این هفته رسما کارم را پس از معارفه مدیر عامل به دپارتمان فروش آغاز کردم.
تا قبل از این بیشتر اوقاتم به صحبت کردن با مدیران دیگر بخشها می گذشت.
تمایلی ندارم از جزئیات محل کار و مشکلات موجود بنویسم ولی همینقدر بنویسم که سازمان دادن به دپارتمان فروش تنها وظیفه من نخواهد بود و همراهی مدیر عامل در نجات سازمان نیز فرصت خوبی برای افزایش تجاربم خواهد بود.
به هر حال کارهای بسیار زیادی برای انجام دادن دارم و فرصتم کم است. پرسنل خوبی دارم و ظاهرا آنها هم علاقمند به همکاری هستند
کارها از بروکراسی عجیب و گیرهای فروانی برخوردارند که پس از آنکه شناختم از کل مجموعه بیشتر شد در جهت اصلاح آنها برنامه های اساسی لازم است پیاده کنم. ما ضرب المثلی داریم که میگوید: “اول کار را نه دوست ببیند نه دشمن” .
به هر گوشه ای که نظر میکنم کلی ایراد دستگیرم میشود. طوریکه گاها حتی فراموش میکنم باید از نو بسازم و توجهم به رفع ایرادها جلب میشود
ولی واقعا در تلاشم تا به مدیر عامل کمک کنم تا این اسب زین شده لجام گسیخته دوباره رام شود.
فرصتم بسیار کم شده است و کلی کار برای انجام دادن دارم.
چقدر از خواندن اظهارات دوست عزیزم جناب صفرزاده لذت بردم. جهت اطلاع عزیزان خواننده من و ایشان ارتباط نزدیکی با یکدیگر داریم و همواره چیزهای زیادی برای یاد دادن به یکدیگر داشته ایم و از مصاحبت با هم من یکی که لذت می برده ام.
یکی از مشخصه بیشتر کسانی که از نزدیک با من در ارتباط هستند حس وطن دوستی و عشق به عمران و آبادانی این مرز و بوم است. به خوبی این امواج را در لابلای نوشته های ایشان میتوانید حس کنید.
در پاسخ به فرمایش ایشان که فرمودند چه میشد اگر در تبریز یا مناطق محروم آن کارخانه ای افتتاح میکردم، سوای از بحث اینکه اصولا در جایابی کارخانه باید چه پارامترهایی را لحاظ کرد و یا اینکه برای احداث کارخانه ای که مثلا تبریز برای احداثش مناسب است پی چه مشکلاتی را با توجه به فضای کسب و کار فعلی که در ادامه به آنها اشاره خواهم نمود را باید به تن مالید بماند. ولی همین را عرض کنم که سالها قبل و پیش از انقلاب بزرگوارانی اتفاقا در همان شهر تبریز و باز اتفاقا با همین انگیزه هایی که برخی را مثال زدید کارخانه های ماشین سازی تبریز، تراکتورسازی تبریز، ایدم، پمپیران و … و صدها واحد تولیدی سبک در صنایع مختلف را راه اندازی نمودند. ولی نکته اینجاست که فضای کسب و کار امروز برای تولید کننده و سرمایه گذاری برای تولید با فضای کسب و کار 35 سال پیش و حتی با فضای کسب و کار 5 سال پیش (نمیگویم 2 سال پیش که ربطی به سیاستهای دولت جدید پیدا نکند) بسیار متفاوت است.
به نظر من نباید با این موضوع احساسی برخورد کنم و بهتر است حداقل در سطح دانش و معلومات اندک خودم کمی کارشناسانه تر این مسئله را مطالعه کنم. که البته از مدتها پیشتر که تصمیمم برای پیوستن به تیم مدیریتی بزرگتر جدی تر شد آغاز نموده بودم.
“… آنچه مسلم است فضای کنونی، فضای حمایت از پژوهشگران و صنعتگران نیست. در نتیجه نمیتوان به روند آتی سرمایه گذاری در بخش صنعت با دید صادرات خوش بین بود. در شرایطی که رشد سرمایه گذاری و فعالیت صنعت مد نظر باشد لازم است تا امکانات و تسهیلات و امتیازهای اقتصادی هدف دار به این بخش سوق پیدا کند…
… ساختارهای کامل و علمی قانون گذاری هنوز شکل نگرفته اند و از این رو مسئولان، قانون گذاران، برنامه ریزان و دست اندرکاران امر صادرات، در بخشهای دولتی و خصوصی نمیتوانند در فضایی شفاف و عالمانه تصمیم سازی کنندو شرایط ایجاد تحول و اصلاحات را در چارچوب قوانین و مقررات موثر، کلیدی و راهگشا فراهم سازند. از این رو بسیاری از قوانین و مقررات که با هدف تسهیل و حمایت از تولیدات داخلی و … شکل گرفته اند پس از مدت کوتاهی مانع از ایجاد فضای رقابتی و رشد شرکتها و موسسات شده اند و از سوی دیگر تغییر پی در پی قوانین و مقررات، شرایط بیرونی متغیری را ایجاد کرده که امکان برنامه ریزی میان مدت و بلند مدت را از صادرکنندگان گرفته است…
… آنچه در ایران مانع بزرگی برای رقابت تولیدات کشور استف هزینه های تمام شده می باشدکه به لحاظ افزایش مستمر بهای نهاده های تولید (دستمزد کارکنان، خدمات مورد نیاز مانند آب، برق، حمل و نقل و …) و نیز هزینه های سربار (مالیات و عوارض گوناگون و …) هر ساله 20 تا 30 درصد بر قیمت تمام شده محصولات می افزاید. در شرایطی که رقابت فشرده در بازارهای جهانی در نهایت رشد 2 تا 3 درصدی قیمت را به دنبال دارند، با یک محاسبه ساده، مشخص میگردد که توان رقابت تولیدات ایرانی همواره رو به نزول است و چه بسا کالاهایی که با کیفیت و بسته بندی مناسب به لحاظ قیمت قادر به رقابت در بازارهای خارجی نیستند…”
مجموعه مطالعات راهبردی صنایع ایران – 2 ، مرکز آموزش و تحقیقات صنعتی ایران ، زیر نظر طرح تحقیقات صنعتی، آموزش و اطلاع رسانی (وزارت صنایع و معادن)، تهران ، اسفند 1385
همچنین ویژه نامه مجله صنعت چاپ نیز مصاحبه ای با مدیر عامل یکی از چاپخانه های بزرگ کشور تحت عنوان “آواز دهل از دور شنیدن خوش است” را که آمارهای جالبی نیز ارائه داده بودند را به چاپ رسانده بود که توجه شما را به آن جلب میکنم:
من اینها را ننوشتم که ناامیدتان کنم. بلکه نوشتم که کمی حال و حوای فضای کسب و کار بیشتر برایتان ملموس شود. اتفاقا اینها نشان میدهند که این مملکت چقدر نیاز به کار و برنامه ریزی دارد. اما نه برنامه ریزی من نوعی. بلکه برنامه ریزی برای فراهم نمودن بستر.
