دوست بسیار بزرگوارم، جناب آقای دکتر عنبری، که افتخار آشنایی با ایشان را در سری برنامه های نقشه گنج رادیو جوان کسب کردم و بسیار از این بابت خوشحالم، لطف کرده اند و شکسته نفسی فرموده اند و از من خواسته اند که پاسخ سوال یکی از مخاطبان این برنامه را که مخاطب کانالم هم هستند را پاسخ دهم. در حالیکه خودشان دارای دانش و تخصص کافی برای این سوال میباشند.
سوال دوست عزیز ما به این شرح است:
من ۲۷ساله حدود ۱۰ ساله که مغازه محصولات فرهنگی مذهبی و سوهان فروشی تو مرقدامام دارم و به کار دیگه ای مشغولیت ندارم و از تکنولوژی و…. هم میشه گفت سردر نمیارم باتوجه به نقل قول خودتون از بیل گیتس که در آینده کا ها به دو دسته تقسیم خواهند شد ۱کسب و کارهای اینترنتی ۲کسب و کارهایی که از بین می روند

چند سال اخیر نمودار فروشمون رو به پایین در حرکت هستش

از شما که یک متخصص تو زمینه بازاریابی هستید میخواستم لطف کنید راهنمایی کنید با توجه به اینکه من توی این ده سال باشیب ملایمی رو به جلو در حرکت بوده و هستم و از طرفی هم حدود ۱۰۰ تومن پس انداز تو دست دارم، چطور میشه پیشرفت کرد و چه مسیری رو باید طی کنم؟

همونطور که عرض کرردم من ۲تا مغازه دارم که تو هر کدوم یه همکار دارم و چند ساله که مشغولم ولی الان میبینم اولا فروشم ضعیف شده دوما اگه یه فردی رو به جای خودم به مغازه اضافه کنم و خودم داخل مغازه نباشم یا کمتر باشم ممکنه کمی فروشم کمتر بشه ولی اگه جای دیگه ای با توجه به پولی که تو دست و بال دارم کاری رو شروع کنم ارزشش رو داشته باشه و اون کمبود رو جبران کنه ولی نمیدونم چه کنم برم یه مغازه دیگه مثلا تو زمینه لبنیات یا کار دیگه ای شروع کنم یا نه بچسبم به کار خودم و فروشم رو قدرتمندتر کنم؟

الان با توجه به اینکه من تو زمینه دیجیتال و این برنامه ها زیاد اطلاعاتی ندارم ولی چند تا مطلب دیدم که کارهای سنتی جای خودشون رو به کارهای دیجیتال دارن میدن و رفتار مشتری از سال ۹۲ تغییر پیدا کرده آیا این صحیح هست؟

سوال اصلی من اینه که الان با این وضعیتی که من دارم چه راه و مسیری رو برای من پیشنهاد میدید؟
اگر واقعا فضای اینترنت جای کارهای سنتی رو خواهد گرفت یا حداقل یکی از اصلیترین کانالهای فروش خواهد شد چه توصیه ای در این باره میکنید؟
چه دانشی رو فرابگیرم؟
تو همین مغازه خودم بایستم؟
چه کتابی رو بخونم؟
مغازه دیگه ای بزنم؟

پاسخ کمی طولانی است. لذا پاسخ را در فرمت فایل صوتی در ادامه تقدیم خواهم کرد: https://shenoto.com/album/21567

 

دوست عزیز دیگری به اسم مرتضی، سوال خوبی را برایم ارسال کرده اند که با سپاس از ایشان پاسخش را در اینجا درج میکنم:

سلام، آیا لازم است همراه با دامنه ir دامنه com را هم ثبت کنیم؟
آیا علی بابا دات کام میتواند علی بابا دات آی آر را بگیرد؟

