سمينار مديريت خدمات كار ثبت نامش را رسما از امروز با درج آگهي در روزنامه هاي ايران و جام جم آغاز كرد. شركت مشاوره مديرت راهبران دانش و انديشه مديران برگزاري اين سمينار را بر عهده گرفته است.
با توجه به استقبالي كه تا كنون شده است برآورد ميگردد تعداد ثبت نام كننده زيادتر شود لذا با تغييراتي در برنامه، سالن بزرگتري در همان محل مركز آموزش موسسه مطالعات بهره وري و منابع انساني تدارك ديده شد و از طرفي به منظور حفظ كيفيت سمينار چون نميخواهم تعداد شركت كننده خيلي زياد شود ممكن است سمينار در دو دوره مشابه برگزار شود و عينا تكرار شود.
با توجه به اينكه برگزار كننده ديگر خود من نيستم لذا اگر قصد شركت در اين برنامه را داريد همين امروز اقدام كنيد تا خداي نكرده شرمنده شما نشوم.

اگر هم دوست داريد به عنوان حامي حضور داشته باشيد ميتوانيد از صفحه حاميان سمينار در جدول گزينه مورد نظر خود را انتخاب نموده و فرم را تكميل كنيد

آگهي سمينار را هم ميگذارم اينجا تا اگر خواستيد توزيعش كنيد.

دريافت فايل

صفحه اصلي سمينار هم از طريق آدرس http://service.htm.ir دردسترستان قرار دارد و همه اطلاعات مورد نياز و فرم ثبت نام در آن درج شده است

ديروز ملاقاتي با مدير سايت فروش بليطهاي قطار رجا داشتم.
براي همفكري جهت چاپ بليط قطارهايشان كمي با هم صحبت كرديم.
ظاهرا قصد دارند بليطهاي صادره از طريق سيستم اينترنتي را از طريق كيوسكهايي كه در دستگاههاي راه آهن نصب خواهد شد پرينت كرده و مسافر بليطش را همانجا دريافت نمايد
بعد از آنكه كمي در خصوص مسائل فني بليطها كه كاغذ خاصي هم خواهند داشت صحبت كرديم طبق روال هميشگي من كه از هر دري بخصوص درب سيستمها سخني ميگويم بحث به سيستم صدور بليطهايشان كشيده شد و من نظر خودم را در خصوص اينكه از اين كيوسكها براي ادامه پروسس سايت اينترنتي استفاده نكنند بلكه ابزاري باشد براي فروش مستقيم به روش ديگري، گفتم و خلاصه بحث به اينجا رسيد كههمين را هم كه الان دارند با من همفكري ميكنند در اصل نتيجه تصميمات 5 سال قبلشان است!!
اينكه حتي تغيير ساده طرح بليط يكسال است كه طول كشيده است!!!
از من خواستند كه براي طراحي سيستم يكپارچه كمكشان كنم ولي بعدا قانعشان كردم كه من براي كارهاي دولتي اينچنين و پروسس هاي چند ساله به درد كاري نميخورم.
چون عادت دارم كار را جمع و جور كنم و اصولا كار معطل كسي نشود و وقتي قرار است به خاطر يك طرح بليط 1 سال وقت صرف شود ديگر خود كار هم لوث ميشود و هم كهنه. چون قطعا در عرض كمتر از يكسال تغييرات ديگري به ذهن ميرسد كه ديگر قابل پياده كردن هم نيستند چون هنوز طرح اولي به بار ننشسته است.
خودشان هم متاسف بودند. البته اگر از آنهايي بودم كه در كنار كارهاي اينچنين با لفت پيدا كردن كار پول مفت هم بخورم قطعا برايم فرصت خوبي بود.


از اینکه برای خواندن این پست وقت صرف کردید سپاسگزارم
خواندن کامنتها، یادداشتها و نقطه نظرات شما شیرین ترین لحظات مرا در این وبلاگم شکل میدهد
لطفا نقطه نظرات خود را در خصوص این پست برایم بنویسید.
برای اشتراک مطالبم روی این تصویر کلیک کنید

بالاخره با محل اجراي دوره آموزشي مديريت خدمات به توافق رسيديم و برنامه قطعي شد كه آگهي اش را در پست قبلي مشاهده فرموديد
لطفا اگر ميتوانيد آنرا به ديگران نيز معرفي كنيد و حتي ميتوانيد يكي از طرحهاي اسپانسري را هم انتخاب كنيد. بيشتر به خاطر اين است كه لطفتان را جبران كنم

ظاهرا از اقبال خوبم نمايشگاهي در دبي با عنوان Paper Arabia برگزار خواهد شد كه فكر ميكنم بسيار براي من به جهت شناخت بهتر محيط رقابتي خارج از كشور كمك كند و چه بسا بتوانم با شركتهايي زمينه هاي همكاري ايجاد كنم.
فكر ميكنم براي بررسي زمينه هاي صادرات كاغذ فرصت بسيار ارزشمندي برايم فراهم شده است.
در آنجا اتفاقا با چند تاجر براي صادرات زونكن هم صحبتهايي خواهم كرد تا بازار آن را هم بسنجم.
به هر حال يا صادر كننده محصولات خودم ميشوم يا نميشوم و تكليف خودم را با بازار خارج از كشور مشخص ميكنم.
خصوصا با اين شرايط اقتصادي فكر ميكنم اين امكان هم هست كه بين كشورهاي ديگر تجارت كنم. يعني از كشوري بخرم به كشور ديگري بفروشم.
چون يكي از تز هاي من اين است كه لزومي ندارد يك شركت ايراني براي صادرات يا بهتر است بگويم براي كسب سهم تجاري در بازارهاي خارجي حتما از ايران صادر كند بلكه ميتواند به بازار ايران هم به عنوان بازار يكي از كشورهايي كه به آنها فروش دارد بنگرد.

