تصمیم دارم به 5 نفر از وبلاگ نویسانی که در زمینه مباحث مختلف مدیریت مطلب مینویسند برای سمینار آموزشی دو روزه قیمت گذاری 50% تخفیف در نظر بگیرم.
خیلی دلم میخواست که این فرصت رو در اختیار عده بیشتری قرار دهم ولی به هر حال با محدودیتهایی مواجه هستم.
لذا از این تاریخ تا روز 8 دی ماه فرصت دارید تا از این تخفیف استفاده کنید.
برای این منظور بعد از آنکه فرم ثبت نام را پر کردید در قسمت سایر توضیحات آدرس وبلاگتان را بنویسید.
با توجه به آنکه مهلت ثبت نام با قیمت 95 هزار تومان شنبه به پایان میرسد اگر حتی تا روز شنبه ثبت نام کنید باز با همان قیمت تخفیف نیم بها حساب خواهد شد ولی بعد از روز شنبه با توجه به اینکه هزینه ثبت نام به 110 هزار تومان افزایش میابد تخفیف شما بر اساس قیمت جدید منظور خواهد شد.
امیدوارم استفاده از این فرصت برایتان مفید باشد.
همه شرایط عادی و مشخصات سمینار در آدرس http://learning02.mojahedi.ir قرار دارد
چه بسيارند كالاهاي مرغوب و مقرون به صرفه اي كه به دليل قيمت گذاري اشتباه، از جانب خريداران انتخاب نشده اند و زيانهاي هنگفتي را به شركتها تحميل نموده اند.
همين امروز به جمع مديران بزرگ تجاري شركت كننده در اين دوره كاربردي كه به منظور آشنايي بيشتر با مكانيسم و سياستهاي قيمت گذاري و تعديل آن توسط عليرضا مجاهدي ارائه ميگردد بپيونديد
زمان: طی دو جلسه در روزهای پنجشنبه 13 و 20 دی ماه 1386
ساعت 8:30 الی 17:00
هزينه ثبت نام: براي هر نفر فقط 95 هزار تومان
بابت ناهار، پذیرایی میان برنامه، جزوه، کتاب، سی دی اسلایدها، گواهینامه و هزینه آموزش
براي كسب اطلاعات بيشتر به آدرس
http://pricing.htm.ir
مراجعه نمایید
به دليل محدوديت ظرفيت كلاسها ثبت نام بر اساس اولويت صورت ميگيرد.
براي استفاده از تخفیف تقدم ثبت نام و تخفیف دانشجویی اين دوره كاربردي همين امروز اقدام كنيد![]()
حضور در این سمینار را به دوستان خود توصیه کنید
شرایط برای فعالیت قوی تر نماینده ما فراهم بود و در مورد جزئیات و تغییراتی که باید انجام میدادیم به توافق رسیدیم.
یک ویژگی بسیار ممتازی که برند ما در طول این مدت بدست آورده است این است که همه مصرف کنندگان و فروشندگان کاغذهای اداری متفق القولند که رادان در کیفیت و صداقت واقعا متمایز و برتر است
بر حسب تصادف یک مشتری ناراضی به فروشگاه نماینده ما مراجعه کرد.
رول ماشین حساب خریداری کرده بود و آمده بود که کاغذ رادان را پس بدهد.
میگفت به من گران فروخته اید
رفته بود از مغازه بغلی سوال کرده بود قیمت هر رول را به مراتب ارزانتر به او پیشنهاد داده بودند.خوشبختانه یک کارتن هم از همان رولها خریداری کرده بود.
رولها را که از کارتن در آوردیم و کنار هم قرار دادیم از تعجب نزدیک بود شاخ در بیاورد.
رولی که تقریبا با 15% اختلاف قیمت ارزانتر خریداری کرده بود تقریبا فقط معادل چیزی در حدود کمی بیش از نصف رولهای رادان کاغذ داشت!!
خیلی شرمنده شد که قبل از بررسی اعتراض کرده است و ناراحت از اینکه چرا به این موضوع توجه نکرده است.
وقتی از او پذیرایی میکردیم میگفت که اولین باری است که رادان میخرد و به توصیه دوستانش که رادان را تعریف کرده بودند آمده بود خرید کرده بود ولی وقتی در مغازه دیگری اختلاف قیمت را دیده بود تصور کرده بود که سرش کلاه رفته است و باید رادان را از جای دیگری میخریده ولی وقتی متوجه دلیل اصلی تفاوت قیمت شد از اینکه دیگران چه راحت با عدم ارائه اطلاعات کافی نسبت به حقوق دیگران بی توجه هستند بسیار ناراحت و عصبی بود.
متاسفانه در زمینه کاغذ بخصوص کاغذهای رول اعم از رولهای پلاتر و صندوق و فاکس، کم فروشی بسیار مشهودی توسط شرکتهای رقیب صورت میگیرد. در کاغذهای کامپیوتر هم همچنین. کاغذ کامپیوتری از محصولات رقیب در دفتر نماینده ما وجود داشت که یکی از مشتریانش برایش آورده بود. به اسم 2000 برگی خریداری کرده بود ولی 1800 برگ کاغذ داشت. البته من از حوصله ای که به خرج داده بود تا آنها را بشمارد تعجب کردم. ولی مشتری ادعا کرده بود که از اختلاف وزن کارتنها به آن شک کرده است.
خوشحال شدم که زحماتمان موثر بوده است و خوشنام هستیم.
در زمان باقی مانده بر روی جزئیات مربوط به برنامه های افزایش فروش صحبت کردیم و بعد از ناهار خوردن مرا تا فرودگاه همراهی کردند.
