فکر نکنید فقط یک عنوان زیبا نوشته ام. واقعیت زندگی این است که اگر میخواهید در بالا قرار بگیرید باید بهترین باشید.
برای اینکه بهترین باشید حتما باید به محض اینکه شروع کردید بی وقفه ادامه دهید.
البته همه مثل هم نیستند. برخی اصلا دوست ندارند خیلی بالا بروند و به حدی قانع هستند.
بالا رفتن منظور پول دار بودن نیست. یکی بالا بودن را در پول معنا میکند یکی در منزلت اجتماعی یکی در علم یکی در تعداد هر چیز قابل شمارش و …

به بهانه یکی از جلسات مدیران که در شرکت برگزار شد دیدم چقدر خوب است که مدیر عامل بیشتر از همیشه رهبر تیم باشد.
برای یک تیم مهم است که به هدف اعتقاد داشته باشد. ولی از آن مهمتر این است که اعضای تیم به یکدیگر اعتقاد داشته باشند و یکدیگر را قبول داشته باشند.
در یک تیم وظایف اعضا مشخص است و اگر افتخاری نصیب شود افتخار تیم است. در غیر این صورت اگر افتخر فقط به گل زنی باشد دیگر دروازه بان هم میخواهد که گل بزند و طبیعی است که تیم دائم گل میخورد و انسجام اعضا به هم میریزد. در آن صورت هر کسی دیگری را مقصر میداند
اینجاست که مدیران ارشد نقش رهبری را بازی میکنند.
درست مانند میدان جنگ که هر مدیری باید رهبر قسمت خودش باشد تا وظایف در زمان خودش به درستی انجام شوند. تدارکات به موقع انجام وظیفه کند، پیاده نظام، یگان زرهی، نیروی هوایی، توپخانه و … همه اینها باید در زمان مناسب عمل کنند وگرنه برایند نیروها صفر و یا نزدیک به آن خواهد بود.
مدیر عامل هم درست مانند یک رهبر باید اعضایش را هدایت کند.
در همان جلسه مدیری میگفت که من نمیتوانم در سنگلاخ برانم. جاده آسفالت در اختیارم قرار دهید تا ببینید با چه سرعتی پیش میبرم.
به نظر من راندن در جاده صاف نه تنها کار هر کسی است و به مهارت خاص یا به رانده ماهری نیاز نیست بلکه اصولا وظیفه ما مدیران نه تنها رانندگی در سنگلاخ هم نیست بلکه وظیفه ما راه سازی است.
ما باید راه بسازیم تا پرسنلی که توانمندشان کرده ایم از عهده رانندگی در سنگلاخها و کوه و کمری که هر لحظه در مسیر عبور سازمانها ظاهر میشوند بر آیند.

با یارهای ناشی نمیتوان به مقصد رسید. کارکنانتان را برای روزهای سخت تری تربیت کنید.
به کارکنانتان کمک کنید تا بهرین باشند. به آنها بگویید که در شان خود و “بهترین باشید”.


از اینکه برای خواندن این پست وقت صرف کردید سپاسگزارم
خواندن کامنتها، یادداشتها و نقطه نظرات شما شیرین ترین لحظات مرا در این وبلاگم شکل میدهد
لطفا نقطه نظرات خود را در خصوص این پست برایم بنویسید.
برای اشتراک مطالبم روی این تصویر کلیک کنید

