به مناسبت بیست و دومین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران انتشارات رادان تحریر کتب منتشر شده زیر را با 40% تخفیف در اختیار علاقمندان قرار میدهد.
این تخفیف فقط در طول ایام برگزاری نمایشگاه برقرار میباشد.
برای سفارش تلفنی هر یک از کتب با شماره تلفن 8-88917138 انتشارات رادان تحریر تماس بگیرید.
ضمن آنکه امکان سفارش و خرید آنلاین کتب از طریق سایت آدینه نیز فراهم است.
بعد از آنکه یکی از شرکتهای رقیب (اسمش را میگذاریم شرکت ایکس) اقدام به آغاز جنگ قیمتها نمود بر خلاف روال گذشته برخی از رقبای قوی آنها به نوعی قوای متفقین را بر علیه آن شرکت شکل داده اند.
یکی از انگیزه های اصلی آنان مبارزه و حذف برخورداری شرکت ایکس از برخی حمایتهای انحصاری در کاغذ است که سالها از آن بهره میبرده است.
ماجرا از این قرار است که شرکت مادر که محصولاتش را به صورت رول به بازار عرضه میکند، محصولات تولید و نهایی شده را به نرخی در اختیار شرکت ایکس قرار میداد که قیمت فروشش به بازار با قیمت تمام شده شرکتهای امثال ما که از همان شرکت مادر رول میخریدیم و آنرا تبدیل به محصول نهایی میکردیم تقریبا گرانتر هم بود.
از این رو قیمت همه شرکتها کمی بالاتر از قیمت شرکت ایکس بود.
شرکت مادر از حمایتهای بازرگانی تولید داخلی در مقابل واردات برخوردار بود و لذا واردات محصولات برای رقابت با این رفتار انحصاری مقرون به صرفه نبود.
همین مسئله باعث شده بود که دمپینگ اخیر شرکت ایکس مانند بمبی عمل کند و بهانه ای باشد برای تحریم شرکت مادر به منظور تنبیه شرکت ایکس و نیز تامین تمام رولهای مورد نیاز از کانال واردات تا شاید انحصار بشکند.
برای همین هم بسیاری از شرکتهای بزرگ رقیب شرکت ایکس به صورت متفق (قوای متفقین!) تصمیم به برخورد با این رفتار را اتخاذ نموده اند.
شرکت مادر هر نوع ایجاد فرصت رقابتی بیشتر برای شرکت ایکس را تکذیب نموده است تا بازار فروشش به همین شرکتهای متفقین دچار تزلزل نشود.
به همین منظور از یک سو اقدامات قانونی در خصوص اقدام برای ایجاد بازار انحصاری و نیز دمپینگ بر علیه شرکت ایکس و شرکت مادر آغاز شده است که در آن صورت حمایتهای تعرفه ای از شرکت مادر حذف شده و واردات و یا تولید آن نوع کاغذ در داخل کشور مقرون به صرفه شده و با تعدد عرضه کنندگان تعادل در بازار شکل میگیرد.
از سویی دیگر ما هم به همراه برخی از رقبا (رقبای سابق، متفقین فعلی) اکنون توانستیم با دستیابی به منابع تامین ارزانتر کاغذ وارداتی، زودتر از بقیه قیمتهایمان را نسبت به محصولات شرکت ایکس با توجه به تمامی مزیتها و ارزشهای افزوده ای که توسط نام تجاری مان برای مشتریان ایجاد نموده ایم، تا یک سطح کاملا رقابتی کاهش دهیم. ضمن آنکه شرکت ایکس کم فروشی را نیز چاشنی فعالیت خود نموده است و این خود به ما بسیار کمک خواهد نمود تا بهتر در بازار نفوذ کنیم.
همچنین در گسترش سهم بازار و بخصوص جذب بخشهایی از سهم بازار شرکت ایکس موفقیتهای خوبی کسب نموده ایم که البته با توجه به اینکه حرکت خود را تازه آغاز نموده ایم تا حصول نتیجه مورد نظر و هدف تعیین شده زمان بیشتری نیاز خواهیم داشت ولی با توجه به سیگنالهای بازار به نظر میرسد رفتار اخیر شرکت ایکس تسهیل گر فعالیت ما باشد و زودتر از آنچه انتظار داریم اهدافمان تحقق یابد.
من خودم از اینکه ناچار شدیم به خاطر این رفتار شرکت ایکس (نماینده انحصاری شرکت مادر) اقداماتی را چه خودمان و چه به همراه سایر متفقین صورت دهیم که در اصل دود آن به چشم شرکت مادر که شرکتی ایرانی است و کارگران ایرانی از آن راه نان در می آورند خواهد رفت بسیار متاسفم.
ولی کسب و کار و دنیای رقابت، کسب و کار و دنیای رقابت است. به قولی Business is Business و من اعتقاد عمیق دارم که کسب و کار و دنیای رقابت کاملا جدی است و باید شش دانگ و بدون احساسات و سهل انگاری و سستی، گامها را حساب شده برداشت و هیچ فرصتی برای لحظه ای درنگ یا سهل انگاری وجود ندارد.
و چاره ای هم نداریم. برای بقا باید نزاع کرد. در عوض با افزایش سهم بازارمان توانایی توسعه فعالیت و ایجاد اشتغال برای عده دیگری را فراهم خواهیم نمود.
شاید خود شرکت ایکس که به نظر من قصد داشت با کاهش حاشیه سود جذابیت بازار را برای وارد کنندگان و سایر رقبای تولید کننده از بین ببرد و سهم بازار خود را افزایش دهد هرگز فکر نمیکرد با این کارش تعداد بسیاری از رقبای اصلی خود را در کنار هم قرار دهد و مجبور شود یک تنه با آنها مبارزه کند. حرکت اشتباهی که نه تنها توان رقابتی شرکت ایکس را افزایش نداد بلکه با عکس العمل سریع و متقابلی که ایجاد شده است بقا و ادامه حرکت آن را با تهدید جدی مواجه نموده است.
من فکر میکنم اکنون که با تدابیری توانسته ایم دمپینگ رقیب را خنثی کنیم، فرصت خوبی داریم تا با گسترش فعالیتهایمان به سرعت از ناامن شدن تجارت نحصولات رقیبمان به نفع خودمان که برندی خوشنام و معتبر هستیم استفاده کنیم. بر حسب اقبال سبد محصولاتمان در سال 88 پرتر و رقابتی تر است.