تقریبا شرایط برای فشار ما به رقیبان محیا است.
باید قبل از پیاده کردن برنامه فروش با نماینده مشهد هم از نزدیک دیداری داشته باشم تا جزئیات بیشتری که لازم است برای هر دو ما روشن شود بدون هیچ شبهه ای مشخص گردد تا بتوانیم برنامه را با قدرت پیاده کنیم.
با بقیه نمایندگان تلفنی موضوع را مشخص کرده ام.
در مسیر برگشت منظره جالبی از پنجره کوچک هواپیما دیده میشد. لایه ای از ابر در زیر ما و لایه ای دیگر در بالای سر ما قرار داشت و خورشید که کم کم میرفت تا غروب کند در بین این دولایه دیده میشد.
گرچه فعلا با تامین کننده ای که جدیدا میخواهیم همکاری را آغاز کنیم به توافق نهایی نرسیده ایم ولی من محاسباتم را انجام داده ام و فقط برای ایجاد هماهنگی و پیاده سازی استانداردهای فنی و شرایط تولید و بسته بندی و نگهداری است که باید زمان صرف کنیم و بعد از آن امیدوارم بتوانیم با سرعت بیشتری فروشمان را برای جذب ظرفیت اضافی که ایجاد میشود بالا ببریم.
در حال حاضر با مشکل نقدینگی مواجه هستیم.
به سختی چکهایمان را پاس میکنیم در حالیکه به راحتی چندین برابر آنرا طلب کاریم. طلبی که شاید بیش از یک ماه از سررسید آن گذشته است ولی نتوانسته ایم مطالباتمان را وصول کنیم. مشتریان معتبرمان با کمبود نقدینگی و طلبهای سنگینی مواجه هستند که خود به خود فشارشان را به ما نیز منتقل میکنند. فشار ناشی از این مشکل ما را در تسویه بدهی هایمان دچار محدودیتهایی کرده است که اصلا از این شرایط خوشم نمی آید.
امیدوارم زودتر این شرایط پایان یابد.
در این میان در خصوص کاری که در پست قبلی از شما در موردش نظر خواسته بودم بررسی هایی انجام دادم. بازار آن کالا آشفته بازاری است بدتر از کاغذ.
در همین راستا چند ملاقات هم در همین هفته خواهم داشت. فکر کنم بعد از آن بتوانم تصمیم قطعی را بگیرم.
همین جا از همه بزرگوارانی که با توصیه ها و همفکری شان نقطه نظراتشان را با من به اشتراک گذاشتند بینهایت سپاسگزارم.
من در خصوص نام فعالیتی که مربوط به توسعه فعالیتهای شرکت بود تصمیمم را گرفتم.
البته با راهنمایی های شما عزیزان.
نام جدید و دمین جدید برایش در نظر خواهم گرفت ولی در سایتش در کنار لوگو و صفحات معرفی وابستگی آنرا به رادان تحریر عنوان خواهم کرد.
چون اگر تحت همان نام شرکت فعالیت آغاز شود به دلیل تغییر ماهیت تولیدی و تجاری به هر دو لطمه میخورد و اگر هم تحت دو نام کاملا مجزا فعالیت میکردند بدون اشاره به ارتباط این دو، در آن صورت حاصل سالها تلاشی که به اعتبار اندکی منجر شده است بلا استفاده میماند و فعالیت جدید از آن بی بهره بود.
تمام تلاشم را خواهم کرد که قبل از سال جدید کارهایش تمام شود و عملیاتی شود.
از طریق همین وبلاگ در جریانش قرار خواهید گرفت.
کلمه و لغت دارای قدرت میباشد
آنتونیو ماچادو (شاعر معاصر اسپانیائی) می گوید: ضربه به ضربه قدم به قدم
ای مسافر راهی وجود ندارد. راه با راه رفتن ساخته می شود
اگر شما به پشت سرتان نگاهی بیندازید تمام چیزی که خواهید دید علامتهائی ازافرادی هستند که روزی پاهایشان این راه را درنوردیده اند.استاد میگوید:
-بنویسید.حال اگر یک نامه باشد و یا خاطراتتان و یا تعدادی یادداشت به هنگامی که با تلفن صحبت میکنید . مهم نیست اما بنویسید.
نوشتن مارا به خدا و همنوعانمان نزدیک میکند.
اگر میخواهید نقشتان را در این دنیا بهتر درک کنید پس بنویسید. سعی کنید تا روحتان را به صورت مکتوب درآورید اگرچه کسی آنرا نخواند و یا بدتر از آن اگر چه کسی آنرا برخلاف میل شما خوانده باشد. فقط امر ساده ی نوشتن به ما کمک میکند تا افکارمان را سازماندهی کرده تا به روشنی و وضوح چیزهائی را که ما را احاطه کرده ببینیم. یک ورق و یک قلم معجزه میکند. دردهارا دوا کرده رویاها را تقویت کرده و امیدهای از دست رفته را بازمیگرداندبخشی از کتاب مکتوب اثر پائولوکوئیلو
این نوشته را در جایی خواندم و مرا به این پست قبلی ام برگرداند. بارها آنرا باز خوانی کرده ام. البته قسمت دومش را. و ادامه اش به مباحث اصلی تفکر سیستمی که آینده ای وجود ندارد که کشف شود و امروز است که آنرا میسازیم میرسد. و این یعنی اینکه باید با دقت بیشتر تصمیم بگیریم
نمیدانم آیا از لج باز بودن من است یا از خصلت درونی بودن کانون کنترلی ام است که همیشه فکر میکنم اگر کاری انجام نمیشود اشکال در من است و باید حتما راهی برای انجامش پیدا کنم
جالب اینجاست که تا کنون هم همیشه راهی پیدا کرده ام. و چقدر هم برایم لذت بخش است. نوعی حس پیروزی خاصی است به خستگی اش می ارزد. ولی شاید الان خسته تر شده ام.