همه کیفیت را دوست دارند
به هر حال امروزه دیگر کیفیت به مفهوم مرغوبیت نیست.
عوامل بسیار زیادی باید در کار باشند تا در خصوص کیفیت محصولی نظر مثبتی ابراز شود.
حالا فرقی نمیکنداین محصول کالا باشد یا خدمت
نکته مهمی که قصد دارم به آن بپردازم در مسئولیت اجتماعی شرکتها و از آن مهمتر مدیران شرکتها نهفته است
مدیران شرکتها میبایستی توجه کافی به کیفیت زندگی در سازمان خود داشته باشند.
بله دقیقا منظورم کیفیت زندگی در سازمان است. برای اینکه بیشترین و بهترین ساعات عمر کارکنان در داخل سازمانشان میگذرد تا در بین خانواده.
مدیران سازمانها باید توجه کافی داشته باشند که ساعاتی که کارکنان در سازمان سپری میکنند چقدر در طول زندگی آنها موثر است وهر چقدر کیفیت این لحظات بالاتر باشد علاوه بر تاثیر مستقیم در رضایت شغلی در وفاداری مشتریان نیز بینهایت موثر است.
نکته اصلی این موضوع در آنجا نهفته شده است که کارکنان پس از سپری شدن ساعت کاری شان به اجتماع بر میگردند.
در بین راه با افراد جامعه در تماس هستند، همدیگر را میبینند و بر هم اثر گذاشته و ازهم متاثر میشوند.
سپس به داخل خانواده رفته و بر اعضای خانواده خود تاثیر میگذارند.
این تاثیرها عمدتا جنبه روانی دارد.
چه تاثیر مستقیم و چه تاثیر غیر مستقیم روانی بر یکایک افراد خانواده مهم و قابل توجه است.
افراد خانواده خود در یک سیکل بزرگتر یک به یک بر روی افراد جامعه تاثیر میگذارند و رفتار اجتماعی را شکل میدهند.
در حالیکه مدیران سازمانها و موسسات گوناگون نقش عمده ای در تاثیر گذاری بر رفتار و حالتهای روحی و روانی جامعه از طریق کارکنانشان داشته اند.
کیفیت زندگی دیگر محدود به زندگی فردی نیست.
امرزوه کیفیت زندگی از نوع سازمانی آن به مراتب پر اهمیت تر از کیفیت زندگی فردی میباشد.

شما چطور توانسته اید کیفیت زندگی در سازمانتان را بهبود بخشید؟
اگر این بعد را فراموش کرده اید خوب در موردش فکر کنید و هم اکنون برای بهبود آن برنامه ریزی کنید


از اینکه برای خواندن این پست وقت صرف کردید سپاسگزارم
خواندن کامنتها، یادداشتها و نقطه نظرات شما شیرین ترین لحظات مرا در این وبلاگم شکل میدهد
لطفا نقطه نظرات خود را در خصوص این پست برایم بنویسید.
برای اشتراک مطالبم روی این تصویر کلیک کنید

بالاخره در نهایت پس از آنکه قریب 13 ماه از حذف شدن ناگهانی دامنه معتبر اینترنتی مان میگذرد رای شورای حل اختلاف برایمان صادر شد.
در این رای که تاریخ رسیدگی آن 12/09/86 ثبت شده است شورای حل اختلاف تهران به استناد بند 10 ماده 84 قانون آئین دادرسی دادگاههای عمومی در امور مدنی قبول زحمت فرمودند و در رایی که به تاریخ 17/06/87 میباشد برایمان چنین مرقوم فرموده اند که چون این دامنه به واسطه یک شرکت به ثبت رسیده است و چون شرکت ثبت کننده مالکیت و سمتی ندارد لذا رسیدگی به آن صورت نمیگیرد و اگر اعتراضی وجود دارد ظرف 20 روز باید اعلام شود!!!!
خیلی خیلی از این که در این همه مدت وقت و انرژی و هزینه صرف کردیم و زحمتشان انداختیم تا حرفی را که در ابتدا میتوانستند بگویند بعد از 13 ماه دوندگی به ما بگویند متاسف شدم.
تازه همینک مهلت اعتراض ما به سر رسیده است
برای رفع تکلیف به نظر روش مسخره ای می آید.
شاید هم مسخره مان کرده اند؟
من که سر در نیاوردم
شما هم خودتان را خسته نکنید…
برای اطلاع دوستانی که در جریان نیستند خلاصه عرض میکنم که در حالیکه دو سال و 11 ماه از اعتبار دامنه رادان دات آی آر ما باقی مانده بود در اقدامی ضربتی دامنه ما توسط پژوهشگاه فیزیک نظری حذف شده و همان روز نیز توسط شخصی به ثبت رسیده است و علیرغم ادعای ما مبنی بر 4 سال سابقه مالکیت این دامنه و نام تجاری ثبت شده مان گفتند چون توسط کس دیگری ثبت شده است باید رای دادگاه باشد تا آنرا بازگردانیم.
و این همه آخر رای دادگاه بعد از 13 ماه وقت تلف کردن. در حالیکه قبلا شورا گفته بود حق با شماست و برای صدور رای دادگاه منتظر باشید!!