امیدوارم به یاری خدا همه چیز آنطور که من پیش بینی کرده ام برایم پیش بیاید و بتوانیم به سرعت در جایگاهی بالاتر از آنچه در آن قرار داشتیم قرار بگیریم.
از عدد 8 خوشم میاد و خیلی دلم میخواست سال 88 رو ببینم و وقتی 11 سال پیش شرکتم را تاسیس کردم دوست داشتم در سال 88 شکوفایی و عظمتش را ببینم.
احساس درونیم این است که در سال 1388 موفقیتهای بسیاری را برای شرکتم بدست خواهم آورد.
تجارب بسیار خوبی اندوخته ام که همه را به کار خواهم بست تا بزرگترین سهم بازار کاغذهای اداری را متعلق به “رادان” باشد.
از طرفی مصادف شدن اولین روز سال با روز شنبه، که اتفاقا اولین روز کاریش بعد از تعطیلات نوروز باز هم شنبه است و از همه مهمتر مصادف شدن ولادت حضرت امام رضا (ع) با تاریخ 88/8/8 در این سال را به فال نیک میگیرم.
ایام تعطیلات نوروزی فرصت خوبی بود تا بازنگری کاملی در برنامه هایی که روی کاغذ برای فتح بازار ترسیم کرده ام را مرور کنم تا به یاری خداوند متعال و مهیا ساختن وسیله های اجرایی نمودن آنها، همه را عملی کنم.
در سالهای قبل به حدی در زمینه ارتقائ کیفیت محصولاتمان موفق بودیم که به هدف اصلی مان که همان شناخته شدن برندمان به عنوان مرغوبترین کاغذ اداری ایران بود دست یافته ایم.
اکنون که بسیاری از رقبا گریبانگیر مشکلات متعدد بوده و استفاده از هر ترفندی حتی خرج کردن از کیفیت به منظور دستیابی به سهم فروش بیشتر را پیش گرفته اند، فرصت خوبی است تا با کیفیت ممتاز محصولاتمان بخش بزرگی از بازار رقبایمان را هدف قرار دهیم.
افزایش فروش قطعا نیاز ما را به تامین کنندگان بیشتر خواهد نمود و قصد دارم از مدل خودم برای مدیریت تامین کنندگان و برون سپاری ها استفاده نمایم.
فقط امیدوارم همه چیز طبق برنامه هایم پیش برود. تجارب گذشته شاید پیش بینی هایم را دقیقتر کرده باشد.
بعد از آنکه عرضه رایگان نسخه الکترونیکی کتابم را از طریق تویتر اعلام کردم عده زیادی آنرا دانلود کرده اند. به هر حال فقط تا پایان ایام تعطیلات این نسخه به طور رایگان قابل دریافت خواهد بود. ضمنا اگر کسی ابزاری برای موبایلی کردن آن میشناسد به من معرفی کند.
از امسال تویتر و دلیشز مکمل وبلاگم خواهند بود.
البته لازم به ذکر هستش که چون مطالبی که در فهرست دلیشز من دیده میشوند نوشته های خود من نیست لزوما مشاهده آن لینکها دلیلی بر تایید و موافقت یا مخالفت من نیز نمیباشد و صرفا چون مطلب به نظرم خواندنی می آید در آنجا قرار خواهم داد. در ستون دوم وبلاگم میتوانید آخرین لینکهای دلیشز و مطالب تویترم را بخوانید
توکل به خدا. انیدوارم در سال جدید همه شما به اهدافی که در سر دارید برسید و در پیاده سازی برنامه هایتان موفق شوید.
این روزها به قدری مشغول هستم که فرصتی برای نوشتن پیدا نمیکنم و همه افکارم درگیر طراحی مجدد کسب و کار شرکتم است.
دامنه تغییرات تقریبا وسیع است و خودم از عملکرد و دست آوردهایم راضی هستم.
دیگر به حفظ تعادل بین کار و زندگی فکر نمیکنم. هم خودم هم خانواده ام قبول کرده اند که زندگی من جدای از کارم نیست. مهم این است که از زمانی که سپری میکنم راضی باشم. برخی به زمانی که در محل کار هستند میگویند کار و به بقیه آن میگویند زندگی. راستش را بخواهید من حتی وقتی خواب هستم جز در مواردی که از خستگی بیهوش شده باشم باز در فکرم دارم کار میکنم و طرح میریزم و برای اجرا و پیاده سازی آن فکر میکنم. کار من در ذهنم است. محل کار و دفتر هم در فکرم است و وابسته به حضور یا عدم حضور در دفتر نیست.
دیگر خودم را با این فکر که حالا که در دفتر نیستم به کار فکر نکنم اذیت نمیکنم. به فکرم اجازه میدهم در مورد کسب و کارم هر وقت خواست پرواز کند. حتی اگر نصف شب مرا برای یادداشت برداری از آنچه از دهنم گذشته است بیدارم کند.
غالب کارهای فکری همینطور هستند. شاید حضور فیزیکی در محل کار صرفا برای بررسی نحوه اجرا مفید باشد و نه بیشتر. مهمترین کار یک مدیر بخصوص اگر آفریننده کسب و کاری باشد فکر کردن است و فکر کردن هم محدود به مکان و زمان نیست.
برگردیم سر بحث رقبا.متاسفانه دامنه رقابت شرکتهای رقیب به دلیل فشارهای اقتصادی و توان کم مالی و حتی فکری رقبا آنها را به سمت کم فروشی و دزدی از کیفیت و کمیت کشانده است.
به عبارتی برای بقاء جز تنازع راهی را ندیده اند. شاید هم چاره ندارند. برخی از آنان دیون بانکی سنگینی دارند که باید پرداخت شود. به هر قیمتی که شده میخواهند خود را حفظ کنند حتی اگر دمپینگ کنند و در اصل تیشه به ریشه خودشان بزنند.
