The-Value-Chain-Porter1

مدل زنجیره ارزش مایکل پورتر (Michael Porter) کمک می کند تا بتوانیم تحلیل دقیق تری از سازمانها و شرکتهایی که توان ایجاد ارزش و مزیت رقابتی دارند داشته باشیم.

زنجیره ارزش مجموعه‌ای از عملیاتهایی است که در یک صنعت به صورت زنجیرگونه انجام می پذیرد تا به خلق ارزش منجر شود.محصولات از زمان حلقه های این زنجیره عبور می کنند و در هر حلقه ارزشی به محصول نهایی افزوده می گردد. باید دقت کرد تا زنجیره‌ی ارزش با هزینه یابی بر اساس فعالیت های اشتباه نشود.

به هر حال مدل زنجیره ارزش در دهه‌ی ۹۰ رشد چشمگیری پیدا کرد و تبدیل به اولین ابزار مدیران در مدیریت استراتژیک شده بود.

فعالیتهای یک زنجیزه ارزش

فعالیتهای اصلی :

تدارکات داخلی (Inbound Logistic): شامل دریافت، ذخیره سازی، انبارداری، کنترل، حمل و نقل و برنامه ریزی .

عملیاتها (Operations): شامل ماشین کاری، بسته بندی، مونتاژ، نگهداری و تعمیرات تجهیزات، آزمایش محصولات و تمام کارهایی که ورودیها را به خروجی ها تبدیل می کند.

تدارکات خارجی (Outbound Logistic): شامل تمام فعالیتهایی که به منظور رساندن محصول آماده به مشتری صورت می پذیرد، انبار کردن، تکمیل سفارش، حمل و نقل، مدیریت توزیع .

بازاریابی و فروش (Marketing & Sales): شامل فعالیت هایی که خریدار را وادار به خرید محصول می کند. انتخاب کانال توزیع، تبلیغات، ترفیع، قیمت گذاری، مدیریت خرده فروشی.

خدمات (Service): خدماتی که ارزش محصول را برای مشتری افزایش می دهد. مثل پشتیبانی از مشتری، خدمات تعمیر، پاسخگویی تلفنی، قطعات یدکی و …

 

فعالیتهای حمایتی:

تامین (Procurement): تامین مواد اولیه، سرویس برای قطعات و ماشین آلات، ساختمان ها و …

توسعه ی تکنولوژی (Technology Development): شامل توسعه ی تکنولوژی به منظور از پشتیبانی از فعالیت های زنجیره ارزش. مثل تحقیق و توسعه، اتوماسیون فرآیندها، طراحی و طراحی مجدد.

مدیریت منابع انسانی (Human Resource management): شامل فعالیت های تامین نیروی انسانی، آموزش و ایجاد رشد در آنها، حفظ آنها و پرداخت حقوق و دستمزد آنان .

زیرساختهای شرکت (Firm Infrastructure): شامل مدیریت عمومی، حسابداری، مالی، مدیریت کیفیت و …

ایجاد مزیت در هزینه بر اساس زنجیره ارزش

یک شرکت می تواند با استفاده از رنجیره ارزش برای خود مزیت در هزینه ها ایجاد کند :

-با کاهش هزینه‌ی فعالیتهای خاص در زنجیره ارزش.

-با تنظیم مجدد زنجیره ارزش.

پس از آن که زنجیره ی ارزش را تشکیل دادیم، می توانیم یک تحلیل هزینه ها را نیز صورت دهیم؛ پورتر ۱۰ عامل پیشران در هزینه ها را شناسایی کرده است :

صرفه جویی در مقیاس٫ ( کاهش هزینه ها به دلیل تولید انبوه)

یادگیری.

استفاده از ظرفیت ها.

ایجاد ارتباط بین فعالیتها.

ارتباط متقابل بین واحدهای کسب و کار.

درجه‌ی یکپارچه سازی عمودی.

زمان ورود به بازار.

خط مشی سازمان برای ایجاد مزیت در قیمت یا تمایز٫

موقعیت جغرافیایی.

قوانین و مقررات.

اگر شرکتی بتواند این ۱۰ عامل را بهتر از رقبایش کنترل کند و آن را مدیریت کند، دارای مزیت در قیمت خواهد شد. معمولاً زنجیره ی ارزش یک شرکت به زنجیره ی ارزش شرکتهای دیگر متصل می شود و خود عضوی از زنجیره ای بزرگتر است. در پایان بد نیست اشاره کنیم، که عده ای معتقد هستند استفاده از واژه ی شبکه به جای زنجیره بهتر است و آنها می گویند «شبکه ی ارزش» به جای « زنجیره ی ارزش»

Porter-s-Diamond-original

 

مایکل پورتر در سال 1990 کتاب «مزیت رقابتی ملت‌ها» را ارائه کرد که در آن مدل الماس‌ یا DIAMOND MODEL در رقابت‌پذیری معرفی شده است. پورتر، مدل الماس را با مطالعه عملکرد رقابتی ده کشور توسعه یافته ارائه کرد. این مدل مبتنی بر چهار عامل است. به اعتقاد «پورتر»، این فاکتورهای چهارگانه به صورت متقابل بر یکدیگر تاثیر دارند و تغییرات در هر کدام از آنها می‌تواند بر شرایط بقیه فاکتورها مؤثر باشد. علاوه بر آن، دو عامل بیرونی دولت و اتفاقات پیش‌بینی نشده نیز بر عوامل چهارگانه تأثیر غیر مستقیم دارند و از طریق تاثیر بر آنها می‌توانند در رقابت‌پذیری نیز تاثیر گذار باشند. عوامل چهارگانه مدل الماس پورتر عبارتند از:
1- عوامل درونی
2- شرایط تقاضا
3- صنایع پشتیبانی کننده
4- استراتژی، ساختار و رقابت