در مدیریت سازمانهایی که من و شما تعداد معدودی از آنها را با توجه به محدودیت فرصت و طول عمر کار حرفه ای مان در مشاوره های مختلف از نزدیک مشاهده نموده ایم به خوبی واقف هستیم که هرگز یکی از کارکنان نمیتواند بدون تغییر نظر مدیر ارشد، سیاستها و بستر و فضای کسب و کار حاکم بر داخل سازمان را تغییر دهد.
رهبری سازمان یکی از وظایفش تغییر در فضای جاری به منظور فراهم نمودن فرصت رشد و بالندگی و خود شکوفایی یکایک کادر و پرسنل خود در همه زمینه های فعالیت سازمان میباشد.
ضمن آنکه به نظر بنده مدیریت قبل از آنکه یک شغل باشد یک حرفه است. من اگر واقعا خودم را مدیر بنامم باید حرفه ای به این موضوع نگاه کنم و احساساتم را کنترل کنم. اینکه دوست دارم این کار را بکنم یا دوست ندارم آن کار را بکنم مسئله نیست. مسئله این است که به عنوان یک مدیر وظیفه دارم در هر سازمان و هر قسمتی از هر سازمان که فعالیت میکنم سازمان را به اهدافش برسانم.
البته نباید فراموش کرد که کسی در زندگی حرفه ای خودش خطوط قرمز و حد و حدودی را برای خودش تعریف میکند. مثلا علیرغم همه جملات بالا من شاید هیچ وقت قبول نکنم که مدیر فروش یک باند مواد مخدر شوم. یا مدیر فروش محصولاتی مانند سلاح و …!
این خطوط قرمز متفاوتند. همانطور که کم نیستند مدیران ایرانی که در راس شرکتهای بزرگ چند ملیتی و با فعالیت بین المللی اتفاقا در خارج از مرزهای ایران فعالیت میکنند و هیچ تاثیری نیز در میزان GDP ایران ایجاد نمیکنند. خب خطوط قرمز آنها در ان محدوده را پوشش میدهد. خود من هیچ بدم نمی آید که روزی رهبری یکی از بزرگترین شرکتهای فعال در مثلا لوازم خانگی را بر عهده بگیرم. حتی در خارج از مرزهای ایران.
به هر حال برای رشد همانقدر که آب و غذا نیاز است، به بستر مناسب نیز نیاز است و من این بستر را در شرکت خودم و با توجه به محدودیتهایی که در توانایی های مالی با آن مواجه هستم (چون فقط سرمایه شخصی خودم درگیر است بدون هیچ کمک مالی خارج از خودم) و استفاده از وامهای بانکی با نرخهایی که هیچ تناسبی با نرخهای تورم ندارند هرگز در دو دو تا چهارتای من توجیه نشده است (گرچه هستند کسانی که از وامهایی برای خرید مواد اولیه جهت خرید ملک و املاک و زمین استفاده کرده اند و خیلی بیش از سودی که تبدیل آن مواد به دست می آوردند اکنون پس انداز نموده اند) و لذا تنها راه رشد توانایی های مدیریتی خودم را فعالیت در مجموعه ای بزرگتر و پیوستن به یک تیم مدیریتی دیدم که حداقل در داخل مرزهای وطنم فعالیت دارد و مالیاتش نصیب خزانه این کشور میشود و GDP اش را هم افزایش میدهد.
برای رشد و حرفه ای تر شدن به نظر من بهترین فرصت رشد یافتن و حضور در محیط بزرگتر است. بخصوص اگر فضای سازمان بین المللی نیز باشد.
فکر میکنم مشابه این سوال را قبلا از برخی از بازیکنان فوتبالی که در تیم فوتبال خارجی بودند و قرار بود مقابل تیمی از ایران بازی کنند نیز پرسیده اند.
اینطور به نظرم میرسد که این وال نیز رنگ و بویی مشابه همان سوال را دارد.