فعلا امروز خستگي اين آخرين امتحان را در كنم تا بعد ببينم باز چه خوابي براي خودم ميبينم


از اینکه برای خواندن این پست وقت صرف کردید سپاسگزارم
خواندن کامنتها، یادداشتها و نقطه نظرات شما شیرین ترین لحظات مرا در این وبلاگم شکل میدهد
لطفا نقطه نظرات خود را در خصوص این پست برایم بنویسید.
برای اشتراک مطالبم روی این تصویر کلیک کنید

اين روزها بيشتر وقتم صرف آخرين امتحانمان شده است كه بايد به عنوان تكليف خلاصه يك كتاب تعيين شده را در قالب 80 اسلايد پاور پوينت تنظيم نمايم، يك طرح كسب و كار تجاري بنويسم و به 9 سوالي كه استاد تعيين نموده است پاسخ تشريحي بنويسم و اگر وقت كردم براي امتحان هم حاضر شوم!

ولي از كار هم غافل نيستم. مطالب و پيام 3 آگهي براي يكي از محصولاتمان را تنظيم كردم كه زحمتش را به آتليه مجهز شار جناب آقاي زاهد عزيز (وبلاگ شار) دادم. اين روزها تبليغات چي بسيار كم است عوضش تا دلتان بخواهد گرافيستي كه كار تبليغاتي ميكند داريم.
ايشان از جمله افراد كم يابي هستند كه هم به جوانب مختلف گرافيك تسلط دارند و هم به جنبه هاي تبليغاتي آگهي مسلط هستند و اين براي من خيلي خوب است.
حداقلش اين است كه خيالم راحت است. اينها را ننوشته ام كه اگر ايشان خواندند تخفيف بدهند. بلكه فقط براي اين نوشتم كه به شما معرفي كنم تا اگر كاري در اين خصوص داشتيد از تجاربشان استفاده كنيد.

قصد دارم در اولين فرصت چهارچوب كلي سايت شركتمان را نهايي كنم تا اجرايش كنيم
فعلا فروشگاهمان دوباره عملياتي خواهد شد تا بعد از آن ساير امكاناتمان را برايش مهيا كنم و بسپارمش به دست برنامه نويس
بيشتر قصد دارم همه خدماتمان را به صورت يكپارچه در سايت ارائه دهم تا از اين طريق به افزايش وفاداري مشتريان و افزايش فروش محصولاتمان بيشتر كمك شود

مشغول تنظيم برنامه سمينار دو روزه مديريت خدمات هم هستم. فعلا برنامه اش قطعي نشده است ولي به محض اينكه محل برگزاري تاييد نهايي را به من فرستاد به شما اطلاع خواهم داد. چركنويسش را ميتوانيد در اينجا ببينيد و يا اگر خواستيد از همين حالا براي رزرو اسپانسري اقدام كنيد.
كسي ميتواند به من در ساخت بنري كوچك با فلش براي تبليغ اين سمينار كمك كند تا اگر كسي خواست لينك كند از آن استفاده كند؟
اگر از امكانات برگزار كننده راضي باشم دوره آموزشي قيمت گذاري را هم همانجا برگزار خواهم كرد.

قصد دارم بعد از آن روي پايان نامه ام كار كنم تا به موقع تمامش كنم. ميخواهم همزمان روي كتاب كردن آن هم كار كنم تا به فاصله اندكي كتابش هم آماده چاپ شود. كتاب جديد قيمت گذاري و ترجمه اي كه قبلا گفته بودم + كتابي كاملا كاربردي در خصوص مديريت نام تجاري هم برنامه هاي بعدي ام است
راستي حرف از كتاب شد اين را اضافه كنم كه اگر كتابي داريد كه ميخواهيد منتشرش كنيد يا دوستي را ميشناسيد كه چنين قصدي دارد انتشارات ما حاضر است بدون دريافت هزينه هاي ناشر و فقط با هزينه هاي كتاب و كاغذ و چاپ آن را برايتان چاپ كند.
به هر حال دم دستتان باشد بهتر است. تا سرمان شلوغ نشده دست به كار شويد.

بعد از خبر آزاد شدن صادرات كاغذ مكاتباتم را با چند نفري كه قبلا درخواست قيمت و … كرده بودند و نتوانسته بوديم جواب دهيم آغاز كردم كه خوشبختانه از يكي از تجار بحريني مكاتبات تعقيب شد و نمونه هايي را برايش فرستادم.
خودم هم ميدانم سنگي است در تاريكي ولي اگر مزيت رقابتي داشته باشيم حتما براي همه منطقه ميتوانيم كاري از پيش ببريم. تا چه پيش آيد…

هميشه كارهاي درون ذهنم بيش از فرصتم است و براي همين هميشه در حال دويدن هستم
البته كاش هميشه اينجور دويدنها باشد و نگراني از بابت سلامتي كسي نداشته باشم
براي همين به روز كردن وبلاگم كمي با تاخير مواجه شد. جبران ميكنم. اين ماه بگذرد كمي كارهايم سبك ميشود.