برای افزایش وفاداری مشتریانمان برنامه های زیادی از طریق سایت در دست طراحی دارم ولی خوب میدانم که شاید هرگز میزان سرمایه گذاری روی سایت را بالاتر نبرم چون وقتی آدرس اینترنتی به این راحتی به خطر می افتد کل سایت و تمام خدماتش در ریسک پر خطری قرار میگیرند. حال بیایم توسعه اش بدهم و کلی هزینه کنم که چه؟ که راندمان بالا برود؟ که سرویسهایمان توسط مشتری اداره شود و ما کمتر وقت صرف کنیم؟ مگر ضریب نفوذ اینترنت در ایران با 11 میلیون کاربر چقدر است؟ کدام امنیت در پشت ارتباطات اینترنتی قرار دارد؟
و این فکرها آدم را از دل و دماغ می اندازد
بازی همیشگی مشکل وصول مطالبات و پرداخت بدهی ریسک افزایش فروش را بیشتر میکند.
اما نکته ای که هست آنکه وقتی سرعت گردش پول کند است افزایش فروش به معنای افزایش مطالبات وصول نشده و حتی مطالبات لاوصول و سوخت شده است و این یعنی فشار بدهی بیشتر. دوستی پیشنهاد میداد که چک ضمانت بگیر وقتی وصولی اش به اخیر افتاد بگذار اجرا. شاید راست میگفت ولی قطعا آن مشتری برای همیشه از دست میرفت. تاجرانی که سالها با اعتبار کار کرده اند را نمیشود به خاطر مشکلی که تقریبا عمومیت دارد از لیست مشتریان حذف کرد. آخرش میبینی خودت مانده ای و خودت. همان علی مانده و حوضش خودمان.
وقتی کسب و کار از خودت است انگار قمار باز هستی. حتی وقتی میبازی با قدرت بیشتری برای برنده شدن جلو میروی. بیشتر ریسک میکنی. بیشتر مایه میگذاری.
و شاید بیشتر میبازی. ولی آیا واقعا می ارزید؟ آیا پیروز شدن واقعا همیشه به معنی واقعی همان پیروز شدن است؟
من شخصا خیلی وقتها باخته ام برای اینکه پیروزی را در آن باخت دیده ام. خیلی مهمه که ببازی که دیگری ببره. یعنی برد خودت را در برد دیگری ببینی. و صد البته کاملا بستگی دارد که طرف مقابلت چه کسی باشد. مثلا وقتی پدری به فرزندش میبازد ایا اسم آن واقعا باخت است؟ یا اگر پدری از فرزندش ببرد و بداند که فرزندش از این باخت ضربه میخورد و تاثیرش را در آینده او بداند واقعا برده است؟ کاملا بستگی دارد به خیلی چیزها. و من همیشه به لطف خدا برده ام. حتی وقتی باخته ام
منظورم چیزی شبیه بازی شطرنج نیست که به عمد مهره ای را میدهی که هدف بزرگتری بدست بیاوری
گاها فکر میکنم زیاد نمی ارزد.
فعلا برنامه های تجارت خارجی که قبلا میگفتم مشکلاتی دارد. فکر میکردم با ایجاد شرکتی در خارج از کشور بتوانم به ایران به عنوان یک شعبه نگاه کنم ولی فعلا اجازه تاسیس شرکت و فعالیت تجاری برای کسی با ملیت ایرانی دچار مشکلاتی است. که آن هم ناشی از تحریمها میباشد.
اینکه چقدر کار از دست مناطق آزاد بر بیاید را میتوانم به عنوان یک جایگزین بررسی کنم
آیا می ارزد فرصتهایم را صرف توسعه همین کار کنم؟
در یک دوراهی قرار دارم. بروم داخل بازی یا نه؟
همین قدر بزرگ کافی است؟ یا نه باز هم بزرگتر؟ اصلا بزرگ هستیم یا نه؟ شرکتمان را میگویم.
ظاهرا این نوشته آقای پائولوکوئیلو کار دستم داده است. بهتر است ننویسم. اینکه مجبور هستم موقع نوشتن سانسور کنم اذیتم میکند. منظورم سانسور سیاسی و … نیست. به هر حال همه دوست نیستند و شاید برخی دنبال نقطه ضعفی برای زدن بگردند. چه چیزی بهتر از نوشته های خود آدم.
ولی اگر قرار باشد کس دیگری باشی بهتر است نباشی
نمیدانم شاید کمی خسته شده ام.
شنهای روان در بادهای کویر کمی عقلم را صیقل داد ولی باید اساسی خودم را ریست کنم.
اینجور مواقع هم معمولا فرصتها مثل باران میبارند. چون میدانند تمرکزم روی مباحث مختلف است. اگر فکرم باز بود و میتوانستم خوب تمرکز کنم هیچ فرصتی پیش نمی آمد
باید کمی خونسرد و صبور باشم. فقط همین.