به نظر من تعریف حرفه ای بودن شاید پاسخ مناسبی برای این سوال باشد و من که البته ادعای حرفه ای بودن ندارم، برای حرفه ای شدنم نیاز به رشد بیشتر را احساس میکنم.
در خصوص JV شدن مسائل بیش از اینهایی است که اشاره کردم. شاید در فرصتی دیگر به آن بپردازم
مطلب طولانی شد. از این بایت پوزش میطلبم و بی صبرانه منتظر اظهار نظرهای شما عزیزان هستم. چقدر یافتن عنوان برای این پست برایم سخت بود!
راستی تا یادم نرفته دامنه اینترنتی کلینیک برادرم را نیز ثبت کردیم. کار طراحی سایت به زودی آغاز میگردد و از طریق آدرس www.mojahedimeddent.com در دسترس خواهد بود
اما اتفاقی که امسال پر رنگ تر به آن پرداخته شده وعده و وعیدهای اجرایی کاندیدهایی است که قرار است به قوه مقننه یعنی قانون گذاری بپیوندند.
امسال صدا و سیما به طور جدی تری این موضوع را مطرح میکند و ادعاهای خارج از توان نمایندگان را به زیر سوال میبرد.
ظاهرا ادعاهای بی اساس کاندیدها که میتواند موجب دلسردی مردم از دادن رای به فرد گردد به نوعی تهدید محسوب میشود ولی به نظرم یک فرصت طلایی در این جا نهفته است.
و آن اینکه اگر لابلای ادعاهای این کاندیدهای محترم را خوب بگردیم میتوانیم به انتظارات لایه های ابتدایی عامه مردم کشورمان برسیم.
به هر حال کاندیدهای هر منطقه سعی نموده اند ادعاهایی جهت بر آورده نمودن نیازهای ضروری همان منطقه ادعا نمایند تا توجه ها را جلب کنند.
پس بهترین فرصت برای دولت است که به رایگان نیازهای مناطق مختلف را شناسایی کند.
مسکن، شغل، رشد اقتصادی و حتی ازدواج جوانان جزو وعده های مشترک بیشتر نمایندگان است.
شعارهایی که سالهاست جزو شعارها و ادعاهای کاندیدها مطرح میشود و شاید آنطور که باید تحقق نمیابند که همچنان جایی برای تکرار شدن دارند و گرنه دیگر کسیحرفش را هم نمی زد. چه خوب است استانداران و یا حتی وزیران محترم به آنها بپردازند.
البته بعید به نظر میرسد که خودشان از آن مسائل بی خبر باشند. ولی به هر حال این نیازها قابل توجه هستند.
با اینکه منتظریم تا ببینیم حقوق کارکنان قرار است چقدر افزایش یابد تا بر اساس آن سایر هزینه های سالیانه شرکت را برآورد کنیم که مثلا هزینه ارسال بار یا برق و آب و … چقدر ممکن است افزایش یابد تا بتوانیم پیش بینی برای بهای تمام شده محصولاتمان داشته باشیم.
جالب اینجاست که در دیداری که با یکی از مدیران شرکتهای رقیب داشتم متوجه شدم آنها اصلا در طول این سالهای هزینه اسهلاک سالیانه و سنوات خدمت کارکنان را در بهای تمام شده محاسبه نمی کرده اند و برای همین به فرض کاملا محال برابری کیفی و کمی!! قیمتهایشان کمتر است و گرچه امروز قیمتشان ظاهرا پایین تر از سایر رقباست ولی فردا روز مشکلات بسیار جدی گریبانگیرشان خواهد شد.
راستی کرایه بار گفتم یاد بنزین آزاد احتمالی سال بعد که قرار است در ایام نوروز به صورت آزمایشی عرضه شود افتادم. چند برابر شدن کرایه های بار از هم اکنون قابل تصوراست.
ولی ای کاش تاثیرات ناشی از آزاد شدن بنزین برای مردم شفاف میشد.
مثلا میدانستیم که با عرضه بنزین به قیمت مثلا 200 تومان چقدر یارانه حذف میشود و این یارانه ای که اینک میتواند پس انداز شود در بودجه سالیانه صرف کدام بخش به منظور ایجاد رفاه بیشتر در مردم خواهد شد؟
مثلا اگر بنزین 400 تومان شود و فرضا دیگر در آن نرخ نه تنها یارانه ای پرداخت نمیشود بلکه سود هم عاید دولت شود، در آن صورت این اختلاف 300 تومان در هر یک لیتر آیا موجب گسترش تعداد مدارس ، یا ارزان شدن خدمات درمانی، یا ارزان شدن هزینه آموزش عمومی (مدارس و دانشگاهها و …) خواهد شد؟
به نظرم اینطوری مسائل برای مردم راحت تر قابل هضم خواهد شد و قطعا مورد حمایت هم قرار میگیرد.
از طرفی نفتمان هم دارد به 100 دلاز نزدیک میشود. بعید نیست که به راحتی در طول سال بعد به بالای 200 دلار برسد.
ولی چرا هنوز همانطوری که آقای احمدی نژاد، رئیس جمهور کشورمان در سخنرانی دانشگاه و یک سخنرانی دیگر که الان یادم نیست ولی هر دو از تلوزیون پخش شد اعلام نمودند، بودجه دولت فقط همان 36 میلیارد است؟ و …
این پست خیلی طولانی شد و موضوعاتش هم متفاوت بودند که جای داشت بیشتر به آنها بپردازم ولی چه کنم که ناچارم به خاطر ارزشمند بودن اوقات شما عزیزان صرفا اشاره ای بکنم و بگذرم.
