قبل از هر چیز بینهایت از بزرگواری ها و اظهار لطفهای شما عزیزانی که برایم پیام تبریک فرستادید سپاسگزارم.
در نظر دارم با حذف بخشهای جانبی، فصلهای تشریح مدل را برایتان در اینجا قرار دهم تا علاقمندان از آن استفاده کنند. گرچه آنرا به نام مدل مجاهدی در کنفرانس مدیریت و نیز در همایش برون سپاری معرفی خواهم کرد و نباید قبل از آنجا آنرا منتشر کنم، ولی فکر نمیکنم انتشار برخی از فصلهای آن محدودیتی برایم ایجاد کند. حداقل به عنوان شیرینی این موفقیت باید این کار را بکنم.
مجددا یک دنیا از محبتهای شما عزیزان سپاسگزاری میکنم.

فعلا دارم روی موضوع چاپگر دات کام به عنوان یک پایلوت آزمایشی “خرده فروشی بزرگ و مستقیم” فکر می کنم. موضوع مهمی که گاها در این مورد دلسردم میکند نیاز به تامین مالی در آینده فعالیت آن است، که شرایط فعلی تسهیلات بانکی و نرخهای وامها ممکن است در نهایت در سایز کوچکی باقی بماند و نتواند رشد سریعش را ادامه دهد و امکانات جوابگوی رشدش نباشد.
به عبارتی چشم انداز بسیار درخشانی برای این شبکه خرده فروشی میبینم ولی شدیدا توسعه آن وابسته به تامین منابعی است که با توجه به شرایط موجود به نظرم میرسد در آینده رشد آن با مشکلاتی مواجه خواهد شد.
برای همین با خودم فکر میکنم علیرغم بزرگی بازار ایران چطور است آنرا در کشور دیگری استارت بزنم و به ایران به عنوان یک مشتری سرویس بدهم.
حداقلش این است که تامین منابع مالی در کنار فضای باز و بین المللی کسب و کار فرصت رشد بیشتری فراهم خواهد کرد.
تبعاتی هم خواهدداشت که برگترینش عدم آشنایی با چالشهای محیط کسب و کار آن کشور است که شناسایی آنها زمان بر خواهد بود. در حالیکه تجربه فعالیت در بازار پر تلاطم ایران خودش سرمایه غنی برایم محسوب میشود.

روز پنجشنبه به دعوت یکی از شرکتهای چند ملیتی فعال در زمینه کالاهای مصرفی بهداشتی که قصد دارد وارد بازار ایران شود و تقریبا 8 نام تجاری بسیار معتبر دارد ملاقاتی در دفترشان داشتم. قصد دارند حضوری مستقیم در بازار ایران داشته باشند و از من برای مذاکره در خصوص همکاری برای مدیریت دفتر ایران دعوت کرده بودند.
نکته ای که برایم جالب بود و باعث شد که این پست را بنویسم این بود که پس از مذاکره به منظور جلب نظر من و نیز دادن اطلاعات بیشتر یک گزارش کامل 70 صفحه ای از وضعیت شرکت، وضعیت سهام آن، معرفی مدیران ارشد و میزان حقوق مدیران (با شفافیت کامل) برنامه ها و گزارشات مدیریت مالی، استراتژی های شرکت، و خلاصه تمام آنچه که میتوانست من را با وضعیت فعلی شرکت آشنا کند در اختیارم قرار گرفت تا آنرا مطالعه کنم و بعد جواب بدهم.
با اینکه بعد از ترک شرکت قبلی تقریبا به دعوت 3 شرکت لوازم خانگی دیگر، یک شرکت هواپیمایی یکی از کشورهای عربی منطقه و یک شرکت قطعات خودرو برای همکاری مذاکراتی داشتم ولی هیچکدام هیچ یک از اصول و جزئیاتی که در این شرکت رعایت میشد را حتی نمی دانستند. بخصوص آنکه این گزارش بسیار برایم جالب بود در حالیکه در سایر شرکتها نه تنها باید حواسم را جمع میکردم تا جواب سوالی را به جهت کسب تصویری از آن شرکت از لابلای صحبتهای مخاطبم بدست بیاورم بلکه خود مدیران هم گاها چنین تصویری شفاف از وضعیت شرکت خودشان ندارند که هیچ بلکه بسیاری از اطلاعات بیات شده! را نیز محرمانه تلقی میکردند.