فعلا وقت این حرفها نیست. هیچ راه دیگری نیست جز توسعه. برای توسعه سیستم اتوماسیون و فروش مان با شرکتی که مدیر عاملش از دوستان صمیمی ام است قرار دارم. تا دیر نشده باید حرکت کنم. یک تغییر اساسی در سیستم فروش و مالی شرکت به جهت افزایش توانایی در پاسخگویی به فروش بیشتر. سایتمان را هم به همین منظور توسعه خواهم داد
ادب نمیشه این پسر…
روز چهارشنبه اولین جلسه دادگاه رسیدگی به شکایت ما از فیزیک نظری بود که متاسفانه به دلیل عدم حضور نماینده فیزیک نظری قضات محترم به صحبتهای ما گوش دادند و قرار شد تا دوباره جلسه دیگری برگزار شود تا نماینده فیزیک نظری هم باشد.
ظاهرا همه چیز به نفع ما است. اسناد و مدارکمان هم کامل است. فعلا که معلوم نیست جلسه بعدی کی باشد تا تازه آن هم شکل بگیرد یا خیر و اگر شکل بگیرد حکم چه باشد و کی ابلاغ شود و کی اجرا شود و … خلاصه این قصه ظاهرا طولانی است
فعلا که بسیاری از سرویسهای ما از روی دمین جدید اجرا نمیشوند. چون خیلی از تنظیمات برنامه های سایتمان را باید تغییر دهیم
برای توسعه فعالیتهای وب شرکت وسوسه شده بودم ولی ظاهرا زیاد بودن محدودیتها دارد شوق و ذوقم را کم میکند. تا چه پیش آید.
برای ارسال مقاله ام به اولین کنفرانس CRM یا همان مدیریت روابط مشتری دو دو دل بودم. چون میخواستم هم برای این کنفرانس و هم برای دومین کنفرانس بازاریابی مقاله ام را بفرستم بخصوص که فکر میکردم حرف جدیدی در این دو موضوع دارم ولی بعد منصرف شدم و فقط مقاله CRM را فرستادم
دیدم بهتر است تمرکزم را برای پرداختن به پایان نامه حفظ کنم و تمامش کنم
در مقاله ام به مدیریت روابط مشتری از دید تفکر سیستمی پرداخته ام. به عبارتی معتقدم تا زمانی که ندانیم اصلا مشتری ما کیست و چیست و کجاست روابط بلند مدت مشتری شاید زیاد اهمیت نداشته باشد
مدیریت روابط مشتری یک نرم افزار نیست. بلکه موضوع بسیار مهم این است که توجه داشته باشیم CRM یعنی مدیریت کردن رابطه با مشتری. یعنی موضوع بحث در خصوص رابطه با انسانها است
اینجا استفاده از نرم افزار و تکنولوژی صرفا به عنوان یک تسهیل کننده و به منظور پردازش داده های جمع آوری شده از مجموعه سلیقه ها و خواسته های یکایک مشتریان مورد استفاده قرار میگیرد.
بیشتر نرم افزارهای مدیریت روابط مشتری کشورمان یک بانک اطلاعات از تماسهای مشتریان هستند. من اسمش را گذاشته ام CCD یعنی دیتا بیس تماسهای مشتری
مدیریت یا اداره نمودن رابطه با مشتریان باید به نزدیک کردن محصول و خدمت به سلیقه خاص یکایک مشتریان و یا طیف گسترده ای از سلیقه های مشابه منجر شود تا در نهایت محصول به دلیل آنکه طیف بیشتری از خواسته ها و نیازهای مشتری را برآورده میکند بتواند از نظر مشتری محصول با کیفیت تلقی شده و در نهایت منجر به افزایش فروش و سهم بازار گردد
بعدها در این باره بیشتر خواهم نوشت
تقارن اين دو کار به طور همزمان کمي عجيب است. با اینکه دمین ما 5 ساله بوده ولی بعد از 3 سال آنرا پاک کرده اند. ظاهرا دیتابیس آنها هم دستکاری شده است. فعلا که پيگيرش هستيم تا ببينيم چقدر طول ميکشد.
آن هم درست بعد از بازديد من از نمايشگاه دبي و نياز به از دست ندادن مکاتبات بعد از نمايشگاه.
اميدوارم سايتمان خيلي زود به وضعيت سابق خودش برگردد
چند نفر از دوستان اظهار لطف کردند و با ايميل در خصوص پستي که در باره زيان شرکتها در تعطيلي ها نوشته بودم سوالاتي مطرح کردند که مثلا چرا به ضرر است و …
در پاسخ به اين بزرگواراني که قبول زحمت فرمودند و برايم ايميل نوشتم عرض کنم که اصولا هزينه هاي شرکتها به دو دسته ثابت و متغير تقسيم ميشود.
هزينه هاي متغير هزينه هايي هستند که به ازاي هر يک واحد محصول يا سرويسي که شرکت انجام ميدهد یا تولید میکند ايجاد ميشود. به عبارتي اگر شرکت هيچ کاري نکند هزينه متغيري هم ندارد و اگر يک محصول توليد کند معادل همان يک محصول هزينه برق و استهلاک دستگاه و ميزان نفر ساعت دستمزد و مواد اوليه هزينه ميبرد و به نوعي همان بهاي تمام شده را محاسبه ميکنند
هزينه ثابت هم هزينه هايي هستند که چه شرکت کار بکند و چه کار نکند بايد بپردازد مثل هزينه اجاره محل يا حقوق کارکنان اداري هزینه برق یخچال یا کامپیوترها و … که مستقيما در خود محصول تاثيري ندارند ولي کل مجموعه شرکت براي بهتر سرويس دادن به مشتري به آنها نياز دارد
معمولا هم در حسابداري صنعتي محاسباتش اينگونه انجام ميشود که حساب ميکنند در روز چند عدد محصول ميتوان توليد کرد يا چند سرويس و خدمت را ميتوان پاسخ داد و هزينه هاي ثابت را بر آن ميزان تقسيم ميکنند.