مدل الماس برای تحلیل و سنجیدن رقابت پذیری ملل و گروه بندی کردن، طراحی گردیده است و یک مدل استراتژی تجارت پایدار، جهت بالا بردن قدرت رقابت پذیری می باشد که با بکارگیری و اجرای درست آن نتایج مثبتی به بار خواهد آمد.

1- عوامل درونی به دو بخش اساسی و عالی تقسیم می گردند. بخش اساسی شامل منابع طبیعی، آب و هوا، موقعیت جغرافیایی، نیروی کار ساده و نیمه ماهر و حجم سرمایه و بدهی های یک کشور می باشد . بخش عالی نیز به زیرساخت های ارتباطی و مخابراتی و سطح تحصیلات عالی پرسنل مانند مهندسین و دانشمندان تاکید دارد.
2- شرایط تقاضا به نرخ رشد تقاضای داخلی وابسته است. اندازه و کیفیت شرایط تقاضای داخلی، تحت تاثیر میانگین رشد سالیانه تقاضا و شاخص تحصیلات و سطح انتظارات اجتماعی می باشد.
3- صنایع پشتیبانی کننده بر چگونگی وضعیت بنادر ، حمل و نقل هوایی بین المللی ، حمل و نقل جاده ای و ارتباطات تاکید دارد.
4- استراتژی و ساختار صنایع ، بیان کننده میزان رقابت داخلی(در درون خود) یا رقابت خارجی (ورود به رقابت های جهانی) می باشد.

از دیدگاه پورتر، ترکیب عوامل فوق می توانند درجه رقابت پذیری ملی را تعیین نموده و شرکت های جهانی نیز تلاش دارند از مزیت رقابتی ملل در سیستم تولید جهانی بهره جویند. مطالعات نشان می دهد، مدل الماس قابلیت های کاربردی زیر را دارد:
1- جمع آوری اطلاعات تز ساختارهای اقتصادی- اجتماعی کشورها
2- ارزیابی اقتصادی کشورها بر حسب صنایع و بازارها
3- طراحی استراتژی های رقابتی برای شرکت های جهانی
4- ارزیابی کارکرد های رقابتی شرکت ها در بازارهای جهانی

مزیت الماس پورتر شامل چهار عامل می‌شود که مزیت رقابتی برای بنگاه‌ها ایجاد می‌کند. چهار گوشه این الماس شامل، شرایط عاملی، شرایط تقاضا، فضا برای رقابت/استراتژی صنعت و صنایع پشتیبان است. شرایط عاملی شامل هزینه و مقدار منابع (منابع طبیعی، منابع انسانی، منابع مالی) و زیر ساخت­ها (زیر ساخت­های فیزیکی، اجرایی، اطلاعاتی، فنی، علمی و…)؛ شرایط تقاضا، شامل مشتریان محلی، مشتریانی که در دیگر مناطق تقاضا خواهند کرد، تقاضای محلی پیش بینی نشده در بخش­های تخصص یافته؛ صنایع پشتیبان و مرتبط با صنعت نیز شامل تأمین‌کنندگان بومی و شایسته، صنایع وابسته و مرتبط رقابتی و در نهایت فضای مناسب برای رقابت و استراتژی بنگاه می‌باشد. علاوه بر این عناصر، پورتر به نقش دولت و شانس نیز اشاره می‌کند و پیشینه تاریخی و اقدامات دولتی را در توسعه یا موقعیت­یابی خوشه صنعتی مفید می اند.

پورتر مدل خود را برای تعیین اینکه بداند کدام صنایع یا بنگاه‌ها مزیت رقابتی دارند، به کار می­برد و بر نقش و اهمیت صنایع حامی و وابسته و جاذبه های ترغیبی صنایع در خوشه تأکید می کند. بنابراین این مدل برای شناسایی صنایع پیشگام در مناطق خاصی به کار خواهد رفت. وی قبول داشت که اکثر فعالیت های صنعتی در سطح منطقه رخ می­دهد، از اینروی بر شهرهای بزرگ و مناطق توجه ویژه‌ای داشت. مطالعه خوشه صنعتی شمال شرقی مینه سوتا در سال 2001 مطالعه بر چهار خوشه صنعتی محصولات جنگلی، خدمات بهداشتی، گردشگری و فن آوری اطلاعات (IT) نشان داد که مفهوم مزیت رقابتی مدل پورتر مانند سایر روش‌های کمی و کیفی می­تواند مورد استفاده قرار گیرد. در این تحقیق پس از استخراج اطلاعات لازم از سازمان IMPLAN، اشتغال 528 بخش صنعتی و مدل داده-ستانده آن‌ها، از تحلیل ضریب مکانی و تحلیل تغییر سهم در تعیین صنایع رقابتی و متمرکز استفاده شد. با به کار بردن این روش ها، از مجموع صنایع، 8 خوشه صنعتی متمایز شد. در گام بعدی، انجمن مشاورین متشکل از متخصصین و تحلیلگران توسعه اقتصاد محلی برای بررسی این 8 خوشه و انتخاب 4 خوشه از میان آن­ها تشکیل جلسه و بحث کردند؛ و یافته‌های خود را با مدل الماس پورتر بررسی کردند.