ضمنا مجله مدیریت شماره 135-136 در صفحه 45 خود مقاله من تحت عنوان جرخه عمر نام تجاری را چاپ نموده است. اگر دوست داشتید مطالعه کنید


از اینکه برای خواندن این پست وقت صرف کردید سپاسگزارم
خواندن کامنتها، یادداشتها و نقطه نظرات شما شیرین ترین لحظات مرا در این وبلاگم شکل میدهد
لطفا نقطه نظرات خود را در خصوص این پست برایم بنویسید.
برای اشتراک مطالبم روی این تصویر کلیک کنید

ظاهرا قرار است از مهر ماه قانون مالیات بر ارزش افزوده اجرا شود. من در خبرها خواندم که عنوان شده بود شرکتهایی ثبت نام کرده اند.
تعجب کردم چون فکر نمیکردم این قانون ثبت نامی باشد. پیش ممیز مالیاتی رفتم. گفت هنوز بخشنامه نداریم خودمان هم نمیدانیم باید چکار کرد!
از این میترسم که همان بلایی که سال اول فعالیت سرمان آمد تکرار شود. یعنی بدلیل نا آگاهی کارهایی را که باید در خصوص گزارشات و … اداره دارایی انجام میدادیم را انجام نداده باشیم و مشمول جرائم سنگین شویم.
به هر حال اگر قرار است شرکت ما مشمول قانون مالیات بر ارزش افزوده باشد باید تمامی هزینه ها را برای محاسبه قیمتهای جدید بدانیم تا ضرر نکرده و یا دو بار مالیات پرداخت نکنیم.

امروز مجبور شدم تلنگری به کارکنان بزنم تا مجدد به حال و هوای دیسیپلین کار برگردند. گرچه همیشه خودشان مراقب اوضاع هستند ولی برخی رفتارها مشمول مرور زمان میشود و یا سهل انگاری (به معنی واقعی آسان دانستن و دست کم گرفتن کار) پیش می آید.
خوشحالم که کارکنان خوبی دارم ولی ناچار شدم یاد آوری کنم که دیسیپلین کار باید رعایت شود. متاسفانه انعطاف زیاد شرکت برای برخی مشتریان ناسازگار است و حتما باید انعطاف ناپذیر رفتار کرد. انگار برخی مشتریان اینطوری بیشتر خوششان می آید! آدمی زاد است دیگر. عین خود من. (فردا نگین خونش را رنگین تر میدید)

از موسسه مطالعات بهره وری تماس داشتند تا برایشان تفکر سیستمی را برای یکی از بانکها در دو دوره 17 ساعته برگزار کنم. از هفته آینده دو نیم روز در هفته را از من خواهند گرفت. بعد از من خواستند که مدیریت خدمات را هم بر عهده بگیرم و عملا سه نیمروز درهفته را برایشان تخصیص دادم.
قرار است دوره های بعدی تفکر سیستمی و … خودم را نیز با آنها برگزار کنم. در آن صورت دوره های اختصاصی من توسط آنها برگزار خواهد شد. یکی از حسنهای این کار این است که بر خلاف دوره هایی که خودم برگزار میکردم شرکت کنندگان گواهینامه معتبری دریافت خواهند نمود.
خب فعلا که در کشورمان مدرک و گواهینامه اهمیت داشته و دارد و خواهد داشت.
دوره های عمومی که قطعی شد اطلاعیه اش را اینجا خواهم گذاشت.


از اینکه برای خواندن این پست وقت صرف کردید سپاسگزارم
خواندن کامنتها، یادداشتها و نقطه نظرات شما شیرین ترین لحظات مرا در این وبلاگم شکل میدهد
لطفا نقطه نظرات خود را در خصوص این پست برایم بنویسید.
برای اشتراک مطالبم روی این تصویر کلیک کنید

روسیه کالاهای ترکیه را تحریم کرد.
این یک فرصت خوب برای محصولات ایرانی است. برای پر کردن خلا کالاهای ترکیه ای باید:
1- روی اینترنت و دایرکتوری های بین المللی طرفهای تجاری احتمالی در روسیه را شناسایی کنید. اتاق بازرگانی دایرکتوری های خوبی دارد. با آنها مکاتبه کنید
2- برای طراحی بسته بندی محصولات و بروشورهای راهنما به زبان روسی همین حالا اقدام کنید
3- با طرفهای تجاری قرار حضوری بگذارید
4- پرینت بسته بندی به زبان روسی و راهنماها را به آنها در روسیه نشان دهید
5- پس از توافق در خصوص نحوه انتقال پول یک کمپین تبلیغاتی طراحی و اجرا کنید
6- محصولاتتان را با بسته بندی روسی زبان ارسال کنید
7- مراقب کیفیت محصولتان باشید تا وقتی تحریم کالای ترکیه لغو شد بازار را پس نگیرد
به همین سادگی!