از اینکه برای خواندن این پست وقت صرف کردید سپاسگزارم
خواندن کامنتها، یادداشتها و نقطه نظرات شما شیرین ترین لحظات مرا در این وبلاگم شکل میدهد
لطفا نقطه نظرات خود را در خصوص این پست برایم بنویسید.
برای اشتراک مطالبم روی این تصویر کلیک کنید

بالاخره صادرات كاغذ آزاد شد. فعلا كه خبرش را خوانده ام و اميدوارم فاصله اش تا عمل بسيار كم باشد و مانع تراشي رخ ندهد.
زماني كه صادرات كاغذ ممنوع بود كلي مشتري از جاهاي مختلف از ما قيمت ميخواستند و برخي هم حتي نمايندگي. امروز كه صادراتش آزاد شده است اميدوارم همان فضا ادامه داشه باشد و بتوانيم صادرات را شروع كنيم.
گرچه لازم است تا مجددا مطالعاتي انجام دهيم چون معلوم نيست كه آيا باز مزيت رقابتي داريم يا خير. امروزه ديگر نيروي كار ايران زياد ارزان نيست. هزينه هاي زندگي فعلا در حال رشد هستند و عليرغم وجود نرخ بالاي بيكاري تامين معيشت خيلي از افراد جامعه به سختي صورت ميگيرد و اين باعث شده تا دولت هزينه هاي نيروي كار را بالا ببرد تا معيشت آنان تامين شود در حاليكه از آن طرف به دليل بالا رفتن بهاي تمام شده فشار ديگري بر اين افراد وارد ميگردد.
بعيد ميدانم امروز هم مزيت رقابتي داشته باشيم. هزينه هاي سربار و بهاي تمام شده افزايش يافته است ضمن آنكه در زمينه تجارت بين المللي هم به نظر ميرسد پس رفت داشته ايم و شرايط حضور در بازارهاي بين المللي سخت تر شده است. نه بدليل زياد شدن رقبا يا سخت شدن فضاي رقابتي ولي شرايط حضور بين المللي براي كالاهاي ايراني بدليل مشكلات تامين مواد اوليه چه از نظر قيمت و چه از نظر كميت و مشكلات تحريم و چشم انداز پر ابهام آينده و مشكلات بانكها و نقل و انتقال پول از سيستم بانكي و… شرايطي را فراهم ميكنند كه به اصطلاح دل آدم قرص نميشود كه بخواهد وارد بازار خارج از كشور شود.
مگر آنكه به قول جناب آقاي دكتر روستا “دست فروشي كنيم” يعني يك محموله به اين كشور و يك محموله به آن كشور بدون حضور مستمر و صرفا يك فروش مقطعي.
به هر صورت يك مطالعه جامع ديگري را ميطلبد. بيشتر به اين فكر ميكنم كه يك تغيير نگاه داشته باشم. يعني به جاي آنكه يك شركت ايراني باشم كه ميخواهد به دنيا صادر كند يك شركت خارجي باشم كه به دنيا صادر ميكند. فكر ميكنم اينگونه عمل كردن سريعتر مرا به نتيجه برساند تا اينكه بخواهم نيرو و سرمايه صرف كنم كه كالاي ايراني را صادر كنم.
مثلا شركتي در يكي از كشورها تاسيس شود، بدون كارخانه توليد كند و محصولش را با شرايط رقابتي محيط بين الملل به دنيا صادر كند.
اين كار هم سختي هاي خودش را دارد ولي به نظرم آسان تر و مستحكم تر از صادرات كاغذ از ايران باشد. چون در كاغذ نه مزيت نسبي داريم نه مطلق. چين خودش كاغذش را هم توليد ميكند تبديلش هم ميكند و فضاي كسب و كارش هم به مراتب بين المللي تر از ايران است.
باز اگر محصول ما زعفران يا مواد معدني بود يك چيزي. ولي كاغذي كه خود ايران وارد كننده اش است به نظرم ديگر نميتواند براي خودش بازاري در خارج داشته باشد.
بايد دقيق تر مطالعه كنم. در اين مدت هم تغييرات شرايط، بسيار تاثير گذار خواهد بود.

روز چهارشنبه هفته گذشته از طرف انجمن مديريت ايران براي بازديد از پارس خودرو دعوت شدم. من فكر نميكردم فضاي اين شركت(مساحت) اين قدر زياد باشد. خطوط پرايد و نيسان هاي مختلف را ديديم. ال 90 را نشد كه برويم. چيزي كه خيلي جالب بود مدير عامل بسيار جوان پارس خودرو بود كه اخيرا منصوب شده بود. ميگفتند متولد 1359 است. به هر حال بحثي كه در يكي از پستهاي سال قبل نوشته بودم است. يعني اين جور افراد اصولا بر اساس تجربه و تخصص انتخاب نميشوند بلكه معيار اصلي ميزان قابل اعتماد بودن به آنها است. البته نه اعتماد به دانش و تجربه. اينكه خودي باشند كافي است.
البته نه اينكه بد باشد. بلكه بايد ديد سيستم به دنبال چه هدفي است و بر اساس آن هدف چه نوع مديراني لازم دارد.
متولد 1359 ميشود تقريبا 26 ساله. بد نيست به هر حال تجربه اي بدست مي آورد. هزينه اش هم از پول نفت تامين ميشود. همين كه داراي صلاحيت باشد كافي است.
آنچه كه ما مشاهده كرديم يك بي نظمي كامل بود. اگر سازمان داشت فعاليت ميكرد بر اساس برنامه هاي مدير عامل قبلي بود و كارشناسان ميگفتند هنوز دستورات مدير عامل جديد تغييراتي را ايجاد نكرده است.
نميخواهم زياد از آن شركت و سيستم مديريت فعلي يا قبلي اش ايراد بگيرم. به هر حال نقد كردن هميشه آسان است. مهم آن است كه اگر خودمان جاي آن مدير عامل باشيم بايد ببينيم كه چه ميتوانستيم انجام دهيم ولي من خودم با توجه به تجربيات اندكم و دانش نداشته ام فكر ميكنم اگر مدير عامل آنجا ميشدم باز هم فرقي با آن مدير عامل جوان بي تجربه نداشتم. چرا؟
براي اينكه بعيد ميدانم اختيارات كافي به من داده ميشد ضمن آنكه فضاي كسب و كار كشور هم بسيار سياسي است و فعلا سياست است كه به اقتصاد خط ميدهد و من چون شنيده ام كه ميگويند سياست پدر و مادر ندارد بعيد ميدانم كاري از دستم بر مي آمد. به هر حال همه چيز كه به مدير عامل بستگي ندارد. مدير عامل حداكثر ميتواند در درون سازمانش و ارتباط سازمانش با محيط خودش تاثير بگذارد. يك مدير عامل كه نميتواند در كشوري جهان سومي مانند مدير عامل يك كشور جهان اولي رفتار كند. به هر حال محيط يك عامل بسيار تاثير گذاري است كه نميتوان آن را ناديده گرفت.