به عبارتي چون تيراژ و تعداد توليد کمتر ميشود و شرکت مزيت رقابت در قيمت را از دست ميدهد.
در نتيجه علاوه بر آنکه قدرت رقابت شرکت کاسته ميشود شرکت مجبور است هزينه هاي اجاره محل و حقوقها را پرداخت نمايد در حاليکه عملا کاري صورت نگرفته است.
تا جايي که يادم است در وبلاگ به انديش (اگر اشتباه نکنم) ايام کاري و تعطيلات در ايران را محاسبه کرده بود و به عدد تعداد روز کاري 220 يا کمتر از آن رسيده بود. يعني اگر همه تعطيلات را کم ميکرديم از 365 روز سال چيزي در حدود فقط 200 روز کاري داشتيم که البته اگر تعطيل شدن روزهاي بين دو تعطيل (مثلا تعطيل شدن روز پنجشنبه به خاطر مصادف شدن روز چهارشنبه با روز تعطيل) را هم محاسبه کنيم روزهاي کاري به مراتب کمتر خواهند شد.
براي همين هم بهاي تمام شده کالاي ايراني اغلب بالاست ضمن آنکه از ديگر عوامل تاثير گذار در بهاي تمام شده بايد نوسانات نرخ ارز و هزينه هاي بيمه و بين بانکي ناشي از فشارهاي سياسي و عدم تامين به موقع مواد اوليه و افزايش دستوري حقوق و دستمزدها و تحميل شدن هزينه هايي نظير دو ماه عيدي و پاداش و … (آن طور که من محاسبه کرده ام براي 12 ماه کار هر کارگر چيزي در حدود 16 ماه مجموع حقوق و مزايا پرداخت ميکنيم) را نيز محاسبه کنيم.
بگذريم از اينکه در زمينه تجارت بين المللي نيز به دليل آنکه ما روزهاي پنجشنبه و جمعه را تعطيل هستيم و بقيه کشورهاي شرقي و غربي شنبه و يکشنبه را عملا فرصت تعاملات بين المللي فقط به روزهاي دو شنبه و سه شنبه و چهارشنبه محدود ميگردد. یعنی فقط 3 روز در هفته با دنیا میتوانیم کار کنیم. لازم به ذکر است که امارات تعطيلي پنجشنبه خودش را به شنبه تغيير داده است تا اين فاصله را کم کند.
جلو و عقب شدن ساعتها هم علاوه بر آنکه موجب صرفه جویی در مصرف انرپی میشود بدلیل همزمانی ساعتهای رسمی با دنیا و حفظ اختلاف زمانی نیز موجب میشود فرصت بیشتری برای تعاملات بین المللی داشته باشیم
بیراه نروم.
امیدوارم توضیحات مختصر و احیانا گنگ ناشی از تاثرات از برآورد مسائل ناشی از از دست رفتن دمین مان مفید واقع شده باشد.
مطلب واقعا خيلي زياده و نميدونم از كجا شروع كنم.
بهتره با اين عكس شروع كنم: تصوير بلندترين برج دنيا در حال ساخته شدن
هنوز در حال ساخت است و ميگويند همين حالا دارد از بلندترين برج دنيا جلو ميزند. پايه هاي جلوي تصوير هم مربوط به خطوط متروي دبي هستند كه به سرعت در زمين شني دبي در حال پيشروي است
روز اول نمايشگاه و در زمان افتتاح رسمي آنجا بودم. در طول بازديد از غرفه هاي مختلف در آخر به اين جمع بندي رسيدم كه فعلا از داخل ايران نميتوانم يك شركت بين المللي شوم. نه كه نميشود بلكه فعلا من نميتوانم. يعني من در اين فضا به نظرم نميتوانم شركتم را بين المللي كنم (اين را نوشتم تا به شركتهايي كه توانسته اند بر نخورد. به هر حال يا من استثنا هستم و بلد نيستم يا آنها استثنا هستند و توانستند و راه و چاه را بلد بودند).
از همه تلخ تر آنكه (البته منطقشان درست است) دبي را به عنوان مركز تجاري خاور ميانه قبول دارند و حاضر نيستند به ايران حتي نگاهي بياندازند و حتي برخي به طور كاملا علني ميگويند كه چون چشم انداز و افق بلند مدتي در روابط با ايران يا از طريق ايران نميبينند ترجيح ميدهند روي دبي سرمايه گذاري كنند كه ريسك كمتري داشته باشند
بسيار برايم تلخ بود. گرچه قبلا هم اين موضع مشخص بود ولي نه به اين شدت. بسيار سخت است كه با توضيح بيشتري بنويسم. اميدوارم خودتان روي موضوع عميق شويد و مطلب را بگيريد
امارات به مركز تجاري خاور ميانه تبديل شده است و شايد در چند دهه آينده جوامع بين المللي نيازي به مراوده تجاري با ايران نداشته باشند. ايران با همه امكانات فراوان در تامين نيازهاي منطقه ديگر حتي يك بازار جذاب هم براي فروش كالا نخواهد بود (به خاطر روابط ديپلماتيك و فشارهاي ناشي از تحريمهايي كه آغاز شده است) و مفهوم اين جمله بسيار تلخ است و نوشتن چنين چيزي بسيار سخت.