در نمونه هایی از محصولات رقبا که معمولا بررسی میکنم متوجه موارد بسیار شرم آوری شدم. بدون استثنا در نمونه هایی که بررسی کردم حتی نمونه های رقبای با سابقه، کارتنهای کاغذ کامپیوتری که به اسم 2000 برگی فروخته میشوند زیر 1800 برگ کاغذ داشتند. یعنی حداقل 10% کم فروشی. یکی از رقبا در کاغذ 3 نسخه ای که به اسم 70 گرمی فروخته بود در نسخه اول از کاغذ 65 گرمی و در کاغذهای نسخه دوم و سوم از کاغذ 60 گرمی استفاده نموده بود. برخی دیگر در رولهای ترمال (حرارتی) نه تنها از متراژ رول حداقل 10% کم فروشی داشتند بلکه کاغذهای چینی را به عنوان کاغذهای ژاپنی به فروش میرسانند. برخی بدتر از ان از کاغذهایی که عمر آنها به سر آمده بود (کاغذهای حرارتی دارای تاریخ مصرف هستند و این تاریخ مصرف در طولانی شدن ثبات رنگ متن روی این نوع کاغذها تاثیر مستقیم دارد) استفاده کرده بودند در نتیجه قاعدتا مطالبی که بر روی آنها نقش میبندد بعد از یک هفته محو خواهند شد.
به نظر من این بهترین فرصت است که محصولات رادان کیفیتشان را بیشتر به رخ بکشند. هرگز فاصله کیفیتی تا این میزان نبوده است و من فکر میکنم اگر بتوانیم به خوبی کیفیت و وجه تمایزمان را معرفی کنیم برنده میدان خواهیم بود.
تنها جایی که میلنگیم موسساتی است که بدون توجه به جزئیات و فقط بر اساس قیمت فی هر کارتن اقدام به خرید میکنند و متاسفانه بیشترشان دولتی بوده و تعدادشان هم کم نیست و اگر کم هم بود هرگز رقبا نمیتوانستند به این کار کم فروشی دامن بزنند.
برای رقابت با آنها هم محصولی در همان تعدادی که رقبا عرضه میکنند در کنار محصول اصلی خودمان بسته بندی خواهیم کرد ولی قید میکنیم که مشخصات واقعی چیزی که میخرید چیست تا هم در زمینه قیمتها بتوانیم رقبا را کنار بزنیم و به مشتریانمان حق انتخاب بدهیم و هم از نظر کیفیت از فرصتی که خود رقبا با ایجاد فاصله کیفیتی برایمان ایجاد نموده اند برای ضربه زدن به خودشان استفاده کنیم.
در این فرصت دو ماهه علاوه بر آنکه تقریبا در پیاده سازی نظام جدید موفقیتهای خوبی بدست آورده ام و تقریبا میتوانم بگویم شرکت رادان در سال 88 شرکت جدیدی خواهد بود با تجربه 11 ساله، اقدام به سرمایه گذاری روی رولهای حرارتی نیز کردم و با تهیه ماشین تمام اتوماتیک که تا پایان سال کار نصبش تمام میشود از سال آینده رولهای حرارتی رادان به صورت تمام اتوماتیک و با کیفیت و سرعت به مراتب بالاتری تولید و بسته بندی خواهند شد. با تهیه یک دستگاه کلیتور دیگر (به درد تهیه کاغذهای چند نسخه میخورد) سرعت تحویل این طیف محصول را نیز بیشتر خواهیم کرد.
علیرغم همه مشکلاتی که در سر راه تولید وجود دارد و از نظر اقتصادی نیز کارشناسان چشم انداز خوبی را ترسیم نمیکنند فکر میکنم به یاری خدا سال بعد با برنامه هایی که پیاده و اجرا خواهم کرد سال موفقیت آمیزی برای افزایش سهم رادان باشد. امیدوارم که همه چیز آنطور که من برایش برنامه چیده ام پیش برود.
به نظر من در بحران قرار گرفتن شرکتها خودش یک فرصت است. یعنی اگر شرکتها بخصوص ما ایرانی ها که از ابعاد مختلف با مشکلات بسیار جدی در اداره کسب و کارمان مواجه هستیم گاها در بحرانها و تهدید های جدی البته تا حدی که منجر به مرگ شرکت نشود قرار بگیریم بد نیست. شاید فرصت هم محسوب شود. کمی به خودمان می آییم و مجبور میشویم اقتصادی تر حرکت کنیم. میرویم سراغ هزینه ها.
من شخصا هر بار که خیلی جدی سراغ کاهش هزینه ها رفته ام بهتر توانسته ام از منابع مالی ام استفاده کنم و هزینه ها را کاهش دهم و درست سرمایه ام را بگردانم.
فکر میکنم این بحرانها از این بابت که خودمان را اصطلاحا ناب تر و کم هزینه تر کنیم کارآمد هستند. شاید برای همین است که کاهش مداوم هزینه از برنامه های جدی شرکتهای ژاپنی طی چندین سال فعالیت بوده است
خوشبختانه میزان معافیت مالیاتی حقوق سال 88 بیش از حداقل میزان حقوق تعیین شده است. اینطوری کمک بیشتری به وضعیت معیشت کارکنان میشود.
پرداخت نقدی یارانه ها هم خودش بحث مفصلی میطلبد. من معتقدم اگر به جای این کار این مبالغ سرمایه گذاری شود و مردم سهامدار این سرمایه ها باشند خیلی بهتر است. این کار دولت مثل دادن ماهی به جای یاد دادن ماهی گیری است.
به جای آن اگر این مبالغ درست هزینه شود و زمینه برای آزادتر سازی کسب و کار در ایران فراهم گردد خود به خود زمینه سرمایه گذاری فراهم خواهد شد که متعاقب آن اشتغال زایی نیز افزایش یافته و تولید ناخالص ملی نیز افزایش میابد و وضع معیشت عموم مردم بهبود میابد. بعد از آن میتوان روی حذف تدریجی سوبسیدها اقدام نمود. البته به نظر من یک راه دیگر هم برای اینکه سوبسیدها درست به دست کسی که باید از ان استفاده کند برسد هست و آن هم اجرای سیستم کوپنهایی که در زمان جنگ تحمیلی آنرا تجربه نموده ایم میباشد.
مثلا عرضه نان با قیمت 400 تومان و برق 80 تومان (که در خصوص ناکارآمدی سیستمهای تولید برق کشور و بالابودن بهای تمام شده آن در مقایسه با نرخ 25 تومان برق وارداتی مطالب بیشماری در جراید درج شده است) برای عموم مردم به طوری که دارندگان کوپنها (که احتمالا نوع الکترونیکی آن مانند کارت سوخت رواج یابد) یا شماره های رهگیری خاصی بتوانند از پرداخت مثلا 50% آن معاف باشند.