مهاجرت كاركنان دولت هم از آن خبرها بود. اينكه دولت به هر كارمندي كه بخواهد به شهر ديگر برود تسهيلات بدهد خيلي جالب است. ظاهرا نميدانيم پول نفت را چه كنيم. اين را خود آقاي رئيس جمهور نيز در جلسه اي كه با اقتصاد دانان داشتند مطرح كرده بودند كه با اين پول نفت چه كنيم بهتر است. من با خودم فكر ميكردم راستي براي توسعه خطوط ريلي به همه مراكز استانها و بيشتر شهرهاي مهم چقدر پول لازم است؟ يا مثلا براي خريد كارخانه هاي بزرگ فولاد يا پتروشيمي هاي بزرگ دنيا چقدر پول نفت لازم داريم؟ يا مثلا توسعه مدارس و بهداشت عمومي و … ؟
حالا گيرم به همه كاركنان هم پول داديم و رفتند به شهر ديگري. كارهاي تهران را چه كسي بايد انجام دهد؟ اصلا اينها بروند در شهرها كجا كار كنند؟ مگر ادارات آنجا فاقد پرسنل هستند يا با كمبود كارمند و مدير و رئيس مواجه هستند كه تهراني ها بروند كارهاي مانده را انجام بدهند؟

بهتر است سرم در كار خودم باشد. كلي كار عقب افتاده دارم. اين مباحث فكرم را خسته ميكنند.

برنده در وجود يك آدم بد، خوبيها را مي‌جويد.
بازنده در وجود يك انسان خوب، بديها را مي‌جويد.

برنده مي‌داند كه چگونه مي‌توان جدّي بود، بي‌آنكه خشك و رسمي باشد.
بازنده غالباً خشك و رسمي است، زيرا فاقد توانايي جدّي بودن است
برگرفته از كتاب برندگان و بازندگان


از اینکه برای خواندن این پست وقت صرف کردید سپاسگزارم
خواندن کامنتها، یادداشتها و نقطه نظرات شما شیرین ترین لحظات مرا در این وبلاگم شکل میدهد
لطفا نقطه نظرات خود را در خصوص این پست برایم بنویسید.
برای اشتراک مطالبم روی این تصویر کلیک کنید

تقريبا همه كارهاي محصول جديد براي ورود به بخش ديگري از بازار را انجام داده ام و منتظرم كه ببينم با تغيير نرخ بنزين هزينه هاي حمل و نقل چه تغييري خواهد داشت تا بعدا مجبور نشويم ليست قيمت جديدي را ارائه كنيم.

تاكتيكي كه بكار گرفته ام را قبلا تجربه كرده ام. ارائه محصولي در رده درجه 2 كه بهتر از درجه يك رقبا باشد و در عين حال به گرد محصول درجه يك خودمان هم نرسد.
تصميم دارم در بازار كاغذهاي كامپيوتر محصولي در سطح محصولات رقبا و با قيمتي مشابه ولي با كمي ارزش افزوده بيشتر براي مشتري ارائه دهم. با اين كار علاوه بر آنكه خود شروع كننده جنگ قيمتها نميشوم شايد باعث تحريك ديگر رقبا شود كه آنها احتمالا دست به آن بزنند و از طرفي ديگر نيز سهم قابل توجهي از فروش در آن بخش بازار را شايد جذب نام تجاري رادان كنم
در صحبتهاي مختلفي كه با برخي از فروشندگان داشتم به نظر ميرسد رشد خوبي در فروش داشته باشيم گرچه حاشيه سودمان بسيار پايين خواهد آمد ولي در بخش ديگري از بازار نيز حضور خواهيم داشت و اميدوارم تصميمم براي هدف گذاري اين بازار جديد به خوبي جواب دهد. متاسفانه ماههاي آينده ماههاي كم فروشي هستند و نميتوانم روي فيدبكي كه از بازار خواهم گرفت حساب كنم
ولي چون ميخواهم خبر رساني آن را به طور مستقيم انجام دهم بايد منتظر تغييرات احتمالي قيمتها ناشي از تغيير قيمت بنزين باشم تا دوباره كاري نشود. منتظرم تا در گرماگرم تغييرات قيمت همه شركتها حركت را آغاز كنم