ظاهرا كشورهاي مخالف سخت در تلاش هستند تا اهميت اقتصادي ايران را در جامعه بين الملل كمرنگ تر نمايند و به قولي ايران را در همه زمينه ها دور بزنند و سرمايه گذاري هاي عظيم در امارات و قطر و بحرين و عمان در جنوب و افغانستان و حتي جمهوري آذربايجان در شرق و شمال به نظرم در همين راستا است
ظاهرا قانون جديدي هم براي اعمال فشار بيشتر اقتصادي با محدود كردن روابط تجاري امارات با ايران در شرف تصويب در دولت امارات است. خبرش را در اينجا نيز ميتوانيد بخوانيد.
http://www.econews.ir/main1.asp?a_id=29927
من اميدوارم به همت كارآفرينان ايراني و تلاش دولت هرچه زودتر اين وضعيت تغيير كند. گرچه بعيد ميدانم كارآفرينان به تنهايي كاري از پيش ببرند چون اين دولت است كه ميتواند روابط سياسي و اقتصادي بين الملل كشور را بهبود بخشيده و تنظيم نمايد و تغييرات لازم را اعمال كند
به هر حال تغيير فضاي كسب و كار كار كارآفرين يا يك و يا چند شركت نيست. كار دولت است و به نظرم استارتش در بهبود روابط بين الملل زده ميشود
مجله شماره 35 مواد شيميايي شهريور 86 در صفحه 54 اش مطلبي را از مصاحبه با مدير عامل شركت توسعه صنايع پلاستيك ايران ذكر كرده است با عنواني بسيار گويا ” توليد كننده واقعي از همه جا رانده و از همه جا مانده است”
بسياري از غرفه داراني كه حتي ميخواستند روي ايران فكر كنند از مشكل تعاملات بين بانكي گلايه ميكردند. بيشترشان از عدم وجود آينده اي اميدوار كننده براي تجارتشان با ايران ناراحت بودند.
امارات كه فقط يك مرز آبي بسيار كوچك با ما فاصله دارد حتي گلهايش را از هلند وارد ميكند و ما نتوانسته ايم حتي يك قدم كوچك در بازار آنجا حتي براي ميوه و سبزي (گل كه سهل است) ايجاد كنيم.
دبي كه كل جمعيتش تازه دارد به يك و نيم ميليون ميرسد (جمع دبي و شارجه نزديك به 2 ميليون نفر است) فقط نزديك به 30 ميليون نفر ساكن غير مقيم دارد (مثل توريست و كارگر و …)
وقتي در دفتر يكي از تجار آشناي امارات در مورد محصولات ايران صحبت ميكرديم ماجراي يكي از بهترين و با كيفيت ترين محصولات پزشكي ايراني را كه به مراتب از نوع آمريكايي اش بهتر است را شنيدم كه فقط و فقط به صرف ايراني بودنش خريدار ندارد!!! در حاليكه هيچكس در خصوص كيفيتش شكي ندارد ولي مشتري تا نام ايران را ميشنود از خريدش صرف نظر ميكند.
تصور كنيد احوال مرا وقتي كه ميشنيدم ايشان حتي آن كالا را به نصف قيمت پيشنهاد داده و باز هم از خريدش امتناع كرده اند.
اينها حرفهاي بازار گرم كن يك تاجر نيست. مداركش موجود بود.
عامل اصلي اش هم اين است كه هر كسي ميتواند در بازارهاي خارجي دست فروشي كند و نام محصول ايران را بد نام كند و كمتر شركت ايراني قواعد ماركتينگ و حضور موثر در بازار را ميداند و آنها هم كه ميدانند با قوانين متغير نميتوانند برنامه ريزي بلند مدت داشته باشند و باز همين عامل باعث ميشود به منافع كوتاه مدت فكر كنند و شرايط براي محصول ايراني هميني ميشود كه شده است.
با اين اوصاف تصور صادرات كاغذهايمان از ايران را بوسيدم و گذاشتم كنار.
اما حتما روي توليد در خارج از كشور كاغذهايمان براي ورود به بازارهاي بين المللي بطور جدي كار خواهم كرد. با همان نام تجاري و البته بدون درج ساخت ايران!! نمونه هاي واقعي براي اين كار زياد داريم. مثلا كوكا كولا ساخت مشهد. روي صادرات كلاسورهاي بايگاني و زونكنها از ايران هم همزمان فعاليت خواهم كرد. شايد از طريق فعاليت در دبي بتوان مشكلات صادرات زونكن از ايران را هم دور زد و كالاي ساخت ايران را بتوانم به آنجا برسانم
پس از بررسي هاي ابتدايي و اگر نتايج مطالعات اوليه مثبت بود شايد لازم باشد يك ماه يا دو ماه مستقيما در بازار آنجا باشم و كارها را برنامه ريزي كرده و از نزديك پيگيري كنم.
اگر جواب خوبي گرفتم كار را با نيروي بيشتري در آنجا دنبال خواهم كرد و اگر هم نتيجه نگرفتم فكر ديگري ميكنم
در هر حال بايد در بازار بين المللي فعاليتم را شروع كنم. چه بهتر كه با برند خودمان غير مستقيم هم كه شده مجبورشان كنم از كالايي با نام تجاري ايراني (نه لزوما ساخت ايران) با احترام ياد كنند. حداقل محصولات شركت ما بايد اينگونه باشند.
ميخنديد؟
حالا ميبينيم
البته شايد چون تعداد كاركنانمان زياد نيست اين امكان برايم فراهم است ولي قطعا درآمدمان هم متناسب با تعداد كاركنانمان است و ساير شركتها هم اگر بخواهند ميتوانند.