من فکر میکنم آقای مهندس موسوی تجربه خوبی در این زمینه در دوران نخست وزیری خود داشته باشند و شاید اگر در انتخابات ریاست جمهوری انتخاب شوند روی این برنامه کار کنند. نمیدانم چرا فکر میکنم انتخابات سال بعد را یا ایشان رئیس جمهور خواهند شد یا مجدد آقای احمدی نژاد. آقای احمدی نژاد هم خوب توانستند به برنامه ها سرعت دهند. شاید رئیس جمهور کس دیگری بود با احتیاط تر عمل میکرد چون بیشتر تصمیمات ایشان همراه با شوک بود. شاید بهای که بابت دستیابی ایشان به برنامه ها پرداخت شد بسیار بیشتر بود ولی چون اطلاعاتی در این خصوص نداریم نمیتوانیم اظهار نظر کارشناسی داشته باشیم. خودشان هم در مصاحبه تلویزیونی اعلام داشتند که کارهایی کرده اند که هیچ رئیس جمهور دیگری تا کنون انجام نداده است. در هر صورت برنامه مشخص است و دولتها باید تلاش کنند تا زودتر اهداف برنامه تحقق یابد. منظور من همان برنامه ایران 1404 است. برداشت دیگری نکنید.
در هر صورت حذف سوبسیدها جدی است و به نظر من باید با سرعت اجرا شود به شرطی که منابع مصرف منابع حاصل از این نوع صرفه جویی کاملا مشخص بوده و عملکرد صرف آن ارزیابی شود. حذف سوبسیدها شروطی نیز دارد که اولا بهای تمام شده تولید محصول و خدماتی که دولت متولی آنها است با استفاده از روشهای نوین مدیریتی و تولید کاهش یافته و کاملا رقابتی باشد و مصرف کننده ایرانی اختلاف بهایی مانند مقایسه برق 80 تومانی در مقایسه با 25 تومانی وارداتی نداشته باشد و دوما موانع آزاد سازی کسب و کار (پارامترهایی که بر اساس آن ازاد سازی کسب و کار کشورها را میسنجند مشخص است) برطرف شود و زمینه فعالیت رقابتی برای افزایش سرمایه گذاری به منظور افزایش تولید ناخالص داخلی و متعاقب آن درآمد سرانه فراهم گردد.
در این رابطه توجهتان را به مطلبی که در روزنامه همشهری دیروز مورخ 22 اسفند 87 به نقل از رئیس کمیسیون صادرات و واردات اتاق بازرگانی تهران منتشر شده است جلب میکنم.:
تجارت خارجی و نرخ ارز در سال 1387
محسن بهرامي ارض اقدس*
در روزهاي اخير مسئولان تجارت خارجي كشور به كرات از رشد صادرات غيرنفتي و تحقق چندين برابري اهداف پيشبيني شده تجارت خارجي در برنامه خبر ميدهند، در اين راستا ذكر چند نكته ضروري است.1- در11 ماهه سالجاري بيش از 52 ميليارد دلار واردات رسمي و حدود 8 ميليارد دلار واردات غيررسمي و قاچاق در كشور صورت گرفته كه نسبت به سال گذشتـه 23 درصد و نسبت به احكام برنامه 50 درصد افزايش دارد. همچنين در اين مدت 16 ميليارد دلار صادرات غيرنفتي داشتهايم كه در مقايسه با عملكرد سال گذشته كه 18 ميليارد دلار بوده، كاهش 2 ميليارد دلاري را نشان ميدهد. اما از مجموع 16ميليارد دلار صادرات غيرنفتي حدوداً 5 ميليارد دلار ميعانات گازي و 7 ميليارد دلار محصولات پتروشيمي و فراوردههاي پايين دستي نفتي بوده است.
2- در تركيب كالاهاي وارداتي، سهم كالاهاي سرمايهاي كاهشيافته و متقابلاً سهم كالاهاي مصرفي و واسطهاي افزايش نشان ميدهد. امسال يك ميليارد دلار واردات خودرو، 5 ميليارد دلار بنزين، 300 ميليون دلار ميوه، ميلياردها دلار گندم، جو، ذرت، شكر و لوازم خانگي، برخي از اقلام وارداتي كشور را تشكيل ميدهند.
3- در اين مدت قيمت متوسط هر تن كالاي صادراتي 560 دلار و هر تن كالاي وارداتي و مصرفي 1300 دلار بوده، يعني نرخ مبادله كالاهاي صادراتي كشور كمتر از 50درصد نرخ كالاهاي وارداتي بوده است.
4- نكته ديگر آن است كه حدوداً 62درصد وزني كالاهاي صادراتي و 55درصد واردات يعني 60درصد مبادلات كشور اعم از واردات و صادرات با 7كشور جهان (امارات، عراق، چين، هند، جمهوري كره، آلمان و سوئيس) بوده كه اين امر گوياي مشكلات ناشي از مناسبات سياسي – اقتصادي كشور در حوزه بينالملل است.
5- با اين روند تراز تجاري امسال كشورمان با 109 كشور جهان منفي بوده، گرچه با برخي كشورها از جمله افغانستان، ونزوئلا، سوريه، تاجيكستان، عراق و… تراز تجاري مثبتي داشتهايم.
6- نرخ دلار در 10سال گذشته از 865 تومان در سال 78 به 980 تومان در سال87 رسيده است. اين در حالي است كه شاخص تورم طي 10سال گذشته 283درصد رشد داشته و در نتيجه نرخ دلار 258درصد عقبتر از رشد نرخ تورم بوده است، يعني اينكه در واقع اكنون ارزش واقعي دلار 500 تومان است.
7- اختلاف بين نرخ تورم داخلي و نرخ رشد دلار عملاً پرداخت يارانه به توليدكننده خارجي، تشويق واردات، كاهش حاشيه سود و مزيت نسبي صادرات غيرنفتي، فشار بر بنگاههاي داخلي و افزايش بيكاري را به ارمغان آورده است.
8- اين در حالي است كه براساس احكام برنامه چهارم نرخ دلار بايد به ميزان اختلاف تورم داخلي و خارجي افزايش مييافت كه در اين صورت نرخ دلار در سال 87 بايد به 2100 تومان ميرسيد اما متأسفانه تحت عنوان ارزش پول ملي و با ترجيح مصالح سياسي، نه عقلانيت اقتصادي و با تكيه به درآمدهاي سرشار و تزريق ارزهاي نفتي به بازار داخلي، قدرت رقابتپذيري اقتصاد غيرنفتي كشورمان در بازارهاي بينالمللي از بين رفته، تراز تجاري كشور ( اختلاف بين واردات و صادرات غيرنفتي) بهشدت منفي شده و زمينه خروج سرمايه از كشور فراهم شده است.