پس از جلسه اي كه براي متقاعد شدنم! براي پيوستن به شركتي كه در حال ارزيابي پيوستن يا نپيوستن به آنها با مدير عامل آن شركت در دفترم داشتم، تصوير روشن تري از اهداف آن شركت را بدست آوردم كه چالشهايي را در من ايجاد نموده است و فكر ميكنم فعاليتهايش برايم تازگي دارد و مورد مشابهي در ايران نداشته است كه بتوانم تصويري را در ذهنم شكل دهم و از طرفي اين فعاليت را فرصتي ميبينم براي ارزيابي توانايي خودم در ايجاد و خلق سيستم و تجربه اي جديد در شرايطي كه به شدت فعاليتش تحت تاثير ساختار اقتصادي فعلي ضربه پذير است.
به هر حال كسي نيستم كه هر مديري بتواند تحملم كند و البته آنها هم انصافا فعلا با ناز من بازي ميكنند و هر مسئله اي را به خودم واگذار ميكنند تا هر طور دوست دارم حلش كنم. فعلا تا هفته آينده كه جلسه اي براي ارزيابي بيشتر خواهد بود بايد ليست خودم از منافع و مضرات پيوستنم به آنها را كاملتر كنم. اين كار در نوع خودش برايم هم فرصت است و هم تهديد.

در اين ميان انجمن مديريت ايران هم طي تماسي ارتباط مرا با مدير عامل يكي از شركتهاي پگاه در يكي از شهرها برقرار كرد و طي مذاكره تلفني قرار شد در مرحله اي روشهاي قيمت گذاري را به صورت اختصاصي برايشان ارائه كنم و در نشستي نيز مشكلات قيمت گذاري آنها را مروري كنيم و اگر لازم بود در فاز بعدي براي قيمت گذاري و به احتمال قوي برنامه ماركتينگ محصولي را كه نتوانسته سهم قابل توجهي در بازار داشته باشد قرارهاي مشاوره اي تنظيم كنيم
مطالعات كيسهاي مختلف واقعا بهترين فرصت براي افزايش دانش و معلومات من بوده است

سوال سركار خانم قبادي دغدغه من نيز بوده است ولي من شخصا به اين نتيجه رسيدم كه هيچ چيزي نبايد همه چيز را تحت تاثير قرار دهد. گرچه عمل كردن به آن سخت است


از اینکه برای خواندن این پست وقت صرف کردید سپاسگزارم
خواندن کامنتها، یادداشتها و نقطه نظرات شما شیرین ترین لحظات مرا در این وبلاگم شکل میدهد
لطفا نقطه نظرات خود را در خصوص این پست برایم بنویسید.
برای اشتراک مطالبم روی این تصویر کلیک کنید

اين چند روزه در بسياري از شهرهاي تهران به طور ناگهاني جو عوض ميشه و هوا شديدا طوفاني ميشه كه حتي يك نفر بر اثر سقوط درخت در نياوران كشته شد و چند ماشين و منزل آسيب ديدند

دانكشده سازمان مديريت صنعتي هم از اين قاعده مثتثني نبود.
همانطور كه در تصوير زير ميبينيد ديوار دو تا از كلاسهاي 101 و 201 كه از شبكه آهني و پنجره ساخته شده بود بر اثر اين طوفان از جا كنده شده و بر روي 3 خودرو افتاد و همه آنها را له كرد


البته اين عكس بعد از انتقال خودرو ها برداشته شده است

يكي از چيزهايي كه اين جور طوفانها به مسئولين نشان ميدهند اين است كه شهري مثل تهران ابدا آمادگي هيچگونه بحراني را ندارد.
وقتي نمايشگاهي در جايي برگزار ميشود كل ترافيك به دليل اينكه ترافيك بخشي دچار اختلال است و رانندگان به سمت مسيرهاي ديگر سوق پيدا ميكنند دچار اختلال ميشود

اميدوارم خداوند به اين مردم رحم كند و از گزند همه بلاهااز جمله زلزله در امان بمانند


از اینکه برای خواندن این پست وقت صرف کردید سپاسگزارم
خواندن کامنتها، یادداشتها و نقطه نظرات شما شیرین ترین لحظات مرا در این وبلاگم شکل میدهد
لطفا نقطه نظرات خود را در خصوص این پست برایم بنویسید.
برای اشتراک مطالبم روی این تصویر کلیک کنید

امروز براي شركت در مجمع انجمن مديريت ايران دعوت داشتم. از من خواسته شده بود نيم ساعت زودتر بروم.
متوجه شدم كه مرا مورد لطف قرار داده و به عنوان ناظر انتخاب نموده اند.
مجمع امسال نيز مثل هر سال كه با ديد و بازديد عيد همراه است صميمي بود. تجديد ديدار با دوستاني كه مدتها بود نديده بودمشان لحظات را شيرين كرد
دو سه خبر هم كه در آنجا كسب كردم را به اطلاعتان ميرسانم :
مطلع شدم كه جناب آقاي مهندس داود كشاورز نيز وبلاگ نويس شده اند. وبلاگشان در آدرس http://top-management.persianblog.com در دسترستان قرار دارد

آقاي مهندس مير فخرايي هم كه اگر اشتباه نكنم دبير انجمن مشاوران مديريت هستند دعوت ميكردند كه حتما عضو شوم. به هر حال از دوستان اگر كسي ميخواهد عضو شود با اين شماره تماس بگيرد و اطلاعاتشان را بگيرد: 22043005 محلشان هم در ساختمان سازمان مديريت صنعتي است. جالب است كه خود من نميدانستم آنها آنجا هستند!

يك خبر خوب هم براي دوستان عزيز شمال كشور. نمايندگي انجمن مديريت ايران در آنجا فعاليتش را شروع كرده است.