پاسخ:
صد در صد. ببینید اگر شما قصدتان راه اندازی کسب و کاری است که اتفاقا نام تجاری اش برایتان مهم است باید نه تنها دات کام بلکه سایر دامنه های آنرا نیز ثبت کنید تا کسی از تشابه اسمی استفاده نکرده و مشتریان شما را به مقصد خودش هدایت نکند.
علاوه بر آن باید همزمان در تمامی شبکه های اجتماعی نیز صفحه اختصاصی خودتان را با همان نام ایجاد کنید تا مشتریان شما به دام نام مشابه در صفحه اجتماعی تقلبی نیفتند.
همچنین اگر فکر میکنید وارد فضای بین المللی شده و به صورت محلی در کشور خاصی فعالیت خواهید کرد بهتر است دامنه همان کشور را هم برای خودتان ثبت کنید. مثلا tr برای کشور ترکیه یا de برای کشور آلمان و …
اکثر برندهای بین المللی تمامی دامنه ها را ثبت کرده اند و هزینه زیادی نیز سالانه از این بابت پرداخت میکنند.
در مورد دامنه ir مشابه دامنه یک برند بین المللی بله میتواند و این اتفاق هم حدود 12-15 سال پیش برای سایتی که کارش فروش کتاب بود و نامش facebook بود ولی با .ir افتاد و توسط وکلای فیس بوک صلب مالکیت شده و به آن کمپانی تعلق گرفت.
برای همین بهتر است دنبال دامنه ای باشید که مشابه نداشته باشد.
امیدوارم پاسخ سوالتان را گرفته باشید.
با تشکر از توجهتان و سالهای خوبی که پرسیدید

جناب آقای نظری، یکی از عزیزانی که کانال را دنبال میکنند سوالاتی مطرح کرده اند که چون ممکن است برای عده دیگری نیز این سوال مطرح باشد در اینجا پاسخ میدهم:

سلام استاد :
عوامل موثر و فاکتورهایی که سرمایه گذار را جذب یه استارت آپ میکنه چیه ؟
چه چیزی غیر از سود ، ملاک سرمایه گذاری در استارت آپ ها ست ؟
ثانیا آیا منتوری که سهمی در استارت اپ نداره و فقط از دور به گود نگاه میکنه میتونه غیر از مکتوب سازی راهکار موثر ارائه بده ؟
سوم اینکه آیا شکست یک mvp که نمونه اولیه محصول است نشان دهنده شکست اصل محصوله ؟ شاید انتظارات مشتری در محصول نهایی براورده میشه که در mvp نیست ،
مثلا در حوزه خوراکی شکلات اولیه با بسته بندی نه چندان گرون و شیک وارد بازار میشه که اگه بسته بندی شیک بود مورد استقبال قرار میگرفت ،
منظور از mvp محصول ابتدایی با امکانات کمتره یا محصول نهایی با تولید کم ؟
چهارم جایگاه تبلیغات کثیف (ترجمه درتی ادورتایزمنت ) در جذب مشتری در بازار ایران مثل بیمتو و سوری لند و … را چطور ارزیابی میکنید

و اما پاسخ:
من هنوز به مقام استادی نرسیده ام. استادی یک عنوان است در دانشگاهها. یک درجه علمی است. فردی که در دانشگاهی استاد تمام میشود مراحل بسیار طولانی و سختی را طی میکند.
من هنوز در حال آموختنم.
مدرس هم اگر هستم به خاطر افزایش تعامل و احساس مسئولیتی است که فکر میکنم اگر چیزی دارم که به کمک دیگران می آید آنرا منتقل کنم. این کانال، وبلاگ، مقاله، کتاب، مصاحبه، سخنرانی و البته تدریس، همه در این مسیر هستند.
این رسم ادب و احترام است که مدرسان را استاد خطاب میکنند و از شما سپاس گزارم که این لطف را نسبت به بنده داشتید. ولی اگر مرا با نام فامیلی ام خطاب کنید بسیار ممنون خواهم بود و تعامل ما راحت تر خواهد بود.

در مورد سوالهایتان به ترتیب پاسخ میدهم:
1- از عواملی که برای یک سرمایه گذار بسیار مهم است میتوان به میزان نو آوری در محصول (چقدر از تکنولوژی روز استفاده کرده است و جدید است)، میزان بی نظیر بودن محصول (یعنی مشابه نداشته باشد) ، بزرگی بازار محصول، میزان قابلیت توسعه آتی آن، میزان قابلیت تبدیل شدن به کالای مکمل دیگر محصولات، میزان تبدیل شدن به کالای جانشین دیگر محصولات مشابه، نقطه سر به سر، زمان تقریبی رسیدن به نقطه سر به سر، سرمایه مورد نیاز برای رسیدن به نقطه سر به سر، حاشیه سود، چشم انداز آتی این محصول را میتوان نام برد.