از روزي كه اين تصميم اعلام شد و حتي اولويتها هم مشخص شد دلگرمي كاركنان بيشتر شده است
شايد تاثيرش به خاطر اين باشد كه به نوعي بيش از گذشته خود را در منافع شركت سهيم ميبينند و حس ميكنند كه آنها هم بهره اي بيش از مزدشان از اين شركت ميبرند.
تعطيلي اجباري دولت و به عبارتي پاداش دولت براي تعطيل كردن 5 شنبه هم كار دستمان داده است. براي روز شنبه كلي چك داريم كه بايد پاس شوند و از آن طرف خيلي از بدهكاراني كه بايد تا آخر هفته تسويه ميكردند سفر و تعطيلات بانكها و … را بهانه كرده اند و مطالبات معوقمان بلا تكليف مانده اند
چاره ديگري نداريم. اميدواريم حداقل روز شنبه بدهي هايشان را پرداخت كنند . به هر حال اين خسارتها شايد به دولت وارد نميشود كه به اين راحتي كار تعطيل ميشود.
برنامه سخنراني خانه مديران هم جالب بود. كاش ميشد همه شما را ميهمان ميكردم.
يكي از نكات جالبي كه جناب آقاي دكتر وطن پرست، سخنران اين جلسه مطرح كردند اين بود كه اصولا MBA خواندن اصلا شوخي نيست و از آن مهمتر هر كسي نميتواند استاد MBA باشد. يعني يك نفر استاد دانشگاه بدون تجربه عملي نميتواند استاد رشته MBA باشد.
درست مثل دانشگاههاي ايران كه حتي برخي موارد از اساتيدي استفاده ميشود كه در عمرشان حتي يك خودكار هم نفروخته اند.
البته سخنراني ايشان موضوعش دگرگوني بود ولي خب صحبتهاي حاشيه اين جلسات معمولا جذابيتهاي خودش را دارد.
حرف از دگرگوني شد امروز چراغهاي هميشه چشمك زن زير پل كريمخان كار ميكردند و چندين پليس در محل حاضر بودند تا متخلفان تغيير ناگهاني! كاركردن چراغها را كه بدون توجه به چراغ قرمز از آن عبور ميكردند را جريمه كنند. تغيير ناگهاني يعني همين!
از همه جذاب تر صحنه اي بود كه راننده اي به خيال اينكه كساني كه پشت چراغ ايستاده اند پخمه هستند و رانندگي بلد نيستند وقتي از خط ويژه با نيشخند داشت به ريش ديگران ميخنديد با يك موتور كمين كرده پليس مواجه شد و همانجا دو قبضه جريمه اش كردند و اينبار متلكهاي رانندگان منتظر در پشت چراغ شنيدني بود.
متاسفانه سفرم بعد از اين تعطيلات است و اين تعطيلات از اين بعد هم به من ضرر زد.
گرچه اينگونه به هم خوردن برنامه ها از طرفي هم خوب است چون فرصتي است كه برنامه هاي معوق را كمي جلو بيندازم.
اميدوارم شما هم از اين تعطيلات به خوبي استفاده كنيد. عيدتان هم مبارك باشد. كاش هميشه مردم مشغول جشن گرفتن باشند.
ظاهرا بلاگر امكان پست كردن ويدئو را هم فراهم كرده است. كم كم وبلاگ دارد از رسانه ها جلو ميزند.
همچنين برايم بروشور مربوط به نهمين كنفرانس بين المللي مديران كيفيت را كه با چهاردهمين كنفرانس سازمان كيفيت آسيا و اقيانوسه همزمان در تهران برگزار خواهد شد نيز برايم فرستاده اند.
خبر كاملش هم در سايتشان http://www.qm-conference.comقرار گرفته است كه ميتوانيد مطالعه نماييد
يك خبر خوب هم آنكه چند وقتيست كه فعاليتهاي انجمن بين المللي مديران ايراني و شبكه نشر دانش در ايران آغاز شده است. انجمن بين المللي مديران ايراني و شبكه نشر دانش از مديران برجسته ايراني فعال در خارج از كشور دعوت ميكند كه در سفرهايشان به ايران يك برنامه سخنراني را برايشان ترتيب دهد تا تجاربشان به مديران ايراني منتقل شود.
حركت بسيار خوب و خلاقانه اي است. قبلا چند برنامه در دانشگاه شريف برگزار شده است
آدرسش خيابان وليعصر نبش جام جم، مركز آموزش سازمان مديريت صنعتي ميباشد
سخنرانش هم آقاي دكتر رامين وطن پرست مديرارشد بخش تحقيقات شركت Nokia Palo Alto ميباشد كه با موضوع رهبري دگرگوني سخنراني خواهند فرمود
اين لطف از طريق خانه مديران در حقم شده است كه دو نفر را با خودم ميهمان ببرم
اگر علاقمند هستيد به من خبر دهيد تا ترتيبش را بدهم و با هم در آنجا از سخنراني ايشان استفاده كنيم. از حالا اولين دو نفري كه به من خبر بدهند برنده هستند!! حضورتان را با كامنت خبر دهيد. شماره تلفنتان را هم ايميل كنيد تا اگر لازم بود براي آدرس با هم تنظيم كنيم. بقيه دوستان گلايه نكنند. بگذاريد به حساب جايزه كساني كه زودتر از شما اين وبلاگ را خوانده اند! اميدوارم فرصتي پيش بيايد تا بتوانم همه شما را دعوت كنم
امروز آخرين سمپوزيوم ما با جناب آقاي دكتر سميع زاده در خصوص بررسي مدل TOGAF برگزار شد.