بر اساس معیارهای به کار رفته، رویکرد الماس پورتر چند نقطه قوت دارد: وجود شرایط عاملی و صنایع پشتیبان و وابسته، توانایی بیشتری در تمرکز جغرافیایی به ویژه برای نیروی کار ماهر و تأمین‌کنندگان ایجاد می‌کند. همچنین شرایط فضای تقاضا و صنایع رقیب با گسترش شبکه‌ها و سرمایه اجتماعی قابل سنجش است. با این وجود، نمی‌توان گفت که مدل الماس پورتر، برای شناسایی خوشه صنعتی به تنهایی روش مناسبی خواهد بود و تنها جنبه توصیفی و ادبیاتی دارد ولی در عوض استفاده از مدل پورتر برای توضیح و بررسی یافته‌های مشاهده شده در بخش‌های صنایع پیشرو در مناطق مورد مطالعه می‌تواند مفید فایده واقع گردد.

 

porter-five-forces-1

 

پورتر معتقد است كه سه نوع استراتژي عمومي مي‌توان انتخاب كرد:
1- رهبري در هزينه(Cost Leadership): هدف از اين استراتژي، كسب برتري در رقابت از طريق توليد محصول با كمترين هزينه ممكن نسبت به رقبا مي‌باشد. از اين رو، روش پيشنهادي پورتر، توليد در حجم زياد و با قيمت كم مي‌باشد، كه اصطلاحاً آنرا اقتصاد مقياس(Economy of Scale) مي‌نامند.
در اين استراتژي شرکت اقدام به توليد و عرضه محصولات استاندارد مي کند که بهاي تمام شده هر واحد براي مشتري کاهش يابد.
اين موضوع در مورد شركتي مصداق دارد كه داراي نرخ برگشت بالاتر از متوسط نرخ برگشت صنعت بوده و مزيت‌هاي رقابتي قوي دارد. به‌هرحال اين استراتژي اغلب ارتباط زيادي با سهم بازار بزرگ يا ساير منافع ممتاز دارد، بطوري‌كه دسترسي مناسب به مواد خام و پول كافي براي خريد دارايي‌ها و لوازم مناسب، جزو مشخصه‌هاي اصلي اين استراتژي است.

2- متمايزسازي(Differentiation): طبق اين استراتژي، محصولات و خدماتي عرضه مي‌شوندکه در صنعت مورد نظر به عنوان محصول يا خدمتي منحصر بفرد تلقي مي‌شوند. در واقع شركت وارد ساخت و بازاريابي محصولي واحد، براي بازاري بزرگ مي‌شود. راه رسيدن به استراتژي تفاوت، شامل توسعه‌ي شكل واحدي از زمينه‌ي شغلي، استفاده از تكنولوژي واحد و سرويس واحد به مشتريان يا موارد مشابه مي‌باشد. در اين استراتژي، کسب برتري رقابتي، از طريق توليد محصولي که از ديدگاه مشتريان در مقايسه با محصولات مشابه، منحصر به فرد و داراي خصوصيات ويژه باشد، صورت مي‌گيرد. ذكر اين نكته الزامي است‌كه‌ اين محصولات يا خدمات بايستي به مشترياني عرضه گرددکه نسبت به قيمت حساسيت چندان زيادي نشان نمي دهند. بهتر است بدانيدكه اين استراتژي روشي براي دستيابي به سودهاي بيشتر است.

3- تمركز(Focus): اين استراتژي اساساً تمركز بر روي يك يا چند محصول يا خدمت خاص (يا خريدار) دارد. منطق اين روش بر اين اساس بنا نهاده شده است كه توجه بر روي يك بازار و يا يك محصول، نسبت به شركت‌هايي با بازارهاي متعدد، باعث سرويس‌دهي بيشتر و دقيق‌تر خواهد گرديد. در نتيجه‌ي اين استراتژي يک برتري رقابتي نسبت به رقبا بدست خواهد آمد. براي مثال محصولاتي مانند اتومبيل‌هاي رولزرويز ، خودكارهاي كراس ، براي بازارهاي بسيار خاص طراحي شده‌اند.

hqdefault

 