باشد تا در فرصتی دیگر هم با جزئیات بیشتری به آنها بپردازم و هم از خبر پیوستنم به شرکت جدید برایتان بنویسم. بله با یکی از شرکتها در راند چهارم مذاکرات که این بار در دفترم برگزار میگردید به توافقات کلی پوزیشن مدیریت فروش دست یافتیم.در راند پنجم جزئیات بیشتری مورد توافق قرار خواهند گرفت.
تا خدا چه صلاح بداند
خدا را شکر که امسال هم قبل از اسفند عیدی های همه را دادیم تا به موقع خریدهایشان را انجام دهند. در هزینه های هدایای پایان سال هم کمی صرفه جویی کردیم.بیشتر به خاطر اینکه بهتر از عهده هزینه های آخر سال که اتفاقا مالیات سال گذشته هم به احتمال زیاد باید در این ماه پرداخت شود (هنوز ممیز برگه قطعی را صادر نکرده است) بر بیاییم. اما امسال هزینه های جدیدتری هم داشتیم.
در حالیکه پارسال تا انتهای سال طی قبضهای 5 مرحله ای عوارض شهرداری قائدتا هیچ بدهی به شهرداری نداشتیم، دیروز بعد از آنکه متوجه شدیم هیچ چاره ای برای پرداخت قبض عوارض جدیدی که در آن هم ذکر شده از ابتدای سال 81 تا پایان سال 86 چاره ای نداریم آنرا پرداخت کردیم.
ظاهرا این یکی بنابر توضیح مامور محترم بابت خدمات مکانیکی شهری است.
در قبض نوشته شده است “پسماند”
حالا این عبارت مفهومش چیست نمیدانم ولی تا جایی که به ذهن من میرسد این خدمات مکانیکی بعد از شهردار شدن جناب آقای قالی باف فعال شدند که بیشتر از 2 سال نیست و تازه آیا باید هزینه آن هم از محل شهروندان و در قالب عوارض دریافت شود یا از محل بودجه شهرداری؟
همه اینها در حالی است که در قبض به چند سال قبلتر اشاره شده است و اینکه دو سه ماه بعد باید منتظر قبض عوارض سالیانه شهرداری باشیم.
در رادیو ماشین میشنیدم که (فکر کنم رادیو جوان بود) که خانمی ادعا میکرد قبض گاز برایش صادر شده است برای دوره 5 ماهه که سه ماهش مربوط به آینده است!
همینطور که به اینها فکر میکردم مامور محترم اداره آب به دفترمان آمد و نامه ای به دستمان داد مبنی بر اینکه به دلیل تغییر در زیر بنا و کاربری باید با مدارک (نقشه ساختمان و پایان کار و …) به اداره آب مراجعه کنیم.
امروز صبح رفتم آنجا که بگویم سالهاست حتی رنگی هم به دیوار ها زده نشده است چه برسد به تغییر زیر بنا که دیدم به من میگویند چون مالک اولیه قراردادی که بابت انشعاب بسته است مسکونی بوده و حالا دفتر شما اداری است باید قرار داد جدیدی امضا کنید و یک هفته هم وقت دارید وگرنه انشعابتان جمع می شود!!!
با تعجب گفتم که مگر این انشعاب غیر قانونی بوده که میخواهید جمع کنید؟ و اینکه این مسئله به شهرداری مربوط میشود که ما مشکلی با شهرداری بابت سند مسکونی یا اداری بودنمان نداریم به اداره آب چه ارتباطی دارد؟ تازه مصرف اداری که کمتر از مسکونی است؟
که پاسخ شنیدم که: “انگار تحویل نمیگیری چی میگم. باید فلان میلیون و فلان صد هزار تومان پرداخت کنی تا قرارداد جدیدی را امضا کنی و گرنه انشعابتان جمع میشود. زود تصمیم بگیر و وقت مردم و من را هم نگیر” خب حق داشت. یک کارمند بود با خیلی عظیمی از مراجعه کنندگان. این مبلغ ظاهرا بر اساس متوسط مصرف ماهیانه ساختمان محاسبه میشود. و مثلا ما خوش شانس بودیم چون ارقام دیگر مراجعه کنندگان بسیار بیشتر از رقم ما بود.
ظاهرا باز چاره ای نداریم و این مبلغ باید پرداخته شود. ولی در ایام آخر سال و شب عید واقعا به نظرم زمان مناسبی برای این کار نیست چون به هر حال هزینه های عموم مردم در این ماه بالاست. میتوانستند این کارها را در تابستان انجام دهند.
فردی به مزاح میگفت عیدی کارکنان دولت را میخواهند تامین کنند.
به هر حال. با زحمات دوستان بزرگوارم تا امروز پوزیشنهای مختلف مدیریتی در شرکتهای گوناگون نفتی، شوینده، لبنیات، صوتی تصویری، کامپیوتر، صنعتی، توزیعی و … به من معرفی شده که منتظرم اطلاعات همه را گرد آوری کنم و بعد بهترین را انتخاب کنم. انصافا دوست عزیزم جناب آقای مهندس اطاعت هم خیلی زحمت کشیده اند که همینجا از ایشان و سایر دوستانی که بزرگواری کردند سپاسگزاری میکنم.
یاد مدل پیایان نامه ام افتادم که برای برون سپاری از میان تامین کنندگان مختلف با پارامترها و قابلیتهای مختلف بتوان بهترین را انتخاب کرد. شاید همان مدل را در این تصمیم گیری هم بتوانم استفاده کنم. به هر حال شباهتهایی دارند.