9- اميد ميرفت همزمان با آزادسازي نرخ حاملهاي انرژي و هدفمند كردن يارانهها، نرخ ارز نيز به قيمت واقعي نزديك شود تا صادرات غيرنفتي رونق گرفته، واردات كالاهاي مصرفي كاهش يابد، از توليد داخلي حمايت، منابع ريالي بودجه دولت تامين و از ايجاد كسري بودجه جلوگيري شود.
همچنين واقعي شدن نرخ ارز آثار مثبت ديگري مانند؛ توقف روند كنوني خروج سرمايه، زمينهسازي براي توسعه سرمايهگذاري خارجي، افزايش اشتغال و… را بهدنبال داشته باشد، اما متأسفانه ظاهراً همچنان مصالح سياسي بر عقلانيت اقتصادي غالب است.
از نظر من این بحران اقتصادی که گریبانگیر بسیاری از کشورها شده است و بخصوص بحرانی که کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس بخصوص امارات را گرفته است فرصت خوبی است برای جذب سرمایه های بین المللی برای ایران عزیز.
بعد از ننوشتن طولانی این پست خیلی طولانی شد. چیزی تا پایان سال باقی نیست. کار ناتمام زیادی هست که باید انجام دهیم.
برای تفنن بد نیست این ویدئو را که اسمش هست When the driver is SHE! البته به دور از چشم خانمتان (شب عیدی توصیه مرا جدی بگیرید) تماشا کنید. بخصوص ثانیه اخرش را حتما ببینید.
این هم لینکش: http://www.youtube.com/watch?v=GpV1dEp7znU
به منظور توسعه فروش در تهران و اصفهان و آذربایجان(ها) به افرادی فعال و دارای فن بیان و روابط عمومی خوب، جدی، منظم و با پشتکار جهت ویزیت فروشگاهها و مراکز مصرف کاغذهای اداری نیازمندم.
عمده درآمد آنان از طریق پورسانت بسیار خوب تامین خواهد شد.
از نظر من فروشندگی شغلی بسیار حرفه ای است. افرادی که خودشان را کاندید میکنند باید تصورشان از این کار بسیار جدی تر و حرفه ای تر از مواردی باشد که من در اینجا به آنها اشاره کردم. به عبارتی افرادی که فکر میکنند خیلی ریلکس و شل و ول قرار است بروند به فروشگاهها و مراکز مصرف این محصول مراجعه کرده و محصولی را معرفی نمایند و شاید مشتری سفارش دهد خودشان را کاندید نکنند.
اگر چنین افراد با لیاقتی سراغ دارید به من معرفی کنید.
افراد مقیم استانهای فوق در اولویت قرار دارند
کاهش قیمتها هنوز ادامه دارد. در برخی از صنایع داخلی تازه آغاز شده است.
بعید میدانم کاهش قیمتها رکود فروش ماه اخیر را بشکند. به هر حال متاسفانه با کاهش قیمت عملا تایید کرده ایم که کاهش قیمتها واقعی بوده است و بازار منتظر میماند تا باز هم قیمتها کاهش یابد و البته با کاهش تقاضا باز هم قیمتها کاهش خواهند یافت.
به نظر من به جای کاهش دستوری قیمتها خوب بود دولت هزینه تولید را کاهش میداد. به زودی شاهد افزایش دستوری حقوقها خواهیم بود. از طرفی هزینه های واردات مواد اولیه پا برجاست به نظرم حتی باید تمامی عوارض و مالیاتها از صادرات حذف شود تا تولید کنندگان داخلی بتوانند بازارهای جدیدی را در بین رقبای دارای نامهای تجاری معتبری که اکنون ضعیف شده اند بدست بیاورند. گرچه نوسانات ارزی و قیمت مواد اولیه و افزایش هزینه های تولید قدرت رقابتی در بازارهای خارج از کشور برای تولید کننده باقی نگذاشته است.
در حالیکه ظاهرا قرار است هزینه سایر عوامل تولید از جمله انرژی نیز افزایش یابد، رکود فروش و در پی آن کاهش دستوری قیمتها همراه با نوسانات ارزی اخیر به نظرم لطمات بزرگی را به منابع تولید کنندگان خواهد زد. حتی با خودم فکر میکردم که ما چرا به جای آنکه برای جلوگیری از آسیبهای ناشی از بحرانهای اخیر اقتصادی که در کل جهان تاثیر گذار بوده است داریم خودمان برای خودمان بحران ایجاد میکنیم!؟
در هر صورت کاهش قیمتها حتی اگر دستوری هم باشد قطعا قدرت خرید را بالا خواهد برد. چیزی که مردم در شب عید و دولت برای انتخابات بعدی به آن احتیاج دارند.
افزایش قدرت خرید مردم قاعدتا بایستی رکود را کنار بزند و جانی دوباره به بازار بدهد و صد البته مجددا رشد تورم در پی افزایش تقاضا به شرط عدم مهار نقدینگی و داستانهای همیشگی که بارها و بارها در اقتصادمان تکرار شده است.
در پی عدم پایبندی مدیریت شرکت به تعهداتش در قبال مشتریان و حتی قراردادهایش با آنان و حتی توافقاتشان با من تصمیم دارم از زمان استفاده کرده و با ترک آنجا، فرصت باقی مانده از سال را به بررسی آینده فعالیت و ترسیم نحوه فعالیت آتی شرکتم بپردازم و تغییرات احتمالی در رفتار با بازار و عملکردمان را مشخص نموده و برای اجرا به کارکنانم بسپارم.
الان که به آن فکر میکنم حجم عظیمی از کارهایی را میبینم که باید انجام شود به شرطی که اقتصادی بودن فعالیتها برایم محرز گردد. گاها حساب میکنم و میبینم اگر محل دفتر و تشکیلاتمان را اجاره میدادیم بیشتر گیرمان می آمد. همانطوری که یکی از دوستانم قصد دارد شرکت نرم افزاریش را که ظرف 15 سال فعالیت با بیش از 60 کارمند گوشه ای از سهم بازار نرم افزار خاصی را به خودش اختصاص داده است را تعطیل کرده و با فروش دفترش از طریق سود بانکی به قول خودش جرینگی با بهترین درآمد و البته با کمترین استرس زندگی کند.