2- منتور یعنی مربی. فردی که صاحب تجربه نیست نمیتواند مربی باشد. پس اگر تجربه دارد یعنی این راهها را طی کرده است. دلیلی ندارد منتور سهامدار هم باشد. هر چقدر منتور با تجربه تر باشد بهتر میتوانید مسائل پیش پای شما را برایتان مشخص کرده و راه حل پیشنهاد دهد. ولی منتور در تمامی مراحل همراه شما نخواهد بود. بعد از راه افتادن شما به مدیرانی کار کشته نیاز خواهید داشت که شما را همراهی کرده و مسئولیتهای مستقیمی را نیز بر عهده بگیرند. آنگاه مشاوران میتوانند با مدیران همفکری کنند.

3- ام وی پی MVP مخفف Minimum Viable Product یعنی حداقل محصول قابل پذیرش. یعنی برای اینکه مشتری آنرا بپذیرد باید تمامی حداقلها را داشته باشد. اینجا صحبت از تعداد تولید و حجم فروش نیست. در مورد یک واحد محصول داریم صحبت میکنیم.
اینکه بسته بندی چگونه باشد و … مربوط میشود به شرایط عرضه و مسائل بازاریابی و باز هم ربطی به خود محصول ندارد. ولی اگر مثلا دارید موبایل میسازید، الصاق دوربین میتواند تکمیل کننده محصول باشد. به تصویر زیر نگاه کنید شاید بهتر منظورم را متوجه شوید:

 

لذا شکست نمونه اولیه میتواند به معنی شکست محصول نهایی نیز تعبیر شود مگر اینکه علت شکست در تصمیمات اشتباه مدیریت باشد. اگر انتظار مشتری در محصول نهایی برآورده میشود پس هنوز MVP شما کامل نیست. مثل این میماند که همانطور که در تصویر بالا ملاحظه میکنید من شیرنی اولیه را خوب نپزم و خمیر را تحویل مشتری بدهم و بگویم در محصول نهایی درجه پختش را تنظیم خواهیم کرد.

4- تبلیغ آنها هم تبلیغ است. قبل از آنکه هدف و بازار هدف سازندگان را بدانیم نمیتوان گفت خوب بوده یا بد. تبلیغ خوب و بد زمانی تشخیص داده میشوند که بدانیم هدف چه بوده و به چه میزان به هدف دست یافته ایم.
اما به قول ماکیاول هدف وسیله را توجیه میکند.
برخی از مدیران به هر قیمتی به دنبال دست یافتن به هدف هستند. اصطلاحا ماکیاولی فکر میکنند. بسیاری از مدیران سعی میکنند چهارچوب اخلاق اجتماعی بازار هدف را حتما رعایت کنند. چرا که در نهایت هر پیام، هر تصویر، هر تبلیغ، هر شعار، هر بسته بندی، هر محصول و … همه و همه در تصویری که مشتری از ما نزد خود میسازد تاثیر مستقیم دارد و تصویر سازی ها باید مرتبط و همراستا با فاز پوزیشنینگ یا جایگاه یابی (که در فیلم گامهای بنیادین بازاریابی نیز در موردش صحبت کردم) باشد.
همین تبلیغ شاید در جای دیگری کثیف نباشد. شاید برای مخاطبی خاص در گروه سنی خاص کثیف نباشد.
ولی شخص من هرگز چنین تبلیغاتی را ارسال نمیکنم. چون معتقدم جایگاه یابی یک هنر و تخصص است و کوچکترین عناصر نقش بسیار پر رنگی را بازی میکنند و در تصویر ما نزد مشتری بسیار موثر هستند چه برسد به عناصری به این بزرگی و پیامهایی به این شفافیت.
همه چیز بستگی دارد به تعریف ما از بازار هدف.
شاید برای مثلا این شرکت بیمه اصلا مهم نباشد که من و شما چه تعبیری میکنیم و اصلا مشتری اش میشویم یا نه. شاید او مشتری اش را دارد هدف گذاری میکند.
بگذریم از اینکه خیلی از پیامها و خیلی از کارها هم ممکن است در غالب یک پیام تبلیغاتی منتشر شود که اصلا منظور و هدف، تبلیغ آنچه میبینیم هم نبوده باشد و البته در مورد مثالهایی که شما نام بردید صدق نمیکند.
از توجهتان سپاس گزارم و امیدوارم توضیحاتم برایتان مفید فایده واقع شده باشد