به جز يك دوره دو روزه اصول مذاكرات كه با آقاي دكتر حيدري خواهيم داشت ديگر هيچ برنامه اي در دانشگاه ندارم ولي بايد از فرصت استفاده كنم و پايان نامه ام را تمام كنم.
موضوع TOGAF از سلسله مباحث رويكرد سيستمي كه به طراحي سازمان آينده اشاره ميكند ميپردازد و به عبارتي در همان راستا ميباشد.
شما نيز اگر علاقمند باشيد ميتوانيد موضوع را از طريق سايتش دنبال كنيد. آي بي ام هم در توسعه قابليتهاي آن كارهاي زيادي انجام داده است. اينجا و اينجا را ببينيد. مقالات بيشتر را از طريق سرچ خود سايت آي بي ام بدست خواهيد آورد
جناب آقاي مسعود نيك نژاد ، پيرو ايميلي كه در پاسخ به شما فرستادم شايد لينكهاي فوق كمكتان كند
جناب آقاي محمدرضا باقري، از نامه شما و لطفتان سپاسگزارم. كتابتان ظاهرا خيلي خوب ترجمه شده است و البته كه كتاب با ارزشي است.
متاسفانه شماره تلفن نگذاشته بوديد
با من تماس بگيريد تا از نزديك در خصوص چاپ كتابتان از طريق انتشارات ما با هم گفتگو كنيم. فكر ميكنم كتابتان فروش خوبي داشته باشد. منتظر تماستان هستم
راستي حرف از كتاب شد با خودم فكر ميكردم واقعا كتاب در ايران گران نيست. درست است كه حرف از اين است كه به علت گراني كتاب مردم كتاب نميخوانند ولي كتاب در مقايسه با ساير اقلام اصلا گران نيست. مثلا يك كورس تاكسي دربستي در تهران هزينه اش با قيمت يك كتاب برابري ميكند.
درست است كه از نظر اقتصادي بيشتر مردم حتي توان اختصاص آن پول را هم ندارند ولي خود كتاب اگر در سبد خريد خانواده ها جايي باز ميكرد واقعا هزينه اي بيشتر تحميل نميكرد در حاليكه هزينه يك ظرف ماست يا حتي چند بطري نوشابه يا آب معدني با هزينه كتاب تفاوت زيادي ندارد. به نظرم كافي نبودن درآمد عده زيادي از اقشار جامعه (به دهكهاي درآمدي توجه كنيد)، نامناسب بودن محتوي كتب منتشر شده و البته نداشتن آرامش رواني و زندگي پر استرس از عوامل كم بودن خواننده كتاب باشد. تامين معاش واقعا فرصت زيادي از وقت زندگي مردم را به خود اختصاص داده است.
امروز با توجه به گسترش بازارهاي رقابتي در جهان و تاثير آن در اقتصاد كشور و همچنين توجه شركتهاي توليدي و خدماتي به اهميت ارائه خدمات برتر، ضرورت توجه و طراحي سيستمهاي مديريت خدمات و خدمات پس از فروش دوچندان شده است.
سازمانهايي كه تا ديروز در فكر جذب مشتريان جديد بودند، امروز به دنبال افزايش سطح رضايت مشتريان هستند. در شرايطي كه خدمات پس از فروش به عنوان يكي از عوامل موفقيت شركتها شناخته ميشود، در كشور ما هنوز توجه زيادي به اين مقوله نشده است.
امروزه از خدمات به عنوان يكي از مهمترين عوامل ارتقاي مشتريان راضي به مشتريان وفادار و خدمات پس از فروش به عنوان عامل بسيار مهم در اتقاي مشتري ناراضي به مشتري وفادار نام برده ميشود.
اين دوره يكي از جديدترين مباحث مديريت عمليات را كه تا به حال در كشور ما بر روي آن كمتر كار شده است, مطرح مي نمايد. مديران و كارشناسان واحدهاي خدماتي ضمن شركت در اين دوره با اصول, مباني و تكنيك هاي نوين مديريت خدمات آشنا مي گردند تا بتوانند استارتژي هاي مشتري محور خود را بر اين اساس برنامه ريزي نمايند
اگر شما مديري هستيد كه همواره حفظ مشتري و ميزان وفاداري او از چالشهاي اساسي شما بوده است از اين برنامه استفاده زيادي خواهيد برد.
اين برنامه براي هر دو گروه مديران توليدي و خدماتي كاربرد دارد و ارتباطي با اندازه سازمان، نوع صنعت، موقعيت جغرافيايي يا ماموريت شركت شما ندارد.
– اين دوره در ساختمان جديد آموزش موسسه مطالعات بهره وري و منابع انساني برگزار خواهد شد.
– به شركت كنندگان اين دوره گواهينامه حضور در “سمينار دو روزه مديريت خدمات” صادر ميگردد.
– بدليل محدوديت تعداد شركت كننده اولويت بر اساس تاريخ ارسال فيش ثبت نام ترتيب داده خواهد شد. ثبت نام كنندگان خارج از ظرفيت به دوره بعدي منتقل خواهند شد.
براي استفاده خودتان و دوستانتان از اين سمينار همين امروز اقدام كنيد

![]()
این کار توسط Dr. Alirezamojahedi مجوز دارد تحت مجوز کریتیو کامنز اختیار-غیرتجاری-اشتراک همانند 4.0 بینالمللی .
بر پایه یک اثر در https://old.alirezamojahedi.com/.
راه های تماس
نشانی: تهران بلوار کریمخان زند خیابان ایرانشهر
ایمیل: alirezamojahedi [at] gmail.com