تصمیم دارم در خصوص گسترش یا حفظ و یا شاید حتی کاهش فعالیت شرکتم در این ایام باقی مانده از سال بیشتر تعمق کنم.
چند روز پیش نیز با یکی از بانکها برای دوره های آموزشی تفکر سیستمی و مدیریت خدمات و ارتباط با مشتری به توافق رسیده ام. برگزاری دوره های آموزشی همیشه مرا به جلو هل داده است! این عبارت مصداق واقعی دارد چرا که مجبور میشوم بیشتر مطالعه کنم و دائما به روزتر و جلوتر از حضار باشم و بتوانم اذهان آنها و سوالات بیشمارشان را اداره کنم. هر چقدر حضار حرفه ای تر باشند برایم بهتر است. به تجربه دریافته ام که حتی سخنرانی برای افراد فاقد تجربه و تخصص ملالت آور است.
در این مدتی که در این شرکت همکاری داشتم اعتماد به نفسم چند برابر شده است و از اینکه توانایی نسبتا خوبی در طراحی و اجرا و به عبارتی خودمانی تر در مدیریت یک نظام فروش و بازاریابی پویا در من به وجود آمده و مهارتهایم افزایش یافته است بسیار خوشحالم.
قصد دارم اگر برای گسترش فعالیت شرکتم به نتیجه رسیدم تمامی آموخته هایم را در طراحی مجدد نظامی برای فروش بیشتر محصولات شرکتم به کار گیرم. راستش را بخواهید با آنکه فکر میکنم بسیار حرفه ای تر شده ام ولی احساس میکنم چیزهای خیلی بیشتری را باید یاد بگیرم. و این خودش کمی برایم استرس ایجاد میکند.
ولی فعلا برای درک بهتر شرایط اقتصادی و تطابق با آن به آرامش وتمرکز بیشتری نیاز دارم.
ممکن است دعوت یکی از دوستانم را برای همفکری و مشاوره برای مسائل فروش و بازاریابی شرکتش بپذیرم. به هر حال تجربه همکاری در کسب و کار دیگر و محیط متفاوت برایم بسیار ارزنده بود و سعی خواهم کرد به آن ادامه دهم. برای حرفه ای تر شدن در مدیریت به تجارب بسیار بیشتری نیاز دارم.
با این برنامه نظام مالیاتی جدید هم که مرحله دوم ثبت نامش مشمول کلیه افراد با هر سطح درآمد است و اخیرا و البته بی سر و صدا آغاز شده است مشخص نیست چه رفتار و عکس العملی را در اصناف ایجاد نماید. ضمن آنکه این بار ظاهرا صنف به صنف مشمول این قانون میشوند تا مشکلی فراگیر مانند دفعه قبل ایجاد نگردد. مشکلشان! هم این است که دیگر نیازی به نگهداری حساب و کتاب دو دفتره نخواهد بود و مالیات بر در آمدها چند برابر خواهد شد.
البته اگر نظام مالیاتی خوبی برقرار باشد خودش به خودی خود خوب کار خواهد کرد ولی اگر قرار باشد ماموران اداره دارایی فروشهای واقعی اعلام شده را نیز به بهانه هایی برای دریافت مالیات بیشتر به زیر سوال ببرند قطعا راه حلهای دیگری برای فرارهای مالیاتی خلق خواهد شد. به نظر من شرط موفقیت این نظام مالیات بر ارزش افزوده در شفاف سازی درآمدها و واقعی تر شدن درآمدهای مالیاتی، تنها و تنها در اعتماد به بنگاهها و عاملان اقتصادی است. تا زمانی که مالیات محاسبه شده توسط اصناف و موسسات (کلا عاملان اقتصادی) با رقمهای محاسبه شده توسط ممیزان مالیاتی علیرغم یکسان بودن روش و تنها به دلیل عدم اعتماد و ارزیابی بر اساس حدس و گمان متفاوت است نباید انتظار موفقیت این نظام مالیاتی را داشت.
راستی چرا هنوز نمیتوانیم مالیتها را از طریق نرم افزار محاسبه و پرداخت کنیم بدون آنکه ممیزان مالیاتی ایرادی بر آن بگیرند؟ مگر نرم افزارهای مختلف برای محاسبات مختلف شرکتها کارایی ندارند؟ خود این موضوع هنوز برای همه دردسر ساز است و برای من یک علامت سوال بزرگ. و راستی که چقدر خیال همه از این بابت راحت میشد.
.صحبت به نرم افزار کشید برای حسن ختام سایت جالبی را معرفی میکنم
سایت yourfonts.com یک سایت فوق العاده است از این جهت که به شما کمک میکند تا دست خط خود را به فونت تبدیل نموده و با خط خودتان در نرم افزارهای مختلف تایپ کنید. و این سرویس البته رایگان است. اگر کسی به محل حروف فارسی آشناست راهنمایی کند تا دست خط فارسی خودم را فونت کنم. بعد از این باید بیشتر مراقب فونتها هم باشیم تا دست خطمان را جعل نکنند
ضمنا در پست قبلی ظاهرا اشتباهات تایپی زیادی داشتم. اگر به ساعت انتشار آن دقت میکردید متوجه میشدید که خستگی و شب زنده داری دقت تایپم را کم میکند. از اشتباهات تایپی این پست قبلا عدر میخواهم. سر فرصت پست قبلی را اصلاح خواهم کرد
دیگه داد همه دوستانم از اینکه دیر به دیر وبلاگم به روز میشود در آمده است.
تا قبل از این نمیدانستم جایگاه وبلاگم نزد دوستانم به این حد رسیده است که آپ دیت نشدن آن را همه از من میپرسند.
حق دارید. عذر میخواهم. چون تلاش میکنم از رویدادهای شرکتی که در آن کار میکنم چیزی ننویسم و چون حتی خیلی بیشتر از آنکه ساعات عمرم در سر کار سپری میشود، فکرم درگیر کارها میباشد لذا فرصتی برای پرداختن به مطلبی که بتوانم آنرا بنویسم ندارم.
البته الان که خوب فکر میکنم میبینم میتوانم کیس های واقعی را به نوعی مطرح کنم. ولی نه باز هم شاید افشای اخبار داخلی رخ دهد.
بگذریم. سعی خواهم کرد گریزهایی بزنم.