🔈 فایل صوتی آموزشی فروش اینترنتی – قسمت پنجم
⏱ ۰۰:17
🖥 فایل ضبط شده بر روی شنوتو در کانال AlirezaMojahedi قرار دارد:

Shenoto: http://www.shenoto.com/AlirezaMojahedi

 

🔈 فایل صوتی آموزشی فروش اینترنتی – قسمت چهارم
⏱ ۰۰:17
🖥 فایل ضبط شده بر روی شنوتو در کانال AlirezaMojahedi قرار دارد:

Shenoto: http://www.shenoto.com/AlirezaMojahedi

 

 

 

🔈 فایل صوتی آموزشی فروش اینترنتی – قسمت سوم
⏱ ۰۰:19
🖥 فایل ضبط شده بر روی شنوتو در کانال AlirezaMojahedi قرار دارد:

Shenoto: http://www.shenoto.com/AlirezaMojahedi

انواع تجارت الکترونیکی:

تجارت الکترونیکی (کلا تجارت – الکترونیکی بودن صرفا تفاوت بستر و امتیازات بستر را نمایان میکند) چند پلتفرم اصلی و فرعی دارد. پلتفرمهای اصلی عبارتند از:

1- ارتباط کسب و کار با مصرف کننده B2C: پر واضح است که در این پلتفرم هدف دسترسی مستقیم و بدون واسطه به مشتری و عرضه کالا به طور مستقیم میباشد. تمامی فروشگاههای اینترنتی در این پلتفرم فعال هستند. هدف عرضه کالا مستقیما به دست مشتری است.
مزایای آن دسترسی مشتری به کالای ارزانتر و دسترسی کسب و کار به تعداد بیشتری مشتری میباشد

2- ارتباط کسب و کار با کسب و کار B2B: این مدل خود 5 پلتفرم فرعی دارد که در پست دیگری به آن اشاره خواهد شد.
همه کسب و کارها برای ادامه فعالیت نیازمند همکاری با کسب و کارهای دیگری هستند. تامین کنندگان، کسب و کارهایی که مواد اولیه و یا خدمات و ملزومات تولید محصول شرکت اصلی را تامین میکنند و نیز عرضه کنندگان که محصولات تولید شده (اعم از کالا یا خدمات) شرکت اصلی را به دست مصرف کننده رسانده و یا برای تولید محصول خود مورد استفاده قرار میدهند.
عمدتا شرکتهایی که فقط عرضه کننده نیستند از این پلتفرم نیز استفاده میکنند و برخی از شرکتهای عرضه کننده نیز برای گسترش شبکه عرضه و فروش خود از این مدل بهره میبرند.
در این مدل تمامی ارتباطات جهت سفارش گذاری، تامین، توزیع، فرایندهای اجرایی، فرایندهای مالی و … در بستر اینترنت و وبسایت انجام میشود.
از مزایای اصلی این مدل برای کسب و کارها میتوان به بهینه سازی زنجیره تامین و نیز بهینه سازی روابط مشتریان اشاره کرد.

3- کسب و کار بادولت B2G: شرکتها و کسب و کارهای زیادی هستند که یا تمام و یا بخشی از مشتریان آنها را دولتها و سازمانهای دولتی تشکیل میدهند. این موضوع یا به دلیل انحصارها و کنترلهایی است که دولت در بخشی از اقتصاد دارد اعمال میکند و یا به این دلیل است که محصول مرابط با زیرساختهایی است که در اختیار دولت است. در بسیاری موارد نیز دولتها مشتریان خوبی محسوب شده و شرکتها تمایل پیدا میکنند که با این مشتری بزرگ! ارتباط تجاری برقرار نمایند. اکثرا دولتها جزو مشتریان دست به نقد محسوب میشوند، در کشور ما دولت کمی مشتری بد حساب تلقی میشود از نوعی که اصطلاحا دیر و زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد
کار کردن با سازمانهای دولتی روال خاصی از جمله مناقصات و مزایده ها و گزارشاتی را نیاز دارد که عمدتا از طریق بستر الکترونیکی آغاز شده ولی در بستر حضوری و پشت میزهای مذاکره با چانه زنی ها به نتیجه میرسد ولی در بستر الکترونیکی تبادل اسناد به راحتی صورت میگیرد.