اما دوستان زیادی از من در خصوص علت این تصمیم سوال کرده اند.
دلایل متعددی دارد. اگر بخواهم به آنها اشاره کنم (بدون طبقه بندی) میتوانم دلایلی از قبیل اینکه:
– آدم جاه طلبی هستم. دوست دارم در سایز بزرگتری کار کنم و ترجیحا با یک تیم کامل مدیریتی در خصوص سازمانهای بزرگ اندازه یا با فعالیتهای بین المللی تصمیم گیری کنم.
– میخواهم دامنه فعالیتهایی فراتر از سطح ملی را اداره کنم. شاید اعتماد به نفسم افزایش یافته است. دوست دارم چالش بیشتری در سطح گستره فعالیتهای سازمان داشته باشم و نمیدانم چرا فکر میکنم از عهده هر شرکتی بر می آیم.
– فرصت و تجربه خوبی برای رشد بیشتر معنوی خواهد بود. به هر حال احساس میکنم شرکت خودم برای فردی با توانایی های من محیط کوچکی است و مرا محدود میکند. چون توانایی تامین مالی برای رشد دادنش مهم است. شرکت من میتواند با مدیری ارزانتر به حیات خودش ادامه دهد. شاید اعمال نقطه نظراتم برایش کافی باشد. شاید خودخواهی به نظرم برسد ولی درست مثل این است که از یک اتوبوس برای حمل فقط معدودی از مسافران استفاده کنید. مثالش چقدر هم شبیه من بود!
– دلیل دیگرش این است که صنعت کاغذ علیرغم اینکه مصرفش افزایش میابد ولی حاشیه سودش کم میشود. چون به هر حال کالایی استراتژیک است که دولت نمیخواهد بهای آن زیاد افزایش یابد. این در صورتی است که هزینه ها به طرز بسیار چشمگیری افزایش داشته اند و جذابیت این کسب و کار برایم کم میشود. توسعه دادنش هم به نظرم افزایش دردسرهاست. چون بیس کارش به هر حال کاغذ است.
– قصدم اصلا نجات دادن سازمان ضعیف یا کوچک نیست. بلکه میخواهم سرعت رشد شرکت بزرگی را بیشتر کنم. به نظرم این انتخابم سخت تر از بهبود سازمان ضعیف است. برای همین میخواهم خودم را رشد دهم و توانمند تر کنم. به نظرم با حل مسائل سخت تر و تمرینات بیشتر است که میتوانم به آن دست یابم.
– داستان تکراری مطالبات لاوصول و یا مشکوک الوصول خسته ام کرده است. دیگر نمیخواهم دنبال کلاهم بدوم. از نگرانی تعقیب مطالبات و چکهای برگشتی مشتریان و به خطر افتادن چکهای خودم خسته شده ام. برای همین شرایط فروشمان را کلا نقدی کردیم. بجز مشتریان بسیار خاصی که اعتبار بالایی داشتند. به نظر خودم بیشتر به جای آنکه مدیر عامل باشم دارم به یک تحصیلدار برای وصول مطالبات تبدیل میشوم. فروشمان از ابتدای این ماه کلا نقدی شد. چاره دیگری نداشتیم.
– پروژه چاپگر را هم ادامه خواهم داد. به هر حال ربطی به این موضوع ندارد و فعالیتی است در کنار فعالیت اصلی شرکت.
– پرسنل توانمند و بسیار دلسوزی دارم که وقتش است سهم زحماتشان را بردارند. با سهامدار نمودن آنها تغییرات اساسی رخ خواهد داد که شاید وقتش رسیده باشد.
به هر حال اینها را شاید بیشتر ناشی از خودپسندی بدانید ولی بی تعارف واقعیتهایی که در درونم احساس میکردم را در میان گذاردم و فکر میکنم هر کسی خودش بهتر از دیگران از توانایی های خودش با خبر است و میتواند در این خصوص قضاوت کند. امیدوارم در عمل خودم شرمنده خودم نشوم. اینها فقط قضاوت در خصوص آن بخشی است که کنترلش در دست من است. بقیه امور در دست خداست. از او میخواهم هر آنچه به خیر و صلاح است پیش بیاورد و کمکم کند.مثل همیشه.
با خبر شدم دوست عزیزم جناب آقای مهندس امید صفرزاده مدیر شرکت پیشگامان ذهن ناب http://www.leansoul.com کارگاه دوروزه مدیریت ناب را با روش بازی و با استفاده از پخش فیلم برگزار خواهند نمود که اطلاعات کاملتر را از طریق سایتشان میتوانید دنبال کنید
من خودم سعی خواهم کرد در این کارگاه شرکت کنم.
توصیه میکنم شما هم برای حضور در آن کارگاه برنامه ریزی کنید
توصیه میکنم این پست جالب وبلاگ مدیران جوان را حتما بخوانید
این افتخار شاید ارزش علمی داشته باشد ولی بیشتر از این جهت ارشمند است که منتخب شرکت کنندگان بزگوار بودم که با توجه و عنایتشان مقاله بنده را با عنوان اهمیت تفکر سیستمی در مدیریت کیفیت، برگزیدند و به آن رای دادند.
بدینوسیله از همه این عزیزان سپاسگزارم.
کسب این افتخار در عین اینکه وظیفه و رسالتم را سنگین تر نمود ولی بسیار مرا به تداوم آن تشویق نمود.
کالوین کولیج : هیچ کس به خاطر آنچه که می گیرد احترام نمی یابد. عزت و احترام پاداش چیزهایی است که می دهد
باید با دبیرخانه شان تماس گرفته و ازاین بابت پوزش بخواهم.