در هر حال امروزه توانسته ام نظام مدون و ابزارهای کنترل فروش مویرگی (ویزیت مویرگی) را به صورت تست شده پیاده کنم. سیستمی که مبتنی بر نرم افزار خاصی نیست و در اصل با بانک اطلاعاتی سوابق فروش شرکت و چند فایل اکسل ایجاد شده است تا بعد از مدتی به نرم افزار شرکت افزوده شوند.
قصد اصلی من جایگرین نمودن و پرداختن به “مدیریت تقاضا” به جای “مدیریت فروش” میباشد که به جایی برسیم که زمان انتظار و خواب هر یک واحد کالا در تک تک مغازه های سراسر کشور را بدانیم و مطابق آن فعالیتهای خود را به منظور افزایش سرعت خروج کالا از فروشگاهها متمرکز کنیم.
در فاز بعدی تقویت ارتباط به منظور ایجاد یک شبکه اطلاع رسانی قوی هدف بعدی من میباشد تا به مرور به جایی برسیم که بتوانیم دقیقتر از خود فروشگاهها آنها را در سفارش گذاری کمک کنیم.
طراحی و برنامه ریزی و پیاده سازی یک نظام روان و هوشیار ویزیت مویرگی در بازار لوازم خانگی که به مراتب با مواد غذایی متفاوت است امکان پذیر نبود جز با همدلی و همفکری همه نیروهای فروش درگیر.
خوشبختم که علیرغم بسیاری از اتفاقات ضد انگیزه ای که همه روزه شاهدش هستیم توانسته ام مانند یک فیلتر یا فیوز فشارها را تقلیل داده و آرامش کار و همبستگی همکارانم را حفظ کنم.
به پیشرفت برنامه ها بسیار خوشبینم. بخصوص اینکه یک تغییر استراتژی در همکاری ام با این شرکت داده ام.
به این صورت که تا قبل از این سعی میکردم برنامه های مدیر عامل را در واحد فروش پیاده کنم. یعنی در باکس سازمانی مدیر ارشد فروش فردی به اسم مجاهدی قرار داشت. ولی از این پس واحد فروش این شرکت باید در حد کیفیت برند مجاهدی باشد. یعنی اینک خواهیم گفت که مجاهدی نامی مدیر ارشد فروش است و همه چیزش باید به این نام بخورد.
برای خود مدیر عامل جالب بود. و این خودش یعنی درگیر شدن در ابعاد مختلفی که بر پیکره فروش تاثیر میگذارد.
شاید از نظر خیلی از دوستانی که از دور و نزدیک با تفکر حاکم بر این شرکت آشنا هستند اینها خوش بینی باشد بخصوص که دبه کردن در اینجا زیاد هم عجیب نیست ولی باید بگویم که اتفاقا برای دور زدن این تفکرات است که بحث برند نام خودم را به میان کشیده ام و میخواهم از آن دفاع کنم.
به هر حال از نظر من فرق میکند که مدیر فروش این شرکت من باشم یا کس دیگر. یعنی برای خودم مهم است که فرق داشته باشد. هرچند که مدیریت این شرکت میگوید درست است که فرق میکند مدیر چه کسی باشد ولی باید آنچه نظر من است اتفاق افتد. مثل جمله معروف آقای فورد که میگفت مردم میتوانند هر رنگی را که دوست دارند برای خودرو خود درخواست نمایند به شرطی که مشکی باشد و من هم میخواهم اسب خویش برانم و باید این را در اینجا جا بیاندازم. اینجا منظورم تفکر حاکم است.
خود همین درگیری و نتیجه آن نیز برایم جالب است. اینکه بتوانم مدیر را تسلیم کنم که به توصیه های من گوش دهد. تغییرش که نمیتوانم بدهم ولی تاثیرم را خواهم گذاشت.
ولی در صورت موفقیتم در ایجاد این نظام فروش که در بازار لوازم خانگی مشابه ندارد، تحول بزرگی را رقم زده ام.
امیدوارم خداوند متعال ضمن کمک به من و کارکنانم به همه ما صبر دهد.
(همیشه کارکنان شرکت خودم را کارکنانم خطاب میکردم. خداوند از همه آنها راضی باشد. من که خیلی راضیم که اکنون میتوانم با خیال آسوده شرکتم را به آنان واگذار کنم. خدا پشت و پناهتان و از همه شما ممنونم)
دیروز عصر با همه ترافیک کاری و ترافیک خیابانها خودم را به سخنرانی جناب آقای دکتر خاکی در خانه مدیران رساندم تا از بحث جالب ایشان در خصوص تمثیل هدهد ایرانی در نقش رهبر سازمان استفاده کنم.
داستان مرغانی که به رهبری هدهد میروند تا به سیمرغ برسند برایم همیشه جذاب بوده و از دو روایت ابن سینا و عطار همیشه استفاده کرده ام ولی نه به این عمق و با این مضمون که توجه بیشتر به رهبری هدهد باشد.
توصیه میکنم این مقاله ایشان را نیز بخوانید و اگر توانستید کتاب “همبالی، شیوه رهبری ایرانی” را حتما تهیه کرده و مطالعه کنید.
در کارهای اینجا تقریبا سوار بر کار شده ام و خوشبختانه خوب پیش میروم. مشکل اصلی آن است که هیچ جاده ای نیست که بر آن برانم. باید همه چیز را بسازم و این کار زمان میبرد. سخت ترین بخش کارم تغییر فکرها و همسو نمودن ذهنیت سایر مدیران است.
نفوذ به دل کارکنان گرچه سخت است ولی تغییر ذهنیتها و باورها از آن هم سخت تر است.
خوشبختانه در خصوص کارکنان دپارتمان فروش مشکلی ندارم. به زودی جریان فعالیت شعب شهرستان را هم سامان خواهم داد.
تلاشم بر این است که کارکنان دپارتمان فروش حرفه ای ترین افراد سازمان باشند.
در این راستا شاید آموزش با اهمیت جلوه کند ولی رهبری دلها و ایجاد ارتباط بین شخصیت افراد و کیفیت کارشان و بالا بردن شان و منزلت آنان برایم بسیار حیاتی و با اهمیت است.
گرچه موانع زیادی هم دارم و با پیشرفتهایم منافع بسیاری به خطر می افتد ولی واهمه ای ندارم.
پشتوانه ام شادابی و روحیه ای است که در کارکنان به وضوح دیده میشود.
راستش را بخواهید روی پشتیبانی آنان خیلی حساب میکنم.
به عبارتی آنها هستند که با رو سفید کردن من به من کمک میکنند با سرعت بیشتری اهدافمان را پیش ببریم. برای همین هم روی رهبری دلها بسیار کار میکنم تا همدلی ایجاد کنم.