مايكل پورتر اين پنج عامل را در تجزيه و تحليل صنعت لازم مي‌داند. تاثير و تاثر اين پنج عامل بر روي يكديگر ماهيت و يا شدت رقابت در صنعت را مشخص مي‌نمايد. اين قدرت جمعي نيروها است‌ كه ظرفيت سودآوري‌ نهايي يك تجارت را معين مي‌نمايد. پورتر معتقد است‌ كه تمامي شركت‌ها به دنبال سود هستند و عاملي كه ميزان سود را تعيين مي‌نمايد، عامل شدت رقابت است و اگر شدت رقابت مشخص باشد، سودآوري نيز مشخص مي‌گردد. در اين راستا وظيفه‌ي استراتژيست‌ها، جستجوي موضعي در صنعت است‌كه در آن شركت‌ها بتوانند در برابر اين نيروها از خود دفاع كرده و يا به نفع خود، بر آنها تأثير گذارند.
اين تجزيه و تحليل دو كاربرد دارد:
1- اگر وارد صنعتي نشده‌ايم مي‌توانيم در مورد ورود و يا عدم ورود به صنعت تصميم‌گيري نماييم و اگر در صنعتي قرار داريم مي‌توانيم با استناد به اين تجزيه و تحليل در مورد ماندن و يا خروج از صنعت تصميم گيري نماييم.
2- با استفاده از اين روش مي‌توانيم مناسب‌ترين و سود آورترين موقعيت را در صنعت شناسايي نماييم. مثلا به جاي توليد نوشابه‏، توليد كننده شيشه نوشابه (عرضه‌كنندگان) و يا خريدار نوشابه (خريداران) و يا توليد‌كننده‌ آب‌ميوه‌ گازدار (كالاي جايگزين) شویم.
پورتر معيارهايي را براي ارزيابي هريك از پنج عامل فوق بيان كرده است‌ كه مي‌توان به‌ وسيله آنها اين عوامل را ارزيابي نمود:

الف. معيارهاي ارزيابي قدرت چانه‌زني خريداران:
1- تعداد خريداران: هر چه تعداد خريداران زيادتر باشد، قدرت چانه‌زني خريداران كاهش مي‌يابد، زيرا اگر آن‌ها كالا را نخرند، فرد ديگري آن را مي‌خرد.

2- قدرت ادغام عمودي پسرو خريدار: اگر خريدار قدرت ادغام عمودي پسرو داشته باشد، يعني توان اين‌كه واحد قبل از خود در صنعت را بخرد و يا بسازد، قدرت چانه‌زني آن بالا ميرود. مثلا توليدكننده‌ي خودرو، اگر توان ساخت قطعات را داشته‌باشد، مي‌تواند از قدرت چانه‌زني بالاتري در مقابل قطعه ساز برخوردار باشد. يعني اگر قطعه‌ساز قيمت بالاتري را پيشنهاد دهد توليدكننده مي‌تواند تهديد به ساخت قطعات نمايد.

3- ميزان حياتي بودن محصول: هر چه محصول براي خريدار بااهميت تر باشد قدرت چانه‌زني ما به عنوان خريدار بالا مي‌رود و هر چه محصول حياتي‌تر باشد (مانند انرژي هسته اي، نفت، دارو) قدرت چانه‌زني پايين مي‌آيد.

4- حجم خريد: هرچه حجم خريد خريداران بالاتر باشد قدرت چانه‌زني آن‌ها افزايش و هر چه حجم خريد خريداران كمتر باشد، قدرت چانه‌زني آن‌ها كاهش مي‌يابد.

5- ميزان اطلاعات خريدار از نحوه توليد و ساير اطلاعات فني مربوط به محصول و يا فرايند: اگر خريدار اطلاعات كاملي از موارد فوق داشته باشد، قدرت چانه‌زني خريدار افزايش مي‌يابد. البته در هر يك از موارد فوق فرض مي شود عوامل قبلي ثابت فرض شده و تنها عامل مورد بحث تغيير مي‌يابد.

 

ب. معيارهاي ارزيابي قدرت چانه‌زني عرضه‌كنندگان:
1- تعداد عرضه کنندگان: هرچه تعداد عرضه‌كنندگان افزايش مي‌يابد، قدرت چانه‌زني آن‌ها كاهش مي‌يابد زيرا اگر اين عرضه‌كننده كالا را به‌فروش نرساند ما مي‌توانيم از يك عرضه‌كننده ديگر آن كالا را بخريم، بنابراين قدرت چانه‌زني عرضه‌كننده كاهش مي‌يابد.

2- تعداد محصولات جايگزين عرضه‌كننده: هرچه تعداد محصولات جايگزين عرضه‌كننده كمتر باشد، قدرت چانه‌زني عرضه‌كننده بالا مي رود و هرچه تعداد محصولات جايگزين عرضه‌كننده بيشتر باشد، قدرت چانه‌زني عرضه‌كننده پايين مي‌آيد.

3- فروش عمده عرضه‌كننده: اگر عرضه کننده فروش عمده انجام میدهد، قدرت چانه‌زني آن كاهش مي‌يابد.

4- ميزان تمايز بين محصولات عرضه‌شده: اگر تمايز بين محصولات عرضه‌كننده بالا باشد، قدرت چانه‌زني بالا مي رود.

5- ميزان هزينه‌هاي ثابت عرضه‌كنندگان: هر چه هزينه‌هاي ثابت عرضه‌كنندگان بالاتر باشد، قدرت چانه‌زني آن‌ها كاهش مي‌يابد. علت اين امر آن است‌كه عرضه‌كننده به خاطر هزينه اوليه بالا ، حاضر نيست به راحتي از بازار خارج گردد و مي خواهد محصول خود را هر طوري كه هست، بفروشد.

6- قابليت ادغام عمودي پيشرو: اگر عرضه‌كننده قدرت ادغام عمودي پيشرو بالاتري داشته باشد و توانايي خريد و يا ساخت واحد بعد از خود در زنجيره عرضه را داشته باشد، قدرت چانه‌زني عرضه‌كننده بالا مي رود.