تصویر مربوط به ارائه پوسترهای مقاله ام در کنفرانس مدیریت ارتباط با مشتری
دومین کنفرانس شش سیگما به نظرم از چند جهت متمایز بود:
اول آنکه بر خلاف اولین کنفرانس شش سیگما که ایران خودرو اسپانسر آن بود یا به عبارتی دیگر بهتر است بگویم که ایران خودرو خود را صاحب کنفرانس میدانست و مجموعه عوامل طوری بود که احساس میکردم انگار کنفرانس را ایران خودرو خریداری نموده است و در همه جا یا اعضای پنل یا سخنرانان یا غرفه داران و… ایران خودرویی بودند، و در نهایت نیز علیرغم آنکه کارگاهم در آن کنفرانس نیز به عنوان کارگاه برتر انتخاب شده بود ولی نه به من و نه هیچ ارائه کننده دیگری هیچگونه گواهینامه ای ارائه نگردید، اتفاقا دومین کنفرانس بسیار صمیمانه بود.
با اینکه از طرف متخصصان ایران خودرو مثل سایر شرکتها مقالات ارزشمندی ارائه شده بود ولی بدون اسپانسری آن شرکت به نظرم کنفرانس بهتر هم برگزار شده بود.
به جرات میتوانم بگویم که با توجه به تجربه اندکم و اینکه به هر حال در چندین کنفرانس ملی و بین المللی داخلی حضور داشته م، دومین کنفرانس شش سیگما یکی از معدود کنفرانسهایی بود که چنین فضای صمیمی در آن حاکم بود.
جمع بسیار صمیمانه بود. ارائه کنندگان به راحتی با شرکت کنندگان در ارتباط بودند. شرکت کنندگان خیلی راحت در کنار مسئولین برگزار کننده چای یا غذا میخوردند و از هر فرصتی برای اظهار نظر میتوانستند استفاده کنند. معلوم نبود کدام میهمان است و کدام صاحبخانه.
شاید تعدد کم سالنهای برگزاری همزمان مقالات نیز به این موضوع کمک کرده بود و تقریبا یشتر مقاله دهندگان از مقالات یکدیگر با خبر بودند و در مورد مقالات همدیگر بحث و نقد میکردند و تعاملات بسیار زیاد بود.
دیگر آنکه از تشریفات زائد خبری نبود. نه ریخت و پاشی صورت گرفته بود و نه از نمایشگاههای جانبی و کتاب فروشی و … خبری بود. گرچه منبع در آمدی خوبی هستند و میتوانست کنفرانس را جالب تر کند ولی شاید همین مسئله باعث شده بود افراد حاضر بیشتر به آشنایی و بحث با یکدیگر و مقالات بپردازند
محل برگزاری شیک و جمع و جور بود و در سالن و تالار بزرگی برگزار شده بود.
علیرغم اینکه میهمانان خارجی نیامده بودند (برخی به دلایل سیاسی و برخی به دلایل سرمای هوا و کنسلی پروازهای فرودگاه امام) ولی مقالات داخلی خوب ارائه شدند. به طور کلی در این سمینار مقالاتی که ارائه خوبی داشته باشند زیاد بود و کمتر مقاله ای به طور ضعیف ارائه گردید و این موضوع باعث شده بود شرکت کنندگان کمتر احساس خستگی نمایند.
در کل مدیریت این سمینار بسیار خوب بود. هر چیزی در جای خودش بود. بدون تشریفات زائد و بدون کم و کسری مشهود.
به نظرم تنها نقطه ضعف این کنفرانس این بود که عمده زحمات پنلها و میزگردها بر دوش سرکار خانم دکتر سلطانی و آقای دکتر شاهین بود. شاید اگر اعضای پنل سه برابر بودند و همه هم از اساتید معتبری چون این عزیزان بودند خستگی کمتری بر این دو عزیز وارد میشد.
و دیگر آنکه خوب بود گواهینامه مبتنی بر ارائه مقاله همهارائه کنندگان در مراسم اختتامیه تقدیمشان میشد تا با دست پر برگردند و خستگی از تنشان خارج شود
خبرش کمی غافلگیر کننده بود چون از طرفی اولین کنفرانس بین المللی CRM هم که قرار بود هفته قبل برگزار شود به دلل سرما و بدی هوا به این هفته منتقل شده است و اتفاقا آنجا هم مقاله داشتم که با این خبر مجبور شدم برنامه ها را دچار تغییر کنم.
به هر حال فردا دوشنبه 24 دی ساعت 12 کارگاه تفکر سیستمی من در یکی از سالنهای کنفرانس شش سیگما که در محل سالنهای موسسه مطالعات بهره وری و منابع انسانی برگزار است آغاز خواهد شد.
برنامه من در کنفرانس مدیریت روابط مشتری از طریق برنامه زمان بندی به اطلاعتان خواهد رسید.
چون قبل از آنجا باید به خاطر مقاله ام در محل کنفرانس مدیریت روابط مشتری حضور داشته باشم امیدوارم دچار تاخیر نشوم.
اتفاقا بر حسب تصادف متوجه شدم مقاله ای از یکی از اساتید مورد علاقه ام در دوره لیسانس مدیریت صنعتی دانشگاه آزاد تبریز جناب آقای دکتر فقهی فرهمند هم ارائه خواهد شد و بسیار خوشحالم که ایشان را از نزدیک ملاقات خواهم نمود.