خودم از این کار خوشم می آید و دغدغه هایش را وقتی با دستاوردهایش مقایسه میکنم امیدوارتر میشوم.
در دوره جدید همکاری ام با این شرکت پشتیبانی خوب پرسنل دپارتمان فروش بیشتر و بیشتر امیدوارم میکند و بیشتر و بیشتر از اهمیت رفتار سازمانی در منابع انسانی استفاده میکنم .
واقعیت این است که با همبالی کارکنانم میدانم که حتی به سیمرغ میرسیم. بالاتر از کوه قاف. جایی در شان کارکنان این واحد
فکر نکنید فقط یک عنوان زیبا نوشته ام. واقعیت زندگی این است که اگر میخواهید در بالا قرار بگیرید باید بهترین باشید.
برای اینکه بهترین باشید حتما باید به محض اینکه شروع کردید بی وقفه ادامه دهید.
البته همه مثل هم نیستند. برخی اصلا دوست ندارند خیلی بالا بروند و به حدی قانع هستند.
بالا رفتن منظور پول دار بودن نیست. یکی بالا بودن را در پول معنا میکند یکی در منزلت اجتماعی یکی در علم یکی در تعداد هر چیز قابل شمارش و …
به بهانه یکی از جلسات مدیران که در شرکت برگزار شد دیدم چقدر خوب است که مدیر عامل بیشتر از همیشه رهبر تیم باشد.
برای یک تیم مهم است که به هدف اعتقاد داشته باشد. ولی از آن مهمتر این است که اعضای تیم به یکدیگر اعتقاد داشته باشند و یکدیگر را قبول داشته باشند.
در یک تیم وظایف اعضا مشخص است و اگر افتخاری نصیب شود افتخار تیم است. در غیر این صورت اگر افتخر فقط به گل زنی باشد دیگر دروازه بان هم میخواهد که گل بزند و طبیعی است که تیم دائم گل میخورد و انسجام اعضا به هم میریزد. در آن صورت هر کسی دیگری را مقصر میداند
اینجاست که مدیران ارشد نقش رهبری را بازی میکنند.
درست مانند میدان جنگ که هر مدیری باید رهبر قسمت خودش باشد تا وظایف در زمان خودش به درستی انجام شوند. تدارکات به موقع انجام وظیفه کند، پیاده نظام، یگان زرهی، نیروی هوایی، توپخانه و … همه اینها باید در زمان مناسب عمل کنند وگرنه برایند نیروها صفر و یا نزدیک به آن خواهد بود.
مدیر عامل هم درست مانند یک رهبر باید اعضایش را هدایت کند.
در همان جلسه مدیری میگفت که من نمیتوانم در سنگلاخ برانم. جاده آسفالت در اختیارم قرار دهید تا ببینید با چه سرعتی پیش میبرم.
به نظر من راندن در جاده صاف نه تنها کار هر کسی است و به مهارت خاص یا به رانده ماهری نیاز نیست بلکه اصولا وظیفه ما مدیران نه تنها رانندگی در سنگلاخ هم نیست بلکه وظیفه ما راه سازی است.
ما باید راه بسازیم تا پرسنلی که توانمندشان کرده ایم از عهده رانندگی در سنگلاخها و کوه و کمری که هر لحظه در مسیر عبور سازمانها ظاهر میشوند بر آیند.
با یارهای ناشی نمیتوان به مقصد رسید. کارکنانتان را برای روزهای سخت تری تربیت کنید.
به کارکنانتان کمک کنید تا بهرین باشند. به آنها بگویید که در شان خود و “بهترین باشید”.
آنقدر که مراقبم از محل کارم ننویسم کم کم نوشتنم هم نمی آید.
البته نوشتن کمی تمرکز میخواهد که به واسطه تراکم کارها و از همه مهمتر تنوع کارهایی که پیش رویم هست فرصت کمتری برای تمرکز برای نوشتن برایم فراهم میشود.
متاسفانه بیشتر کارها به صورت مطالعه موردی است. یعنی به واسطه پیچیدگی های خاصی که در کار ایجاد شده است ناچارم سر راه هر قلوه سنگی که میبینم را بردارم تا راه هموار شود و این کارها را کند میکند.
اما تجربه خوبی است. به عبارتی دیگر فرصت خوبی برای تجربه اندوختن. قطعا اگر بتوانم اینجا را سامان دهم از عهده هر شرکت دیگری بر می آیم! این یکی را مطمئنم.
برای همین به چالشها و مشکلات اینجا به عنوان فرصتهای طلایی رشد و حرفه ای شدن نگاه میکنم. در شرایطی که پیچیدگی های برون سازمانی همه سازمانهای ایرانی را تحت فشار قرار داده است پیچیدگی های درون سازمانی اینجا ذهنم را بیشتر برای حل معما تمرین میدهد.
همچنان تفاوت نگرش وجود دارد. در تلاشم سایر مدیران را با خودم همسو کنم تا حداقل جریانهای درون سازمانی روانتر باشند. تقریبا در این خصوص اوضاع خوبی برقرار شده است. متقاعد کردن افراد برای به اشتراک گذاشتن قدرت به جای تقسیم آن دشواری های خاص خودش را دارد.
فعلا که بسیاری از کارهای زیر بنایی که در دوران گذشته ناتمام گذاشته بودم و همچنان ناتمام مانده بود را کامل خواهم کرد. زمان زیادی باقی نیست.
درک تغییرات و شرایط محیطی برای همه آسان نیست و صد البته که پشت میز و کامپیوتر کوتاهترین جا برای دیدن این مسائل است.
مراقب آمارهایتان باشید. ارقام قابل اتکا مهمترین سرمایه شما هستند. ترکیب این اطلاعات به منظور دسترسی به تحلیلهای مختلف، ستونهای زیبای بنای سازمانتان خواهند بود که قرار است بر روی همین اطلاعات قابل اتکا نصب شوند.

![]()
این کار توسط Dr. Alirezamojahedi مجوز دارد تحت مجوز کریتیو کامنز اختیار-غیرتجاری-اشتراک همانند 4.0 بینالمللی .
بر پایه یک اثر در https://old.alirezamojahedi.com/.
راه های تماس
نشانی: تهران بلوار کریمخان زند خیابان ایرانشهر
ایمیل: alirezamojahedi [at] gmail.com