این یک نمونه استفاده از فرصتهای موجود در عرصه بین المللی است
شاید واقعا به همین سادگی که گفتم نباشد ولی اگر در شرایط یک شرکت صادر کننده قرار داشته باشید بسیاری از کارها و زیرساختهای سازمانتان محیا است و فقط کافی است چنین فرصتهایی در مقاطع زمانی کوتاه پیش بیاید تا سریع بتوانید سهم بازاری برای خود ایجاد کنید.
اگر سازمان یک سازمان صادر کننده باشد واقعا از آنچه که در اینجا خواندید هم ساده تر خواهد بود.


از اینکه برای خواندن این پست وقت صرف کردید سپاسگزارم
خواندن کامنتها، یادداشتها و نقطه نظرات شما شیرین ترین لحظات مرا در این وبلاگم شکل میدهد
لطفا نقطه نظرات خود را در خصوص این پست برایم بنویسید.
برای اشتراک مطالبم روی این تصویر کلیک کنید

در هر پوزیشنی یا کسب و کاری که هستید سعی کنید بهترین باشید.
فرقی نمیکند در حال حاضر مشغول چه کاری هستید. اصلا علاقه ای به این کار دارید یا خیر.
به نظرم واقعا نباید به این موضوع توجه کنید.
تمام حواس خود را متمرکز کنید.
بروید روی کارتان مطالعه کنید. ببینید چگونه میتوان در این کار بهترین بود.
حتی اگر کار شما نظافت کف ساختمان باشد با چنان شور و علاقه و دقتی این کار را انجام دهید که کف همه ساختمان برق بزند
این برق نشانه پشتکار شماست و همان برق، نگاهها را به سمت شما بر میگرداند.
این افراد شاخص میشوند و حتما رشد میکنند.
سعی کنید در کارتان شماره یک باشید
حرفه ای کسی است که تمام فکر و ذکرش در همین کار است و به قول خودمان “این کاره است”.
فرق آدم حرفه ای با ادم غیر حرفه ای فقط در مهارتهای کاری نیست. اخلاق و منش و خصوصیات انسانی متعالی تری هم باید داشته باشید. ادم حرفه ای با حرف دیگران به اصطلاح نمیرقصد. کمی روی مسائل مختلف و مشکلاتی که پیش آمده است با صبر و تامل تصمیم گیری کنید. هر رفتاری در شان یک حرفه ای نیست. بگذارید دیگران شما را الگو قرار دهند. برای این کار چاره ای ندارید جز افزایش دانش خود.
فراموش نکنید که شما همواره نیازمند یادگیری هستید. سعی کنید از همه کس در همه زمان یاد بگیرید. “ادب از که آموختی از بی ادبان” را که یادتان هست. از رفتارهای بد دیگران هم به عنوان فرصت یادگیری بهره ببرید


از اینکه برای خواندن این پست وقت صرف کردید سپاسگزارم
خواندن کامنتها، یادداشتها و نقطه نظرات شما شیرین ترین لحظات مرا در این وبلاگم شکل میدهد
لطفا نقطه نظرات خود را در خصوص این پست برایم بنویسید.
برای اشتراک مطالبم روی این تصویر کلیک کنید

منظورم اصلا و ابدا خدای نکرده توهین و جسارت نبود. ولی این اصطلاحی است که اصولا در مورد زنان خیابانی بکار میرود.

اما در دنیای مدیریت تعبیر دیگری از این لغت می شود و برای دو دسته از کارکنان سازمانها به کار میرود:
1- کارکنانی که به خاطر نیازی که دارند (بخصوص مادی) به کار و شغلی که دوست ندارند تن میدهند.
2- کارکنانی که خودشان را به پول فروخته اند و اگر ببینند شرکت در مسیر اشتباهی قرار گرفته است خم به ابرو نمی آورند. فعلا که حقوقی دریافت میشود و به ما چه و …

جدای از اینها برخی شرکتها هم فقط فیزیک و تن لش کارمندانشان را لازم دارند تا کارهای یدی را انجام دهند. حتی اگر این کارها توسط نرم افزارهای گران قیمت به اصطلاح اتوماسیون اداری کاملا الکترونیکی شده باشند.