دومین جلسه سمینار آموزشی قیمت گذاری خودم هم که قرار بود پنجشنبه گذشته برگزار شود به علت بارندگی برف و سرما به این هفته موکول شد. به عبارتی این هفته ظاهرا برایم هفته کنفرانس و سمینار است.
حالا که این پست اینطوری از آب در آمده است خبر بدهم که متاسفانه آدرس سایت مربوط به سمینار تفکر سیستمی دچار اشکالاتی است که میتوانید به جای آن از آدرس http://systemsthinking.mojahedi.ir استفاده نمایید
جناب آقای الهی هم که تازه با ایشان آشنا میشوم امروز خبر تایید برگزاری دوره آموزشی ارزیابی خدمات برای قطارهای رجا را به من دادند که خوشبختانه یک مدل مربوط به سال جاری را تهیه کردم که میتوانم به آنها معرفی کنم.
کار پایان نامه را هم با جدیت آغاز کرده ام. امیدوارم به موقع به پایان برسانم.
از اینها که بگذریم سخن پول خوش است. یعنی کمی هم از کسب و کارمان تعریف کنم. با طرحی که ریخته ام به بازار رولهای حرارتی که این روزها مصرفش دارد رشد میکند حمله کرده ایم. با محصولی متمایز از آنچه رقبا به بازار عرضه میکنند. کیفیت بسیار ممتازی را با قیمت مناسب عرضه کرده ام و خوشبختانه فروش این محصول دچار تحول شده است. به عبارتی سالهای گذشته از این محصول غافل مانده بودیم.
یک استراتژی دیگری را هم دارم در شرکت پیاده میکنم. روی آن خیلی فکر کرده ام و نتایجش را در پایان نامه ام هم منعکس خواهم کرد. و آن هم عبارت است از واگذاری برخی از فعالیتهایی که میتوانند از بیرون از شرکت نیز سفارش بگیرند به کارکنان همان بخش. به عبارتی درون سپاری!!! به جای برون سپاری. یک نوع برون سپاری درونی بنامم بهتر است.
منظورم از واگذاری سهیم کردن آنها در سرمایه درگیر آن قسمت و تامین هزینه هایشان از محل درآمد فعالیت همان قسمت است.
آنچه مورد انتظار من است این است که علاوه بر آنکه با این کار کارکنان آن بخش به علت صاحب سرمایه شدن (بهتر است بگویم صاحب کسب و کار شدن) انگیزه شغلی بیشتری خواهند یافت، راندمان و بهره وری افزایش یافته، هزینه های شرکت از بابت حقوق و دستمزد و سایر هزینه های کارکنان و … کاهش یافته و محصولات آن بخش از شرکت میتواند رقابتی تر به بازار عرضه شود. ضمن آنکه محل درآمد غیر مستقیم جدیدی نیز برای شرکت ایجاد میگردد.
اگر جواب داد شاید بتوانم آنرا به قسمتهای بیشتری از شرکت تسری دهم. فعلا به صورت تست فقط در یکی از بخشها آنرا با کارکنان همان بخش مطرح کرده ام. شاید هم به عنوان مدل جدیدی معرفی و ارائه نمودم
شما را از نتایج کار با خبر خواهم کرد.
مراحل اساسی سایت چاپگر هم تقریبا به مرحله تست نزدیک میشود. پیشرفت کار مناسب است. امیدوارم مرحله تست پرباری را داشته باشیم و نواقصات بیشتری را کشف و اصلاح کنیم. این مرحله اصولا منجبر به بهبود بیشتری در ساختار سایت خواهد شد و امیدوارم هر چه زودتر آغازش کنیم
با توجه به اینکه مهلت ثبت نام در سمینار قیمت گذاری پایان یافت این بار در سومین سمینار آموزشی یک روزه تفکر سیستمی 50% تخفیف فقط به 5 نفر از وبلاگ نویسانی که در زمینه مباحث مختلف مدیریت مطلب مینویسند در نظر گرفته ام
از سایر بزرگواران پوزش میخواهم. سعی خواهم کرد در دوره های بعدی تخفیف خاصی هم برای سایر وبلاگ نویسان در نظر بگیرم
چون در این دوره نیز همچنان با برخی محدودیتها مواجه هستم نمیتوانم این امکان را برای عده بیشتری فراهم کنم. از این بابت عذر میخواهم
برخی از دوستان تصور کرده بودند به منظور تکمیل ظرفیت دوره قبلی این تخفیف را داده ام در حالیکه در تاریخی که به ذهنم خطور کرد این تخفیف را ارائه نمودم. به همین جهت برای این سمینار زودتر خبر میدهم تا سو برداشت نشود
توجه کنید که از این تاریخ تا روز 27 دی ماه فرصت دارید تا از این تخفیف استفاده کنید.
برای این منظور بعد از آنکه فرم ثبت نام را پر کردید در قسمت سایر توضیحات آدرس وبلاگتان را حتما بنویسید.
با توجه به آنکه ثبت بر اساس تاریخ با دو نرخ مختلف صورت میگیرد تخفیف شما بر اساس قیمت زمان ثبت نام محاسبه خواهد شد
امیدوارم استفاده از این فرصت برایتان مفید باشد.