 

پ. معيار ارزيابي قدرت جايگزيني كالاهاي جايگزين:
هر چه كالايي آسان‌تر جاي كالاي ديگر را بگيرد، قدرت جايگزيني آن كالا بالاتر است و رقابت در آن صنعت بيشتر مي شود.
به‌طور اساسي دو عامل بر سهولت جايگزيني موثرند:
1- هزينه
2- عملکرد
كالايي راحت‌تر جايگزين كالاي ديگر مي‌شود كه هزينه كمتر و عملكرد بالاتري داشته باشد. مثلا موتورسيكلت جايگزين سواري در جاده نمي‌شود زيرا عملكرد موتورسيكلت پايين‌تر از سواري است. بطور كلي هر كالايي كه سود بيشتري داشته باشد، علاقه‌مندي براي توليد جايگزين‌هاي آن بيشتر است.

 

ت. معيار ارزيابي قدرت تهديد تازه واردها:
رقباي جديد با ورود خود به صحنه‌ي رقابت، علاقه به كسب سهم بازار داشته و در نهايت ظرفيت‌هاي جديدي ايجاد مي‌نمايند. بطور كلي اين نيرو شامل عواملي است كه امكان وارد شدن رقباي جديد به عرصه‌ي رقابت در صنعت را تسهيل نموده و يا بالعكس آنرا مشكل مي‌سازد. در چنين شرايطي اگر موانع ورود تازه واردين زيادتر باشد، تازه واردين فشار زيادي را بايد از سوي رقباي تثبيت شده خود تحمل نمايند. شدت تهديد ناشي از ورود رقباي جديد به عوامل زير بستگي دارد:
1- سرمايه مورد نياز: اگر سرمايه مورد نياز براي ورود به يك صنعت زياد باشد، افراد كمتري وارد آن صنعت شده و قدرت تهديد تازه واردها كاهش مي‌يابد.

2- دسترسي به كانالهاي توزيع: هرچه دسترسي به كانالهاي توزيع براي تازه واردها راحتتر باشد، قدرت تهديد تازه واردها افزايش مي‌يابد ( نوشابه ) و هرچه دسترسي به كانالهاي توزيع مشگلتر باشد، قدرت تهديد تازه واردها كاهش مي‌يابد (مانند ورود به ساخت كالاهاي دارويي )

3- متيازات ويژه: هرچه افراد موجود در صنعت داراي امتيازات ويژه بيشتري باشند ( نام تجاري معتبر، سابقه نيك و غيره ) قدرت تهديد تازه وادها كمتر مي گردد مانند كوكاكولا كه در صنعت نوشابه داراي نام تجاري معتبر است و هر كسي نمي تواند به سادگي در اين صنعت وارد شده و با كوكاكولا رقابت نمايد.

4- ميزان تمايز: هرچه تمايز در يك صنعت بيشتر باشد، قدرت تهديد تازه واردها كمتر مي شود. مثلا كسي نمي تواند وارد صنعت خودرو شود اما افراد به راحتي مي توانند وارد صنعت گچ شوند.

5- منحني يادگيري يا تجربه: طبق اين منحني هر چه زمان بيشتري مي گذرد هزينه ما در يك صنعت كاهش مي‌يابد زيرا هر چه زمان بيشتري مي گذرد، تجربه ما در صنعت بيشتر مي شود و مي توانيم هزينه هاي خود را در صنعت كاهش دهيم.هرچه صنعت داراي منحني يادگيري بالاتري باشد، يعني زمان بيشتري طول بكشد تا بتوانيم خود را به نقطه Min هزينه در آن صنعت برسانيم، قدرت تهديد كمتر مي‌شود زيرا زمان زيادي لازم است تا قادر باشيم در آن صنعت تجربه كسب نموده و هزينه‌ي خود را كاهش داده و در نهايت با ساير شركت‌ها رقابت نماييم.
6- سياست هاي دولت: هر چه دولت در ورود تازه واردها سخت‌گيري بيشتري نمايد، قدرت تهديد تازه واردها كاهش مي‌يابد و هرچه آسان‌تر بگيرد قدرت تهديد تازه واردها افزايش مي‌يابد. به عنوان مثال اگر دولت جهت ايجاد كارگزاري بورس قوانين سختي را وضع نمايد، بنابراين قدرت تهديد تازه واردها كاهش خواهد يافت.

 

ث. معيار ارزيابي قدرت رقابت رقباي موجود:
غالباً قويترين نيروي رقابتي است و شدت ضعف آن بستگي به عواملي به شرح ذيل دارد:
1- همترازي رقبا: هرچه رقباي موجود در يك صنعت مشابه تر باشند ( از نظر سرمايه، تعداد پرسنل، قيمت، تكنولوژي، كيفيت، حجم توليد و . . . ) قدرت رقابت در آن صنعت بيشتر مي گردد.