به هر حال شرکتهای زیادی وجود دارند که به نیروی خلاقیت و قدرت فکر کارکنانشان نه تنها بهایی نمیدهند بلکه تصور میکنند احتیاجی هم به همفکری آنان ندارند در حالیکه اصولا افرادی که مسئول کاری هستند به مراتب بهتر از مدیرانشان از چم و خم کاری که انجام میدهند و ایرادهایش و کارهایی که میتواند آنرا بهبود بخشد مطلع هستند.

امروزه سرمایه اصلی شرکتها استفاده از قدرت خلاقیت و فکر کارکنانشان است چرا که دیگر سکانداری است که روزبه روز مهمتر می شود و پاروزنی دیگر اتوماتیک شده است.
راهبری و سکانداری از پاروزنی اهمیت بیشتری یافته است چون اهداف زود به زود تغییر می کنند و عوامل و نیروهای بسیار زیادی ما را احاطه کرده و تحت تاثیر قرار میدهند که باید بتوانیم به موقع و با چابکی عکس العمل سریعی از سازمانمان بروز دهیم. و این میسر نمیشود جز از طریق همدلی و مشارکت یکایک کارکنان.

این قدرت مدیران ارشد شرکتها است که چگونه بتوانند در دل کارکنان نفوذ کرده و آنان را نه به خاطر براورده کردن نیازهای حیاتی و پول بلکه به خاطر شوق و اشتیاق ناشی از دل بستن به شرکت و شغلشان در راستای اهداف شرکت به کار گمارند و با گوش دادن (نه فقط شنیدن) نقطه نظرات آنان پیرامون روشهای کار را بهبود بخشند

لطفا همین الان در مورد کارکنان زیر دستتان بیاندیشید.
شما آنان را چگونه بار آورده اید؟


از اینکه برای خواندن این پست وقت صرف کردید سپاسگزارم
خواندن کامنتها، یادداشتها و نقطه نظرات شما شیرین ترین لحظات مرا در این وبلاگم شکل میدهد
لطفا نقطه نظرات خود را در خصوص این پست برایم بنویسید.
برای اشتراک مطالبم روی این تصویر کلیک کنید

همانطور که میدانیم بسیاری از محصولات مانند اتوموبیل برای اولین بار در کشورهایی مانند آمریکا، ژاپن و برخی کشورهای اروپایی تولید شدند و تا مدتی این کشورها بیشترین سهم بازار جهانی را داشتند. اما اتفاقی که افتاده است این است که کشورهایی مانند چین و هند خیلی زود رشد کردند و بازار را تسخیر کردند.
بطور کلی بعد از سال 2000 محیط رقابتی جهانی تغییر کرده است و کشورها باید استراتژی های خود را در مقابل این تغییرات سریع، تغییر دهند.
در پاسخ به اینکه در مقابل تغییرات جهانی چه جهت گیری را باید اتخاذ کنیم به نظر میرسد دو راه وجود دارد:
1- به جهش به بازار جهانی بیاندیشیم
2- به دنبال پارادایم جدید مدیریتی باشیم
این دو راه دو جهت متفاوت را نشان میدهند.
استراتژی اول یعنی جهش به بازار رقابتی در استراتژی های کشورهایی نظیر چین و هند و مانند آنها دیده میشود. قبل از جهش با بازار رقابتی باید به سه سوال اساسی پاسخ دهیم:
1- مادر آینده چه میخواهیم انجام دهیم؟
نقاط قوت ما چیست؟
3- سبک و روش جاری ما چیست؟ برخی از شرکتها روش خاصی برای آموزش، ارتباط با مشتریان و یا بهبود کیفیت ندارند که این موضوع حرکت آنها را در بازار رقابتی مشکل میکند.

