيه ميكرد كه برم اونجا كه اگر بروم وسائل پيشرفت براي من چنين و چنان محيا است.
كمي كه حرفهايمان گرم گرفت رسيديم به اينجا كه حالا گيرم كارها درست شد و رفتيم. چه كاري انجام بديم؟
چيزي كه در آنجا هست و در ايران نيست و برايم تازگي داشت خريد و فروش كسب و كار است. همه ما شنيده ايم كه مثلا سايپا پارس خودرو را خريد. ولي چگونه ارزش گذاري ميشود؟
ما ايراني ها فقط بلديم كه يا استخدام بشيم يا كاري رو از صفر شروع كنيم. اصولا براي ماها چيزي به اسم خريد و فروش كسب و كار را تعريف نكرده اند و با آن كاملا نا آشنا هستيم.
براي مثال تصور كنيد شما از كسب و كار توليد مبل خوشتان آمده. از طرفي خيلي هم خوب ميدانيد كه جا انداختن يك نام تجاري چقدر زحمت داره. به جاي سرمايه گذاري و خريد زمين و ساخت كارخانه و فروشگاه و … يكي از بهترين راه حلها اين است كه يك كسب و كار جاري و مشغول به كار را بخريد. مثلا برويد كارخانه مبل ايران را همانطوري كه هست بخريد. با همه ماشين آلات و زمين و فروشگاهها و آرم تجاري و حتي كاركنانش.
يعني ديگه لازم نيست بياييد از نو شروع كنيد. ميتوانيد با ايده هايي كه داريد آن كسب و كار را از همانجايي كه هست ادامه دهيد و رونق بخشيد.
به اين ميگويند خريد و فروش كسب و كار.
با خودم فكر ميكردم كه واقعا چقدر جاي اين كار در ايران خالي است. مثلا اگر صاحب شركت فوت كند و يا مثلا تصميم بگيرد براي هميشه به كشور ديگري مهاجرت كند پرونده آن نام تجاري و سالها زحمت و تلاش براي هميشه بسته ميشود.
در حاليكه اگر همان كسب و كار با همان آرم تجاري قابل خريد و فروش بود و مثلا در صفحه فلان راهنماي فلان روزنامه ستون خريد و فروش كسب و كار هم بود چه ميشد؟ واقعا آن كسب و كار و آن نام تجاري زنده ميماند
مسلما خيلي بهتر بود. ولي مشكلي كه به نظر ميرسد (بدليل عدم آشنايي من با الفباي اين نوع خريد و فروش) اين است كه قيمت گذاري يك نام تجاري يا يك كسب و كار چگونه است؟ چگونه ميتوانيم تك تك پرسنل را قيمت گذاري كنيم؟ ايا اصلا اين كار لازم است؟ اگر لازم نيست آيا ميتوانيم بگوييم همه اين كسب و كار روي هم فلان مقدار تومان؟ آيا كمتر مي ارزد يا بيشتر؟
اين با خريد و فروش كارخانه در حال كار يا همان چيزهايي كه به نام خصوصي سازي در ايران مي بينيم كمي شبيه است ولي اساسا فرق دارد. ولي ميتوان از همان تجربيات استفاده كرد و آنرا بسط داد
اصولا در ايران آيا نيروي كار ارزش گذاري ميشود؟ با چه روشي؟
كلي سوال برايم يش آمده. از شما خواهش ميكنم اگر اطلاعاتي در اين خصوص داريد از روي اين يادداشت به راحتي نگذريد و حتما نظر خود را بنويسيد.


از اینکه برای خواندن این پست وقت صرف کردید سپاسگزارم
خواندن کامنتها، یادداشتها و نقطه نظرات شما شیرین ترین لحظات مرا در این وبلاگم شکل میدهد
لطفا نقطه نظرات خود را در خصوص این پست برایم بنویسید.
برای اشتراک مطالبم روی این تصویر کلیک کنید