2- تعداد رقبا: هرچه تعداد رقبا در يك صنعت بيشتر باشد، شدت رقابت بيشتر مي گردد.
3- هزينه ثابت: هر چه هزينه ثابت در صنعت بيشتر باشد، شدت رقابت در آن صنعت بيشتر ميگردد.
4- موانع خروج: هر چه موانع خروج از صنعت بيشتر باشد ( سياست هاي دولت، سرمايه سنگين، . . . ) شدت رقابت بيشتر مي گردد.
5- هزينه تبديل: هر چه هزينه تبديل در يك صنعت بيشتر باشد، شدت رقابت بيشتر مي گردد.

در صحنه رقابت بين شركت‌هاي رقيب، برخي راه‌كارهاي مورد استفاده براي رقابت عبارتند از:
– قيمت پايين
– كيفيت بالا
– كاربردهاي بيشتر محصول
– خدمات قبل و بعد از فروش
– ضمانت محصول
– شبكه بهتر توزيع، عمده فروشي و خرده فروشي محصول
– قابليت بيشتر در نوآوري و يا تقليد


مجله صنعت چاپ مقاله ای چاپ کرده بود در این خصوص که اگر وام میلیاردی به شما داده شود مایلید در این صنعت سرمایه گذاری کنید.
از میان پاسخهایی که داده شد یکی خیلی به دلم نشست و یک جورهایی حرف دل خودم بود و حیفم آمد باز نشر نشود. در حال حاضر، اکثر چاپخانه‌ها در تامین هزینه‌های سرسام‌آور تعمیرات، مالیات، حقوق کارگران و چک‌های برگشتی مشتریان دست و پا می‌زنند.


محمدرضا خالقی مدیر چاپ سجاد نیز نظر خود را اینگونه ابراز داشته است: «اگر حمایت از تولید در این دولت همچون دولت قبلی باشد، عطای آن را به لقایش بخشیدیم. نمی‌توانیم تمامی بانک‌ها را به یک چوب برانیم اما چطور به آنها اطمینان کنیم که به وظیفه خود (از جمله گشایش اعتبار اسناد نقدی) عمل می‌کنند.
چند نکته برای یک کارآفرین اهمیت دارد. اول اینکه آیا در یک کشور کارآفرینی ارزش است؟ و دیگر اینکه کدام حمایت‌ها از آن می‌شود؟ اگر سرمایه‌گذاری را فقط برای بنگاه تولیدی می‌خواهند آیا او هم سرمایه بدهد و هم تحقیر شود؟ فکر می‌کنم دولت به سرمایه‌گذار به چشم یک نوکر نگاه می‌کند، که بایستی سرمایه و جان خود را گذاشته و به دولت مالیات شغلی، مالیات ارزش افزوده و نوکری بیمه تامین اجتماعی و کارگر را به عهده بگیرد. در مقابل به او چه می‌دهند؟
چرا که بدلیل شرایط ارزش پول ملی خرید ماشین‌آلات نو اصلا صرفه اقتصادی نداشته و ندارد. مگر چند سال می‌توان کار کرد تا بدهی یک ماشین نو را تامین نمود؟
اگر سودآوری سرمایه‌گذاری در هر صنعتی از سپرده‌گذاری کمتر باشد هیچ عقل سلیمی اقدام به آن نمی‌کند.
فعلا که ارزش سرمایه‌گذاری پشیزی نمی‌ارزد و تمامی افراد اقدام به کار واسطه‌ای کرده و می‌کنند. و هر لحظه که دولت بخواهد با تصمیمات یک شبه و بدون کارشناسی ما را بدبخت می‌کند حال چه در قیمت ارز باشد و چه بخشنامه‌های مختلف. ای کاش روزی را شاهد باشیم که یک تولیدکننده ارزش واقعی خود را پیدا کند.
تورم 30% فقط برای کارگر است؟ چطور دولت میتواند از کیسه کارفرمایان ببخشد و حقوق کارگران را 30% افزایش دهد ولی خودش حقوق کارکنان دولت را 30% افزایش نمیدهد؟ (اضافه شده توسط من: یا چرا خود دولت مبلغ یارانه پرداختی را اضافه نکرده است؟ من وام بانکی ندارم ولی دولت چرا در سود اقساط بانکی (با اصلش کار نداریم) 30% تخفیف نمیدهد تا از صنایع حمایت کند؟ یا در مالیتها چرا هنوز بر مبنای اینکه پارسال چقدر دادی امسال چقدر بیشترش کنیم مالیات میگیرند؟)

هیچ ثباتی وجود ندارد. به ناگهان تعرفه واردات 48 کالایی افزایش و به ناگهان بعد از مدتی کاهش میابد. آیا این رانت نیست؟


از اینکه برای خواندن این پست وقت صرف کردید سپاسگزارم
خواندن کامنتها، یادداشتها و نقطه نظرات شما شیرین ترین لحظات مرا در این وبلاگم شکل میدهد
لطفا نقطه نظرات خود را در خصوص این پست برایم بنویسید.
برای اشتراک مطالبم روی این تصویر کلیک کنید