بهتر آن است که اول اقدام کنیم، ایرادهای خود را ببینیم، یاد بگیریم و در نهایت آنها را اصلاح کنیم. این یکی از مفاهیم بهبود مستمر است. ما نمیتوانیم آینده را پیش بینی کنیم و تمام مسائل آینده را از قبل ببینیم و برای همه آنها برنامه ریزی کنیم.
علاوه بر این موارد چند عامل مهم برای جهش به بازار رقابتی وجود دارد که در کشورهایی مانند آمریکا، ژاپن، هند و چین دیده میشود:
1- جاری باشیم و گذشته را فراموش کنیم، تجاربی از گذشته که بیشترین خطر را برای ما دارند، موفقیتهای ما هستند. باید آنها را فراموش کنیم. در غیر این صورت سعی خواهیم کرد آنها را تکرار کنیم در حالیکه محیط تغییر کرده است. باید با مسائل کسب و کار به طور نو آورانه برخورد کنیم و مدیریت جهشی داشته باشیم.
2- مدعی باشیم. به هیچ کس اعتماد نکنید. هر قدرت و توانایی ضعف هایی نیز دارد. اول به تمرین اعتماد کنید. از ادامه دادن بیهوده چیزهایی که نیاز ندارید بپرهیزید. با مطالعه بیشتر از حد شیوه های ژاپنی یا کشورهای دیگر ذهنتان را محدود نکنید. شیوه مدیریت ایرانی خودتان را ایجاد کنید.
3- از مسائل خلاف جریان طبیعی دوری نکنید. اغلب افراد در مقابل تغییر مقاومت نشان میدهند و می خواهند به همان حالت قبلی باقی بمانند. خیلی از افراد به همین دلیل در مقابل نوآوری مقاومت میکنند.
4- فراموش نکنید که همیشه شرایط در حال نو شدن است و شما با تغییرات پیش بینی نشده روبرو میشوید پس باید آمادگی مقابله با آنرا در خود ایجاد کنید.
5- گذشته را فرموش کنید. مرتبا وقت خود را صرف کنترل گذشته نکنید.
6- تمرکز کنید. روی مسائل مختلف پیش رو تمرکز کنید تا بتوانید با دید وسیع و جامع در زمان کمتر برای آنها راه حلهایی بیابید. از همه مهمتر روی مشتریان خود تمرکز کنید. این مشتری است که منبع درآمد ماست و به ما پول میدهد و هدف ما ایجاد رضایت در مشتری است. کیفیت خوب محصولات کافی نیست که موجب کسب درآمد بنگاه میشود. توجه به نیاز تک تک مشتریان و توجه به رضایت مشتری موجب کسب درآمد و بقای بنگاه میشود. هدف نهایی سازمانها پول نیست، ولی همانطور که هوا برای حسات انسان لازم است پول نیز برای ادامه حیات سازمانها ضروری است.
ارتباط با تک تک مشتریان و توجه به رضایت آنها، یک پارادایم جدید است که در ماورای رشد و رقابت در بازار به رضایت مشتری می اندیشد. سازمانها مانند انسانها و طبیعت تا ابد رشد نمیکنند و هدف نهایی آنها رشد مداوم نیست بلکه بقا ضرورت بیشتری دارد.

و اما دومین راه که همان به دنبال پارادایم جدید مدیریت بودن است:
. لذا عینا نقل قول میگردد:مدیریت جهشی یا شکافنده به شما قابلیت توسعه امکان انتقال از یک وضعیت به وضعیت دیگر را میدهد (پروفسور شوجی شیبا- 1386 (خوشحالم که تفکراتم به ایشان نزدیک است چون به نوعی تاییدی است بر عرائض اینجانب.)).
مدیریت شکافنده یک مدیریت آینده نگر است و گذشته را کنترل نمیکند. در دیدگاه کنترلی نگاه مدیریت به گذشته است، در دیدگاه بهبود نگاه مدیریت به حال است و در نهایت در دیدگاه شکافنده نگاه مدیریت به آینده است.
مدیران ارشد سازمانهای امروز، در محیطی که مرتب در حال تغییر است باید دیدگاه شکافنده داشته باشند. توجه زیاد به گذشته و الگو برداری از تجارب خوب و بد آن، چابکی سازمان را در برابر تغییرات محیطی کاهش میدهد و مدیران را در تصمیم گیری به اشتباه می اندازد.
سه گام برای پذیرش این مفهوم و این دیدگاه وجود دارد:
قدم اول کسب دانش. استخراج دانش از اطلاعات
قدم دوم: فهمدین است. فهمیدن از دانش استخراج میشود. در این حالت میتوان مفاهیم مشابه را با دانش کسب شده توجیه و تفسیر کرد.
قدم سوم مهرات است. بدون مهارت قادر به کسب پول نخواهیم بود. پول در نتیجه رفتار ما بدست می آید در نتیجه تکرار تجربیات (است که) مهارت کسب میشود.