حتما همه شما بخصوص اگر كارمند باشيد در جريان تغييرات حقوق و مزايا براي سال 85 قرار گرفتيد. تغييرات به شرح زير خواهد بود:
حداقل دستمزد كارگران 150 هزار تومان تعيين شده. يعني به عبارتي حداقل دستمزد روزانه كه 4 هزار و 86 تومان بود با 3/22 درصد افزايش به 5 هزار تومان افزايش يافته است. از طرفي حق اولاد به ازاي هر فرزند (حداكثر تا دو فرزند) 15 هزار تومان و كمك هزينه مسكن 10 هزار تومان و بن غير نقدي هم 10 هزار تومانشده است.يعني به عبارت سر انگشتي حداقل دريافتي كارگران در سال جديد ماهيانه تقريبا بالاي 200 هزار تومان خواهد بود.
فكر ميكنيد با اين كار كارگران پولدارتر شدند؟ نه اتفاقا فقير تر شدند. چرا؟ براي اينكه هزينه دستمزد در تمامي محصولات به عنوان يكي از عوامل تعيين قيمت تمام شده (هزينه مواد + هزينه دستمزد + هزينه سربار) محاسبه ميشود و همه محصولات هزينه دستمزد توليد را حداقل 30 درصد افزايش خواهند داد. 30 درصد به خاطر اينكه به همان نسبت حق بيمه 23 درصدي كارفرما نيز بيشتر خواهد شد بعلاوه كلي هزينه هاي جانبي پرسنل كه در فيش حقوقي درج نميشود ولي به شركت تحميل ميشود.
درحاليكه حقوق كارگر فقط 22 درصد افزايش داشته است.
ميگويند نرخ تورم نسبت به پارسال 20 درصد محاسبه شده است. براي همين هم كارگر در رفاه خواهد بود چون 2 درصد بيشتر گيرش مياد.!!!
راستي به اين موضوع توجه كردين كه نرخ تورم نسبت به سال پايه (سال 1376) چند درصد بوده؟ و چرا دولت ايران هميشه نرخ تورم رو نسبت به سال قبل به مردم اعلام ميكنه نه نسبت به سال پايه؟
مثلا اگر بگه تورم در سال 84 نسبت به سال پايه 500 درصد بوده چه اتفاقي مي افته؟
امروز صبح با اينكه با دو سه كارپرداز ملاقات داشتم ولي تونستم برآورد هزينه تمام شده با هزينه هاي فعلي رو انجام بدم. آخه حتما ميدانيد كه سال آينده هزينه برق و گاز و تلفن هم علاوه بر هزينه هاي حمل و نقل افزايش خواهد داشت.
افزايش هزينه از يك طرف . كاهش قدرت خريد مردم از طرف ديگه يعني اينكه بايد در آمارهاي فروشمون تجديد نظر كنيم و فرض رو بر اين قرار بديم كه كمتر از سال 84 خواهيم فروخت
و اين يعني اينكه با توجه به هزينه تمام شده محصولات و كاهش فروش سود ما يا بسيار ناچيز خواهد شد و يا حتي ممكنه در ضرر قرار بگيريم. حداقلش اينكه كلي از هزينه هاي جنبي و احيانا حياتي رو بايد كاهش بديم. و اين يعني قوز بالا قوز. سيكل معيوبي كه دائم رو به زوال خواهد رفت.
بايد روش فكر كنم. روز به روز در شرايط سخت تري قرار ميگيريم.


از اینکه برای خواندن این پست وقت صرف کردید سپاسگزارم
خواندن کامنتها، یادداشتها و نقطه نظرات شما شیرین ترین لحظات مرا در این وبلاگم شکل میدهد
لطفا نقطه نظرات خود را در خصوص این پست برایم بنویسید.
برای اشتراک مطالبم روی این تصویر کلیک کنید


اين كتاب يك راهنماي جامع براي پياده كردن شش سيگما است از انتشارات مك گروهيل كه با ترجمه روان آقاي مهندس توفيقي در 500 صفحه قطع وزيري توسط انتشارات رادان تحرير در حال چاپ است و من مطالعه آن را به همه شما توصيه ميكنم
اين كتاب هم براي كساني كه نميدانند شش سيگما چيست و ميخواهند آنرا به طور كامل در شركت خود پياده كنند و از مزاياي آن بهره مند شوند بسيار مفيد و كاربردي است و هم براي كساني كه چند پيراهن در اين راه كهنه كرده اند و ميتوانند با مطالعه فصول مشخص شده اي از آن دانش و مهارت خود را افزايش بدهند
چيزي كه باعث شد آنرا اينجا بنويسم 15 درصد تخفيفي است كه ناشر به مناسبت پيش فروش به خريداران ميدهد.
اين تخفيف براي مدت محدودي اعتبار دارد.
با توجه به با ارزش بودن مبلغ تخفيف كه عليرغم تعداد صفحات و مطالب آن قيمت كتاب بسيار مناسب است توصيه ميكنم تا دير نشده است بجنبيد. براي اطلاعات بيشتر حتما صفحه ناشر را ببينيد


از اینکه برای خواندن این پست وقت صرف کردید سپاسگزارم
خواندن کامنتها، یادداشتها و نقطه نظرات شما شیرین ترین لحظات مرا در این وبلاگم شکل میدهد
لطفا نقطه نظرات خود را در خصوص این پست برایم بنویسید.
برای اشتراک مطالبم روی این تصویر کلیک کنید