اگر علاقمند به همكاري با آنها هستيد با جناب آقاي مهندس سميعي به شماره 09121016521 تماس بگيريد. امكانات خوبي نيز براي ارائه خدمات به شركتها در زمينه مشاوره و آموزش فراهم نموده اند. اگر ارتباط داشته باشيد براي هر دو شما مفيد خواهد بود.

پروژه برنامه ريزي استراتژيك بازاريابي و صادرات محصولات يكي از استانها كاري است كه توسط يكي از دوستان عزيز معرفي شده و احتمالا در همين هفته قراردادش نهايي ميشود و كار روي آنرا بايد به صورت فشرده انجام دهم تا وقت زيادي از من نگيرد. اين كار را قرار است با كمك دو تن ديگر از دوستان انجام دهيم و فكر ميكنم با يك تقسيم كار مناسب بتوانيم سر موعد تحويلشان دهيم.

از طرفي يكي از همكلاسان عزيز مرا دعوت نموده است كه كار مديريت سايت كانون فارغ التحصيلان سازمان مديريت صنعتي كه به تازگي فعاليتش را آغاز نموده است را بر عهده بگيرم. در جلسه اي با مدير عامل شركتي كه فعلا مديريت كانون را نيز بر عهده دارند متوجه شدم كه تقريبا كار پر هزينه اي بايد انجام دهم در حاليكه بودجه خاصي براي پروژه شان در نظر نگرفته اند.
تصميم دارم تا مراحلي كه مربوط به من ميشود را در يك برنامه فشرده براي تهيه طرح اوليه به آنها تحويل بدهم تا بعد از طريق طراحان سايت و احتمالا تيم برنامه نويسي كه با آنها قرارداد دارد كار را پياده نمايند. توسعه يك سايت كار جذابي است به شرط آنكه تيم برنامه نويسي خوبي دم دست داشته باشي.
به هر حال من كارم را در شان خودم انجام خواهم داد.

اينجور كارها يا ساير كارهاي مشاوره اي به نوعي شبيه به كاردستي هايي است كه ذهنم را از درگيريهاي روزمره كارهاي جاري شركتم جدا نموده و به چالش ميكشد. خيلي چيزها از اين جور چالشها ياد گرفته ام به خصوص كه جذابيت برخي كارها آدم را وادار ميكند بي اختيار بيشتر و بيشتر مطالعه كند و بيشتر و بيشتر ياد بگيرد.

پا نوشت: از فضاي پستهاي اخيرم خوشم نمي آيد. به نوعي بيشتر از خودم نوشته ام و شبيه وصف احوال و خاطرات شده است. شايد هنوز حوصله عميق شدن در مسائل مديريتي را ندارم. شايد ابهام فضاي كسب و كار مرا به اينطور نوشتن سوق ميدهد.
لطفا فعلا تحملم كنيد تا ببينيم چه ميشود


از اینکه برای خواندن این پست وقت صرف کردید سپاسگزارم
خواندن کامنتها، یادداشتها و نقطه نظرات شما شیرین ترین لحظات مرا در این وبلاگم شکل میدهد
لطفا نقطه نظرات خود را در خصوص این پست برایم بنویسید.
برای اشتراک مطالبم روی این تصویر کلیک کنید

آقاي مهندس پرويز بيات دبير كل محترم انجمن مديريت ايران و سركار خانم صائميان مدير آموزش انجمن براي تجديد ديدار و احوال پرسي بزرگواري كرده بودند و به دفترم آمده بودند.
ويژه نامه 50 سالگي انجمن را نيز برايم آورده بودند.
حتما تهيه كنيد و مطالعه كنيد. برخي از خاطرات ذكر شده خواندني است. تنها شماره اي است كه فقط نامه هاي خوانندگان را چاپ كرده است و هيچ مقاله اي ندارد.
وقتي برنامه هاي دوره هاي آموزشي را ديدم متوجه شدم دو برنامه آموزش رويكرد سيستمي را براي 4 ماهه اول سال برايم در نظر گرفته اند. همچنين قرار شد دوره روشهاي قيمت گذاري را نيز برايشان طراحي و اجرا كنم.
اميدوارم تا آن موقع تجديد انرژي ام كامل شده باشد. برنامه هايشان را به اطلاع خواهم رساند تا اگر از عزيزان كساني علاقمند بودند قدمشان روي چشم در خدمتشان باشم.

قيمت كاغذ امروز مشخص شد. ميدانيد كه اين كار يعني اينكه همه بازار منتظر مي نشينند تا چند نفر اصلي تعيين كننده قيمت يا عرضه كننده عمده يا وارد كننده عمده تصميمشان را براي قيمت اعلام كنند. مثل بازار سكه كه مثلا صبح همه از يك منبع قيمت را سوال ميكنند.
چنين چيزي اصولا در بازار آزاد نبايد ديده شود. چون ورود و خروج كالا كاملا آزاد است و قيمتها با قيمتهاي جهاني ارتباط دارند.
ولي در ايران فعلا كاغذ را كه من ميدانم اين طور نيست. كالاهاي زيادي هم ميتوان نام برد كه اين گونه هستند.