از اینکه برای خواندن این پست وقت صرف کردید سپاسگزارم
خواندن کامنتها، یادداشتها و نقطه نظرات شما شیرین ترین لحظات مرا در این وبلاگم شکل میدهد
لطفا نقطه نظرات خود را در خصوص این پست برایم بنویسید.
برای اشتراک مطالبم روی این تصویر کلیک کنید

ارزان بودن قیمت کالاهای چینی دیگر تقریبا بر همه آشکار است.
بسیاری از ما به این موضوع که عوامل مختلفی موجب کاهش بهای تمام شده کالای چینی میگردند پرداخته اند. هزینه مواد اولیه، نرخ پایین دستمزدها، نسبت ارزش یوان چین در مقابل دلار و … از جمله عواملی بوده اند که تقریبا در همه جا به آنها اشاره شده و در مورد آنها صحبت شده است.
اما آنچه در این پست به آن اشاره خواهد شد هزینه های مهم دیگری است که مربوط به هیچ یک از پارامترهای فوق نمیشود. منظورم هزینه های بازاریابی و فروش است.

اگر دقت کرده باشید کالاهای چینی از عوامل مربوط به بازاریابی نیز استفاده کرده اند تا کالاهایشان ارزان تمام شود. به عبارتی دیگر اگر همه عواملی که قبلا به آن پرداخته میشد مربوط به ارزان سازی کالا بود، این بار با استفاده از حذف زیرکانه هزینه های بازاریابی در اصل استراتژی ارزان فروشی برای کالاهای چینی نمایان میگردد.
ارزان فروشی در کالاهای چینی در اصل یک نوع استراتژی پنهانی است که منجر شده است تا هزینه های گوناگون بازاریابی و فروش روی دوش مشتری بیفتد. هزینه هایی مانند:
1- مدیریت نام تجاری: کالاهای چینی به دلیل آنکه نام تجاری مورد دلخواه مشتری را روی محصولات درج میکنند در اصل تمامی هزینه های مربوط به مدیریت نام تجاری را به مشتری منتقل کرده و میتوانند کالایشان را حذف این هزینه ارزان تر بفروش برسانند
2- هزینه های پروموشن: تبلیغ و پروموشنهای محصولات چینی با خریدار است
3- هزینه توزیع: بخش عمده ای از قیمت فروش کالا مربوط بههزینه های توزیع میباشد. در کالاهای چینی تاجران کالا را تهیه نموده و خود بایستی هزینه های توزیع را متحمل شوند تا کالا در نهایت به دست مصرف کننده نهایی برسد. از تخفیفات فروشندگان نیز خبری نیست. کمتر شرکت چینی را میابید که نماینده فروش داشته باشد.

اگر کمی توجه کنید به راحتی میتوانید این لیست را توسعه دهید. کالاهای چینی هیچکدام از این هزینه ها را ندارند و لذا علاوه بر قیمت تمام شده محصولات، قیمت فروش آنها نیز بسیار پایین میباشد.


از اینکه برای خواندن این پست وقت صرف کردید سپاسگزارم
خواندن کامنتها، یادداشتها و نقطه نظرات شما شیرین ترین لحظات مرا در این وبلاگم شکل میدهد
لطفا نقطه نظرات خود را در خصوص این پست برایم بنویسید.
برای اشتراک مطالبم روی این تصویر کلیک کنید