سه عامل جبر، اختیار و شانس عوامل مهمی هستند که باعث میشوند به دلایل غلط ببریم یا به دلایل غلط ببازیم. در طول زندگی همه ما این اتفاق بارها رخ میدهد ولی صدایش به گوش نمیرسد. فوتبال را چون عده زیادی میبینند بهانه خوبی است که متوجهش شویم. زندگی اصلا روی یک مدار قابل پیش بینی حرکت نمیکند برای همین هم نمیشود کنترلش کرد. چرخ فلک همان چرخش کره زمین نیست. آنچه که به ما مربوط میشود اراده و عزم و تمرکز بر روی هدف است و با تمام وجود و قوا حرکت کردن.
شل برویم فوری زمانه متوجه میشود و برایمان بازی در می آورد. فقط در مقابل عزم جزم است که توانش کم میشود. البته فقط توانش کم میشود ولی باز هم برایمان سورپرایزهای زیادی دارد و آن سه عامل کار خودشان را خوب بلدند. پس باید از تدبیر هم استفاده کرد. تا میتوانید فکر کنید و تا جایی که میتوانید روی چیزی که فکر میکنید دایره اطلاعاتتان را بزرگتر کنید تا چیزهای بیشتری را در طول مسیر ببینید و البته آنکه هیچ چیز کوچکی را دست کم نگیرید. هر چه که هست را باید دید و تدبیر کرد. 
انسانهای زیادی هستند که کانون کنترلی شان درونی است و تلاش میکنند بر این سه عامل غلبه کنند و اثراتش را کم کنند.
به خودتان، تواناییهایتان و هدفی که برای خود مشخص کرده اید باور داشته باشید و هیچ چیزی کوچکی را در طول راه دست کم نگیرید و آماده باشید برای باخت و شکست مکرر و مقاومت بیشتر و بیشتر.
برای موفقیت تنها یک را در پیش داریم: شکست، امیدوارانه و با تلاش بیشتر و صبورانه ادامه دادن، باز هم شکست، باز هم امید، باز هم شکست، باز هم امید و تلاش … و موفقیت. (در اصل از رو بردن فلک و ترساندنش از اینکه با ما سر و کله نزند)
این فلک انگار دوست داره با ما بازی کنه و ما رو بازی بده … 
که چه؟


از اینکه برای خواندن این پست وقت صرف کردید سپاسگزارم
خواندن کامنتها، یادداشتها و نقطه نظرات شما شیرین ترین لحظات مرا در این وبلاگم شکل میدهد
لطفا نقطه نظرات خود را در خصوص این پست برایم بنویسید.
برای اشتراک مطالبم روی این تصویر کلیک کنید

بالاخره بعد از مدتها چشمم به جمال وبلاگ خودم روشن شد. این فیلترینگ خیلی روی کارهای نشر دیجیتالم تاثیر گذاشته است.

افزایش شدید و ناگهانی قیمت ارز بازار و اقتصاد را با شوک بزرگی مواجه کرده است. در این سالها ارتباط ریال و دلار کنترل شده بوده است برای همین نمیدانیم تا کجا قرار است افزایش ادامه یابد و یا اگر اتفاقی در دنیا افتاد آن اتفاق چه انعکاسی در داخل خواهد داشت ولی به هر حال همه اقتصاد ما روی نرخ دلار و سکه نمی چرخد ولی نفت چرا.
به هر حال اگر به همین منوال پیش برود فرصت خوبی هم برای صادرات فراهم میشود چرا که عملا قیمت کالای ایرانی در بازار خارجی بسیار پایین می آید به شرط آنکه خط تولیدی زنده باشد و بتواند محصولی برای صادرات عرضه کند.
خبرهای بحرانهای منطقه هم فعلا داغ هستند. به نظرم شاید اگر اتفاق تازه ای رخ ندهد و شرایط همینی که امروز هست باقی بماند تا اردیبهشت سال بعد (یعنی تا رفع خماری تعطیلات نوروز و اثرات بعد از تعطیلات در بازار) باید با احتیاط گام برداریم چون از فردای فعالیت اقتصادی خود بی خبر هستیم.
تولید کنندگانی که مثل ما وابستگی بسیاری به واردات دارند (همه کاغذهایی که ما روی آنها فعالیت تکمیلی انجام میدهیم وارداتی هستند) بیشترین آسیبها را از نوسانات اخیر می بینند و هیچ قدمی هم از طرف دولت برای حمایت برداشته نمیشود. دود این آسیبها به چشم بانکها نیز خواهد رفت که میمانند با شرکتهای تولیدی بدهکاری که نمیتوانند اقساطشان با بپردازند چه کنند.
چقدر خوب که حداقل به بانکها بدهکار نیستم وگرنه فشار عصبی آن در این شرایط واقعا سنگین است.
در این مجال خبر راه اندازی واحد البرز شرکتمان را هم اگر خواستید اینجا بخوانید.
بد موقعی راه اندازی کردیم انگار! 🙂


از اینکه برای خواندن این پست وقت صرف کردید سپاسگزارم
خواندن کامنتها، یادداشتها و نقطه نظرات شما شیرین ترین لحظات مرا در این وبلاگم شکل میدهد
لطفا نقطه نظرات خود را در خصوص این پست برایم بنویسید.
برای اشتراک مطالبم روی این تصویر کلیک کنید

چند روزی بود که سیستم بانک ملی به دلیل تغییرات نرم افزاری دچار اختلالاتی است طوری که نمیتوانستند برایمان وجوهی را حواله کنند.
این در حالی بود که چکهایمان به موقع پاس می شد.
واقعا اگر موجودی مازاد نداشتیم چه کسی باید تاوان پس میداد؟ کسی هم به تبعات بلایی که سر سیستم می آورد و اینکه دیگران دچار چه مشکلی می شوند فکر میکند؟