گاها قيمتهاي كاغذ در ايران بالاتر از قيمت جهاني و گاها نيز پايين تر از قيمت جهاني اش است!
در هر صورت اين قيمتها موقتي است. ولي بر اساس تعرفه ها و هزينه هايي كه مشخص شده است ميتوان دامنه نوسانات را پيش بيني كرد
فكر ميكنم فردا بتوانم قيمت محصولاتمان را منتشر كنم

ولي از نظر مالي سياستهاي فروشمان در تضاد با افزايش فروش خواهد بود.پارسال خوشبختانه رشد قابل توجهي در فروش داشتيم ولي چون قصد دارم دست به نقد تر حركت كنم و تا ميتوانم حسابهاي باز نداشته باشيملذا ممكن است كمي آهنگ رشد فروشمان (البته اگر رشدي باشد) كند شود. گرچه برخي اين حركت را توهين قلمداد خواهند كرد و تصور ميكنند به اعتبار تجاري آنها بد بين هستيم ولي بايد يكي به ميخ يكي به نعل قضيه را پيش ببرم تا كم كم جا بيفتد.

يك سايت جديد مديريتي نيز راه اندازي شده است. سايت persianmanagers.com هم فعاليت خودش را چنديست كه آغاز نموده است و دارد به خوبي پيش ميرود. حتما سري بزنيد
دوستان جديدي نيز به ليست لينكهايم اضافه شده اند. از مطالبشان جتما استفاده خواهيد نمود


از اینکه برای خواندن این پست وقت صرف کردید سپاسگزارم
خواندن کامنتها، یادداشتها و نقطه نظرات شما شیرین ترین لحظات مرا در این وبلاگم شکل میدهد
لطفا نقطه نظرات خود را در خصوص این پست برایم بنویسید.
برای اشتراک مطالبم روی این تصویر کلیک کنید

امروز فرمهاي مربوط به شركت در نخستين جشنواره بين المللي انتخاب برترين نام و نشان تجاري ايران كه برايمان همراه با يك دعوتنامه فرستاده بودند را تكميل كرده و ارسال كرديم.
با توجه به جداول امتياز دهي كه در نظامنامه ارسالي قيد شده بود به نظرم بايد امتيازات خيلي خوبي بدست بياوريم
اين حركت خودش از لحاظ فرهنگي ميتواند تاثير بسيار خوبي داشته باشد و توجه مديران به برند سازي و تلاش براي ارتقاء جايگاه برند را جلب نمايد

همينطور دعوت نامه هشتمين كنفرانس مديران كيفيت هم بدستم رسيد. شايد امسال با دو مقاله در اين كنفرانس شركت كنم. فعلا كه امتحانات و چكها و ايام آخر سال فرصت زيادي برايم باقي نميگذارد. بعد از امتحانات بايد روي آنها كار كنم.

فرصتي برايم پيش آمد تا خدمت جناب آقاي دكتر اعرابي رسيدم. حتما نامشان را به عنوان مترجم بسياري از كتابهاي مديريتي و مولف بسياري از كتابهاي روانشناسي قبلا ديده ايد.
قرار بود به توصيه رياست محترم آموزش انجمن مديريت ايران در خصوص ايده اي كه در مورد ايجاد يك مدرسه عالي تخصصي مديريت به ذهنم رسيده است با ايشان صحبت كنم. ظاهرا ايشان مسيرهايي را در اين خصوص براي انجمن طي كرده اند. وقتي پاي جزئيات اخذ مجوز رسيدم متوجه شدم پروسه بسيار پر دردسري در پيش دارم. آنها تا مراحلي پيش رفته اند و فعلا در مرحله مجوز كه ظاهرا صدور آن متوقف شده است معطل مانده اند. به هر حال كتابي از ايشان به يادگار گرفتم ولي هنوز در فكر پيدا كردن راهي براي ايجاد يك مدرسه حرفه اي براي تخصصهاي گوناگون رشته مديريت هستم

مديران عصر ظهور از من در خصوص تفاوت مهندسي مجدد و طراحي مجد سوال كرده اند.
در خصوص تفاوت مهندسي مجدد و طراحي مجدد كه همان ReDesign است تفاوت بسيار زياد است. يكي از فرقها اين است كه در طراحي مجدد كه به عبارتي به آن آرشيتكتي سازمان نيز ميگويند چنين فرض ميشود كه همه چيز از بين رفته است بجز شما و محيط. اكنون بايد از نو سازماني را طراحي كنيد كه شما را به اهدافتان برساند
به عبارتي در طراحي مجدد بايد از كاغذ سفيد شروع كنيد. در صورتيكه در مهندسي مجدد شما از خود سازمان موجود و فرايندهاي آن شروع ميكنيد. مهندسي مجدد بيشتر به فرايندها توجه دارد و سعي ميكند وضع موجود و امكانات و شرايط موجود را تغيير با آنچه مورد نظر ما است تطابق دهد
در رويكرد سيستمي توجه عمده به طراحي مجدد سازمان است. در اين خصوص مباحث گوناگوني در كتابهاي مرتبط با رويكرد سيستمي و تفكر سيستمي درج شده است و بيشتر همانطور كه عرض كردم به عنوان آرشيتكتي سازمان به آن نگاه ميكنند
از توضيحات جناب زارع هم سپاسگزارم


از اینکه برای خواندن این پست وقت صرف کردید سپاسگزارم
خواندن کامنتها، یادداشتها و نقطه نظرات شما شیرین ترین لحظات مرا در این وبلاگم شکل میدهد
لطفا نقطه نظرات خود را در خصوص این پست برایم بنویسید.
برای اشتراک مطالبم روی این تصویر کلیک کنید