4- مصرف کننده با مصرف کننده C2C: بسیاری از کسب و کارها نیز بر روی پلتفرمهایی کار فعالیت میکنند که خریدار و فروشنده هر دو بیرون از سازمان و فعالیت آنها هستند و خودشان به خودشان محصولی را ارائه کرده و تبادل میکنند و این کسب و کارها فقط بستر را برای انجام مناسب این تبادلات فراهم نگه میدارند. به عنوان مثال سایتهای حراجی نظیر eBay یا آگهی نامه ها از این دست کسب و کارها هستند.

5- دولت به مصرف کننده G2C: بسیاری از خدمات دولتی را میتوان به صورت الکترونیکی به شهروندان ارائه کرد که دولت الکترونیکی نامیده میشوند. ما در کشورمان با فرایندهای ثبت نام رایانه، نوبت دهی تعویض کارت ملی، پرونده های شهرداری، سیستم قضایی و … آشنا هستیم.

6- دولت به کسب و کار G2B: همانطور که دولت میتواند خدمات اداری به شهروندان را از طریق این بستر ارائه کند، ارائه خدمات اداری دولتی به شرکتها و کسب و کارها نیز از طریق همین بستر پیاده سازی میشود. خدماتی نظیر اظهارنامه های مالیاتی، گزارشات مالی، خدمات وزارت صنایع و …

7- ارائه خدمات کسب و کارها به کارکنان B2E: کسب و کارها و شرکتها خدمات مختلفی را نیز به کارکنانشان ارائه میکنند. نظیر ارائه گزارشات عملکردی، گزارشات حقوق و دستمزد و … علاوه بر آن با فراهم شدن ابزارهای کار از راه دور، کسب و کارها با دنیای فریلنسری و کاکرنانی که از راه دور و به صورت کار در منزل با شرکت اصلی همراهی میکنند نیز در این دسته از مراودات قرار میگیرند

رویکرد سیستمی یا تفکر سیستمی چیست؟
چه تفاوتی با سیستماتیک بودن دارد؟
آیا دید بلند مدت داشتن همان رویکرد سیستمی داشتن است؟
چرا باید من هم با آن آشنا شوم؟

 

ویدئو آموزشی رویکرد سیستمی

⏱ 00:45 – 📲101 MB

🖥 فایل ضبط شده بر روی یوتیوب و آپارات در کانال AlirezaMojahedi قرار دارد:

Youtube: http://www.youtube.com/AlirezaMojahedi
Aparat: http://www.aparat.com/AlirezaMojahedi

 

🎥ویدئو تبریک سال نو – خرید کالای ایرانی
⏱ ۰۰:17 – 📲23 MB
🖥 فایل ضبط شده بر روی یوتیوب و آپارات در کانال AlirezaMojahedi قرار دارد:

Youtube: http://www.youtube.com/AlirezaMojahedi
Aparat: http://www.aparat.com/AlirezaMojahedi

تئوری به درد نمی خورد. دنبال مباحث کاربردی هستیم!

این عبارت را خیلی جاها میشنوم که مثلا میگویند “صحبتهای شما جذاب است چون کاربردی بود در حالیکه جاهای دیگه طرف میاد چهارتا تئوری میگه”
یا اینکه “اینا تئوریه و چیزی که گفته شده اینجا جواب نمیده”

در این خصوص لازم میبنیم که موضوعی رو اشاره کنم
تئوری ها چیزی نیستند جز تجربه های اثبات شده. یعنی اگر تصور شما مبنی بر این است که این تئوری ها فقط یک سلسله مطلب برای دانشمندان و حوزه های علمی و دانشگاهها است دارید اشتباه میکنید.