همه شرایط عادی و مشخصات سمینار در آدرس http://learning01.mojahedi.ir قرار دارد
از دبیرخانه نخستین کنفرانس مدیریت روابط مشتری نیز خبر دادند که مقاله ام تحت عنوان “اهمیت وجود نگرش سیستمی در پیاده سازی CRM” با کد 808066 برای ارائه پوستری انتخاب شده است. ظاهرا بقیه کارها را خودشان با توجه به مقاله ارسال شده انجام خواهند داد. این اولین تجربه من در ارائه مقاله پوستری است
همين امروز به جمع رهبران و مديران بزرگ تجاري شركت كننده در سميناري كه به منظور آشنايي بيشتر با رويكرد و تفكر سيستمي توسط عليرضا مجاهدي ارائه ميگردد بپيونديد
زمان: 4 بهمن 1386 ساعت 8:30 الی 17:00
هزينه ثبت نام: قبل از 20 دی برای هر نفر فقط 70 هزار تومان
بابت ناهار، پذیرایی میان برنامه، جزوه، سی دی اسلایدها، گواهینامه و هزینه آموزش
10% تخفیف دانشجویی و 5% تخفیف برای ثبت نام گروهی (3 نفر یا بیشتر با هم) در نظر گرفته شده است
براي كسب اطلاعات بيشتر به آدرس
http://learning01.mojahedi.ir
مراجعه نمایید
به دليل محدوديت ظرفيت كلاسها ثبت نام بر اساس اولويت صورت ميگيرد.
با توجه به آنکه ظرفیت این دوره در روزهای نخستین اطلاعیه تکمیل میگردد پیشنهاد میگردد براي استفاده از اين دوره بسیار مفید همين امروز اقدام كنيد
![]()
دریافت فایل آگهی سمینار
دریافت فایل راهنمای حمایت از سمینار
حضور در این سمینار را به دوستان خود توصیه کنید
حتما شما هم امروز خبر کاهش تعرفه واردات تلفن همراه از 60% به 25% را شنیده اید. اگر هم نشنیده بودید حالا با خواندن این پست متوجه شدید.
شخصا از دلایل این تصمیم که اعلام میشود به منظور حمایت از تولید کننده داخلی است سر در نمی آورم.
زمانی که یک دفعه اعلام شد که واردات با تعرفه بسیار بالایی انجام خواهد شد (بماند که قاعدتا عده ای که زودتر از بقیه میتوانستند از این موضوع با خبر شوند چقدر از این تصمیم منفعت مادی بردند) بازار با عکس العمل سریع قیمتها را افزایش داد.
پس از آن بود که تولید گوشی (مونتاژ البته چون فکر نمیکنم تکنولوژی آنرا داشته باشیم که طراحی کنیم) آغاز شد.
اینک خودم را جای آن تولید کننده میگذارم. تا جایی که میدانم یکی از آنها صا ایران و یکی نیز مادیران بود. شاید عده دیگری هم باشند.
دو مطلب به ذهن من میرسد.
فرض اول که البته بسیار بسیار محال است این است که اصلا همه اینها بهانه ای بوده که وامی از بانکها به این اسم به عده خاصی داده شود و بعد هم شرایط تغییر کند و دولت دلش بسوزد و آن وام را پس نگیرد و … و اصلا تولید کننده(تکنولوژی اش را که نداریم منظورم همان CKDو تولید داخل کردن است) واقعی نداشتیم بلکه نوعی واردات SKD قطعات بوده و …
دوم آنکه این تولید کننده بی نوا (با پوزش) با استفاده از برخی وامها و عشق و علاقه می آید و دست به کار میشود و با سرمایه گذاری و زیردین بانک رفتن تولید این گوشی را آغاز میکند.
بر اساس محاسبات تولید کننده برای سرمایه گذاری، این تولید با توجه به حمایت دولت از تولید کننده (یعنی تعرفه بالای واردات) سود آور بوده است و یا اینکه خرج اضافی تحمیل نمیکرده است.
اینک با کاهش تعرفه ها به 25% پس از مدت اندکی که از آزاد شدن واردات گوشی گذشت به نظر شما چه اتفاقی ممکن است برای فروش محصولاتش رخ دهد؟
طبیعی است که به خاطر نرخ بالای بهره بانکی و … نمیتواند با محصول آماده ای که وارد میشود رقابت کند.
پس نتیجه آن میشود که یا تولید را با استفاده از سوبسید ادامه دهد (که بعید میدانم این شرکتها سوبسیدی باشند) یا اینکه سرمایه گذاری اش دچار زیان شود.
حال کجای این تصمیم به نفع تولید کننده داخلی است؟
اگر قرار بود چنین اتفاقی بیفتد چرا تشویقش کردند در این صنعت سرمایه گذاری کند؟
به عبارتی بعید میدانم با این تعرفه ها قدرت رقابت برای تولید کننده باقی بماند چون تقریبا این تعرفه با سود وام بانکی برابری میکند. بماند که هزینه های تولید و سربار و … هزاران دردسر تولید هم بر دوش تولید کننده است نه وارد کننده
شاید هم اصلا هر دو فرض غلط است و من فکرم به فرض سوم قد نداده است. ولی هر چه هست اسم کاهش تعرفه واردات کالای ساخته شده حمایت از تولید کننده نیست.
بلکه کاهش تعرفه مواد اولیه ای که در داخل تولید نمیشود یا تولید داخل کفاف نیاز داخل را نمیدهد نوعی حمای از تولید کننده محسوب میگردد

![]()
این کار توسط Dr. Alirezamojahedi مجوز دارد تحت مجوز کریتیو کامنز اختیار-غیرتجاری-اشتراک همانند 4.0 بینالمللی .
بر پایه یک اثر در https://old.alirezamojahedi.com/.
راه های تماس
نشانی: تهران بلوار کریمخان زند خیابان ایرانشهر
ایمیل: alirezamojahedi [at] gmail.com