حالا در این فضا آنقدر که در سیستم خودمان نظم برقرار کرده ایم مشتریانمان گاها تصور میکنند ما یک شرکت ژاپنی هستیم و حتی اگر از دست پیگیری وصول مطالبات ما  کلافه شده اند ولی نمیتوانند به حساب ما پول واریز کنند تقصیر ماست و فوری اعتراض میکنند!!!! بگذریم از شکایتهایی که به خاطر بی نظمی شرکت حمل و نقل کننده عمومی و فلان و فلان … برایمان ارسال میشود.
گاها با خودم فکر میکردم شاید اگر نوع اعتراضاتی که بدستمان می رسید به کیفیت بد محصولات ما یا بی نظمی خودمان و از این قبیل مسائل بر میگشت سطح توقعات هم پایین می آمد. شاید اصلا برای همین عده معدودی! دنبال کیفیت و این داستانها نمی روند.
از قضا سرویس کامل دستگاهها و بعد از آن اسباب کشی به انبار جدید و بعد از آن تغییر چینش خط تولید و بعدها تر از آن به دلیل افزایش حجم سفارشات ما را تا حد زیادی در تحویل به موقع سفارشات بد قول کرد. ولی با این حال تغییری در رفتار مشتریانمان دیده نشده است.
همچنان فکر میکنند شرکت ما مثلا ژاپنی است و اینجا هم خود ژاپن است و اشکلات ناشی از فعالیت بد دیگران را هم ما باید جوابگو باشیم.
الان که داشتم این را مینوشتم یک مشتری زنگ زده بود که پیک چرا کالایی را که ما 2 ساعت پیش به او تحویل داده بودیم را در یک مسافت 20 دقیقه ای با این همه تاخیر به تحویل او داده است؟ خوشبختانه ساعت تحویل کالا به پیک در برگه تحویل کالای ارسالی ما قید شده بود و ماجرا از سر ما بخیر گذشت.

پ.ن: اسباب کشی انبار یکی از سخت ترین اسباب کشی هایی بود که علیرغم برنامه ریزی ها و تنظیم ترتیب خروج از انبار قدیم و ورود به انبار جدید با آن مواجه شدم. ولی باز هم آسان تر از اسباب کشی منزل یا دفتر می باشد.


از اینکه برای خواندن این پست وقت صرف کردید سپاسگزارم
خواندن کامنتها، یادداشتها و نقطه نظرات شما شیرین ترین لحظات مرا در این وبلاگم شکل میدهد
لطفا نقطه نظرات خود را در خصوص این پست برایم بنویسید.
برای اشتراک مطالبم روی این تصویر کلیک کنید

                    گاهی گمان نمی کنی ولی می شود
گاهی نمی شود که نمی شود                   

                    گاهی هزار دور دعای اجابت
گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود                   

                    گاهی گدای گدایی و بخت با تو نیست
گاهی تمام شهر گدای تو می شود                   


از اینکه برای خواندن این پست وقت صرف کردید سپاسگزارم
خواندن کامنتها، یادداشتها و نقطه نظرات شما شیرین ترین لحظات مرا در این وبلاگم شکل میدهد
لطفا نقطه نظرات خود را در خصوص این پست برایم بنویسید.
برای اشتراک مطالبم روی این تصویر کلیک کنید

امروز یک نفر به پرسنل شرکتمان اضافه شد. شاید خیلی اتفاق عجیبی نباشد چرا که روزانه صدها نفر استخدام می شوند.
ولی برای ما جالب بود چون پسر یکی از قدیمی ترین پرسنلمان را استخدام کردیم.
پدرش بعد از معارفه ای که صورت گرفت وقتی تنها شدیم به من گفت: “یادت می آید روزها اول به من می گفتی باید این شرکت را جوری نگهداری و بزرگ کنیم که بچه های ما بیایند به جای ما آن را اداره کنند؟ امروز این اتفاق افتاد و من هیچ وقت باور نمی کردم چنین روزی پیش بیاید.”
راستش خود من هم باور نمی کردم که سن شرکتم به جایی برسد که شاهد چنین اتفاقی باشم. ولی به هر حال این راه ادامه دارد و خوشحالم که با همه ناملایمات و سختی ها داریم پیش می رویم.
راستی چه کسی قرار است جای من را در این شرکت بگیرد؟ آیا دخترم اصلا علاقه ای به این کار خواهد داشت؟ یا قرار است یکی از کارکنان فعلی یا آتی شرکت این مسئولیت را بر عهده بگیرند؟
جانشین پروری برای همه سازمانها مسئله مهمی بوده است. ناگفته نماند که از همان روزهای نخستین هم به این موضوع فکر میکردم و هنوز هم فکر میکنم. ولی تا امروز جانشین مناسبی برای خودم را نتوانسته ام تربیت کنم. باید بیشتر به فکرش باشم.


از اینکه برای خواندن این پست وقت صرف کردید سپاسگزارم
خواندن کامنتها، یادداشتها و نقطه نظرات شما شیرین ترین لحظات مرا در این وبلاگم شکل میدهد
لطفا نقطه نظرات خود را در خصوص این پست برایم بنویسید.
برای اشتراک مطالبم روی این تصویر کلیک کنید