تئوری ها مجموعه مدون شده، اثبات شده و علمی شده همین کاربردها هستند.
تجارب پیش از ما گردآوری شده و اکنون شده است تئوری که در غالب چندین کتاب و مقاله و سخنرانی مختلف دارد عرضه میشود.
تئوری ها در پاسخ به مسائل و نیازها و مبتنی بر فلسه و بررسی چیستی و نیز دانش قبلی بشری و تجارب گذشته شکل گرفته اند.
همه آنچه تئوری میخوانیدش در اصل ماحصل دانش قبلی بشر در آن حوزه است. قبلی منظورم تا به امروز است.
حتما از یک سری مشاهدات و وقایع واقعی پیرامون ما شکل گرفته اند، یعنی کسی چیزی را دیده یا برایش اتفاق افتاده یا تجربه کرده و بعد آمده است روی اون موضوع تفکر کرده و دنبال کار رو گرفته و به دستاوردی رسیده که ثابت میکنه در فلان وضعیت این اتفاق قابل تکرار شدن است.

این یعنی علم. شما نمیتوانید کتاب فردی که سالها تلاش کرده و دستاوردی را اثبات کرده است به صرف اینکه چون کتاب است و تئوری است به کار من نمی آید را نادیده بگیرید. البته میتوانید ولی حتما هزینه اش را هم خواهید پرداخت.

روی این اثبات، هم چهار نفر دیگر آمده اند روی همان موضوع کار کرده اند و چهار تا کتاب هم نوشته شده است
پس در پایه هر تئوری ای تجربه فبلی نهفته است.

بله درست است، با مطالعه تئوری راه حل اجرایی ممکن است برای شما ظاهر نگردد، ولی با شناخت فلسفه تئوری شما میتوانید برای مسائل و نیازها، پاسخهای مطمئن و قابل اجرایی را تدوین کنید.

صرفا به دلیل آنکه این موضوع تئوری است به سادگی آنرا کنار نگذارید.

کسی هم که به شما گفت من با تئوری کار ندارم بدانید که یا سواد و دانش آنرا ندارد یا میخواهد از خودش برای شما داستان ببافد.
اگر هم کسی کاربردی حرف میزند نمیتواند تئوری را رها کرده و چیزی از خودش ببافد. صحبتی کاربردی مبتنی بر تجربه است. تئوری ها هم چیزی جز تجارب گذشتگان و دانش اندوخته شده نیستند.

اگر میبینید مطلبی به نظر شما تئوری است یا بهتر بگویم غیر کاربردی است، در حالیکه خود آن موضوع پایه تئوری خوبی دارد، اشکال در ارائه کننده است نه خود تئوری.
ارائه کننده باید تئوری را با مثالهای عینی و شرایط زمان حال تلفیق کند تا برای مخاطب قابل درک باشد

اگر موضوعی، پایه تئوری نداشته باشد، ارزش اجرا ندارد. فقط به عنوان یک موضوع قابل بررسی میتوان روی آن اندیشید و یا آنرا مبتنی بر یکی از روشهای علمی یا تئوری های موجود توسعه داد.

هنر مدیریت این است که به دانش و تئوری های مرتبط مسلط باشد تا بتواند با توجه به این پایه علمی، از عهده مسائل جاری بر بیاید و کار را پیش ببرد. آن وقت است که تئوری کاربرد پیدا کرده است.
مدیری که اطلاعی از تئوری ها نداشته باشد یا اصلا تئوری ها را به صرف اینکه “آنها تئوری هستند و به درد من که کاربردی هستم نمیخورد” به راحتی نادیده میگیرد نمیتواند سازمان را در مسیر پر پیچ و خم پیش رو به درستی هدایت کند.
چرا که ناچار است به دلیل اینکه اطلاعی از فلسفه و پایه این تئوریها ندارد، و نمیداند اصلا این تئوری در پاسخ به کدام نیاز تدوین شده است، چرخ را دوباره اختراع کند و چه بسا جدای از زمان هدر رفته و عقب ماندگی که به سازمان تحمیل میکند، هزینه بسیار گزافی را روی دست سازمان بگذارد که بدست آوردن خیلی از موقعیتها در بسیاری از مواقع جبران ناپذیر است.