براي اولين بار بود كه هواي خوزستان را استنشاق ميكردم.
آقاي ريجانپور يكي از نمايندگان فعال ما زحمت كشيده بود و آمده بود دنبالم تا مرا به محل نمايشگاه و از آنجا هم به هتلي كه برايم رزرو كرده بودند ببرد.
غرفه شان بسيار مرتب و خوب بود. به غرفه داران برخي نكاتي كه لازم بود در طول برگزاري نمايشگاه و ارتباط با مراجعه كنندگان رعايت شود را تاكيد كردم. فرصت خوبي بود تا از نزديك با چند نفر از مراجعه كنندگان مستقيمادر تماس باشم تا نقطه نظرات آنان را بگيرم
برايم بسيار جلب بود كه كساني كه محصولات ما را استفاده كرده بودند و مشتري آن بودند از كيفيت محصولات و بسته بندي هايش بسيار خرسند و راضي بودند و اين موضوع برايم با ارزش بود.
بعد از آن چرخي در نمايشگاه زدم تا با ساير شركت كنندگان نيز آشنا شوم. تقريبا در زمينه كاغذ و به عبارتي ملزوملات مصرفي كسي چز ما حضور نداشت و اين موضوع خيلي جالب بود.

پس از آن به هتل رفتم و بعد از آن شام را مهمان يكي از ديگر نمايندگانمان بودم تا از فرصت براي صحبتهايمان بيشترين استفاده را ببريم.

اتاق هتلم درست رو به كارون بود. ديدن رود كارون از نزديك برايم جالب بود. روز پر ترافيكي را در پيش داشتم. بايد اكثريت مغازه هاي عرضه كننده محصولاتمان را سرميزدم و از نزديك با مديرانشان در خصوص محصولاتمان صحبت ميكردم.
اين صحبتها براي هر دو طرف بسيار جالب بود. خيلي از آنها از اينكه من اينقدر جوانم ولي صدايم مسن تر از خودم است تعجب كرده بودند.
همانطور كه در پست قبلي گفتم بيشتر آنها را بعد از 9 سال همكاري براي اولين بار ملاقات ميكردم.
من نيز توانستم اطلاعات بسيار ارزشمندي در خصوص بازار و محصولاتمان بدست بياورم. به لطف خدا محصولات ما از جايگاه خاصي در آنجا برخوردار است و تمامي فروشندگان و مشتريانشان از خريد و فروش محصولات ما رضايت بسيار داشتند.
در خصوص چند محصول رقيب نيز از نزديك بررسي هايي كردم. خوشبختانه به مراتب جلوتر از ديگر رقبا هستيم ولي با اين وجود نبايد از بررسي مداوم بازار غافل شويم.
بعد از ظهر شهر تعطيل است و از ساعت 5 تا 9:30 همه جا باز است. مثل اكثر شهر هاي كشورمان.
به پيشنهاد نماينده شركتمان قرار شد روز پرواز و قبل از آن سري به آيادان بزنم. خيلي علاقمند بودم كه از فرصت استفاده كرده و آبادان را از نزديك ببينم.
متاسفانه فرصت نشد خرمشهر را نيز ببينم. ولي خوشحال بودم كه در روز اعدام صدام در خوزستاني بودم كه زخمهاي بسياري از دوران جنگ را هنوز بر تن دارد.
به آبادان رفتيم.

واقعا غم انگيز بود. بعد از قريب 17 سال هنوز مردم شهر مشكل آب دارند. هنوز مخروبه هاي دوران جنگ باقي است. ساختمانهايي كه ديوارهايشان به فاصله يك وجب ده ها سوراخ گلوله بر تن داشت.
مردم بسيار مهربان و سخت كوش منطقه با مشكلات فراوان و محروميت هاي زيادي دست به گريبانند. هنوز بيمارستان خاصي جز بيمارستان شركت نفت در آن جا سرويس نميدهد.
اين وضعيت سزاوار مردمي كه در دوران جنگ اولين سپرهاي دفاعي در مقابل هجوم دشمن بودند نيست. مردماني كه با دستهاي خالي ايستادند و مقاومت كردند. به نظر هم نميرسد كار خاصي در منطقه در حال انجام باشد.
در آن طرف اروند رود درختاني كه در خاك عراق بودند به خوبي ديده ميشد.
ياد داستانهايي كه دوستانم در مورد علاقه آباداني ها به تيپ و عينك آفتابي و ميگفتند افتادم. مردمي كه حتي آبشان را از تانكرهايي كه از اهواز مي آيند تامين ميكنند. واقعا حيف است.
به اهواز برگشتيم و مستقيم رفتم فرودگاه. فكرم هنوز درگير مغازه ها و ساختمانهاي ويران شده در طول جنگ و مشكلات مردمي كه روزگاري در اين ساختمانها سكونت ميكردند بود. نخلستانهايي كه تا چشم كار ميكرد ادامه داشتند و مشكلات معيشتي مردم منطقه. اروند رور و بازار ماهي و لنجها و بيكاري جوانان بسيار مهربان و صادق.

در هر حال امروز بعد از ظهر بايد شركت را ترك ميكردم تا به موقع خودم را به پزشكم براي برداشتن غده گردنم برسانم.
به خوبي و بدون مشكل كار پيش رفت و از دستش خلاص شدم. خوشبختانه غده مهمي نيست
فعلا شايد يكي دو روزي را نتوانم به شركت بروم. نبايد هم زياد مطالعه كنم چون ممكن است به عضلات گردنم فشار بياورد.
تا چه پيش آيد…


از اینکه برای خواندن این پست وقت صرف کردید سپاسگزارم
خواندن کامنتها، یادداشتها و نقطه نظرات شما شیرین ترین لحظات مرا در این وبلاگم شکل میدهد
لطفا نقطه نظرات خود را در خصوص این پست برایم بنویسید.
برای اشتراک مطالبم روی این تصویر کلیک کنید