چون تلویزیونمان کمی قدیمی شده بود تصمیم داشتم روی خرید و انتخاب نوع جدیدش بررسی هایی انجام دهم.
یادم افتاد که یکی از دوستان بزرگوارم مدیر فروش اعتباری مادیران هستند (اسم نمیبرم چون شاید ایشان تمایلی به این کار نداشته باشند)
با ایشان تماس گرفتم و از من دعوت کردند تا هم دیداری تازه کنیم و هم در این خصوص صحبت کنیم. سه شنبه عصر در دفتر ایشان بودم.
البته قبل از آن در خصوص تلویزیونهایی که توسط مادیران ساخته و یا عرضه میشود مطالعاتی انجام داده بودم ولی چون در مورد سایزها شناخت خوبی نداشتم با توجه به صحبتهایی که شد برای انتخاب بهتر با هم به نمایشگاه محصولات رفتیم و نمونه ها را دیدم و در نهایت مدلی را انتخاب کردم.
از ایشان در مورد زمان تحویل سوال کردم که فرمودند: “با اینکه من خودم عازم سفر هستم ولی بعد از انجام کارهای اداری فردا اصولا تا ساعت 13 فردا تلویزیونت را تحویل میگیری بعد هم زنگ بزنی برای نصبش می آیند”. البته هر دو معتقد بودیم کارهای روتینی که به صورت سفارشی انجام شوند غالبا دچار دردسرهایی میشوند و ترجیح دادیم سفارشی صورت نگیرد تا در ضمن عملکرد شرکتش را هم به طور واقعی ارزیابی کنیم. کارهای اداری را همانجا انجام دادیم.
ساعت 12 روز چهارشنبه تلوزیون به رایگان برایم تا جلوی میز تلویزیون حمل شده بود.
برای نصبش تماس گرفتم و گفتند با توجه به اینکه قطع شدن های مکرر برق برنامه های آنان را فشرده کرده ولی تا ساعت 16 حتما می آیند.
اما ساعت 13:30 نصاب محترم در منزل ما کار نصب و تحویل رایگان آنرا آغاز کرده بود.
زنگ زدم تا از دوستم تشکر کنم که دیدم به پشتوانه سیستمی که از مدیریت خوبش برخوردار بود با خیال راحت در فرودگاه منتظر پروازش بود.

به هر حال این پست را تقدیم میکنم به همه کارکنان واحد اعتباری مادیران که با همکاری و تعامل خوبشان توانستند چنین سیستم منظم یکپارچه ای را فراهم آورند. بخصوص دوست عزیزم که با مدیریت خوبش توانسته است این تعاملات را بین کارکنان قسمت خودش فراهم آورد.

البته متاسفانه کارکنان قسمت نمایشگاه محصولات (که البته خارج از حیطه مدیریت دوست بزرگوارم بود) از آموزش کافی برخوردار نبودند و آقایی که بنده را راهنمایی میکردند ضمن آنکه برخی سایزهای صفحه نمایش را اشتباه عنوان کردند در پاسخ به سوالم در خصوص قابلیت تصویر در تصویر و چند تصویر در یک تصویر پاسخ دادند که همه مدلها این قابلیت را دارند در حالیکه مدلی که تحویل من شد فاقد این قابلیت بود و البته من فرصتی برای تعویضش نداشتم چون دیگر سورپرایز خاصیتش را از دست میداد و شادی خانواده ام کمی کمرنگ میشد و دومی برایم مهم تر بود.

و اما چرا اینها را نوشتم؟
– اول آنکه از مدیریت خوب دوستم و همکاری کارکنان واحد اعتباری مادیران تشکر کرده باشم.
– دوم آنکه یک یادآوری کوچکی باشد مبنی بر اینکه خواستن توانستن است. برای ارائه سرویس خوب به مشتری فقط کافی است اراده کنید و اراده خود را نیز باور داشته باشید.
– سوم آنکه اهمیت آموزش کارکنان بخصوص کارکنان Front Office که در مباحث مدیریت خدمات بارها به آن اشاره میکنم را یادآور شوم که غفلت از آن ممکن است فعالیت تمامی مجموعه را زیر سوال ببرد.
– چهارم آنکه مدیر زمانی کاری را پیش میبرد که از پشتیبانی خوب کارکنانش برخوردار باشد و کارکنانی مدیرشان را حمایت میکنند و یاری میرسانند که اهمیت وجودشان توسط مدیرشان درک شده باشد.
– پنجم آنکه بروم این پست را نشان بدهم تا هم تخفیف خوبی از آنها بگیرم و هم بابت حق الزحمه تبلیغ آنها خلاصه یک جورایی با هم کنار بیاییم!!


از اینکه برای خواندن این پست وقت صرف کردید سپاسگزارم
خواندن کامنتها، یادداشتها و نقطه نظرات شما شیرین ترین لحظات مرا در این وبلاگم شکل میدهد
لطفا نقطه نظرات خود را در خصوص این پست برایم بنویسید.
برای اشتراک مطالبم روی این تصویر کلیک کنید