علیرغم اینکه به نظرم همکاری با این شرکت به نوعی یک دانشکده بسیار غنی برایم خواهد بود ولی یک اشکال در همکاری با آنها برای من وجود دارد و آن اینکه آنها انتظار دارم بتوانم در صورت مثبت بودن عملکرد دو سال بعد مثلا در دفتر اسپانیا، سه سال بعدش در دفتر هنگ کنگ و چند سال بعدش در گوشه دیگری از دنیا پیشرفتهایی در حیطه فعالیتم ایجاد کنم.
حالا خودم شاید مشکل خاصی با اصطلاح “موبیلیتی” نداشته باشم ولی خانواده ام ظاهرا مشکل دارند.

یاد یکی از توصیه هایم افتادم که اینجا به درد خودم میخورد: مراقب باشید به جای انکه مشکل را حل کنید، حل را مشکل نکنید.


از اینکه برای خواندن این پست وقت صرف کردید سپاسگزارم
خواندن کامنتها، یادداشتها و نقطه نظرات شما شیرین ترین لحظات مرا در این وبلاگم شکل میدهد
لطفا نقطه نظرات خود را در خصوص این پست برایم بنویسید.
برای اشتراک مطالبم روی این تصویر کلیک کنید

چون تلویزیونمان کمی قدیمی شده بود تصمیم داشتم روی خرید و انتخاب نوع جدیدش بررسی هایی انجام دهم.
یادم افتاد که یکی از دوستان بزرگوارم مدیر فروش اعتباری مادیران هستند (اسم نمیبرم چون شاید ایشان تمایلی به این کار نداشته باشند)
با ایشان تماس گرفتم و از من دعوت کردند تا هم دیداری تازه کنیم و هم در این خصوص صحبت کنیم. سه شنبه عصر در دفتر ایشان بودم.
البته قبل از آن در خصوص تلویزیونهایی که توسط مادیران ساخته و یا عرضه میشود مطالعاتی انجام داده بودم ولی چون در مورد سایزها شناخت خوبی نداشتم با توجه به صحبتهایی که شد برای انتخاب بهتر با هم به نمایشگاه محصولات رفتیم و نمونه ها را دیدم و در نهایت مدلی را انتخاب کردم.
از ایشان در مورد زمان تحویل سوال کردم که فرمودند: “با اینکه من خودم عازم سفر هستم ولی بعد از انجام کارهای اداری فردا اصولا تا ساعت 13 فردا تلویزیونت را تحویل میگیری بعد هم زنگ بزنی برای نصبش می آیند”. البته هر دو معتقد بودیم کارهای روتینی که به صورت سفارشی انجام شوند غالبا دچار دردسرهایی میشوند و ترجیح دادیم سفارشی صورت نگیرد تا در ضمن عملکرد شرکتش را هم به طور واقعی ارزیابی کنیم. کارهای اداری را همانجا انجام دادیم.
ساعت 12 روز چهارشنبه تلوزیون به رایگان برایم تا جلوی میز تلویزیون حمل شده بود.
برای نصبش تماس گرفتم و گفتند با توجه به اینکه قطع شدن های مکرر برق برنامه های آنان را فشرده کرده ولی تا ساعت 16 حتما می آیند.
اما ساعت 13:30 نصاب محترم در منزل ما کار نصب و تحویل رایگان آنرا آغاز کرده بود.
زنگ زدم تا از دوستم تشکر کنم که دیدم به پشتوانه سیستمی که از مدیریت خوبش برخوردار بود با خیال راحت در فرودگاه منتظر پروازش بود.

به هر حال این پست را تقدیم میکنم به همه کارکنان واحد اعتباری مادیران که با همکاری و تعامل خوبشان توانستند چنین سیستم منظم یکپارچه ای را فراهم آورند. بخصوص دوست عزیزم که با مدیریت خوبش توانسته است این تعاملات را بین کارکنان قسمت خودش فراهم آورد.

البته متاسفانه کارکنان قسمت نمایشگاه محصولات (که البته خارج از حیطه مدیریت دوست بزرگوارم بود) از آموزش کافی برخوردار نبودند و آقایی که بنده را راهنمایی میکردند ضمن آنکه برخی سایزهای صفحه نمایش را اشتباه عنوان کردند در پاسخ به سوالم در خصوص قابلیت تصویر در تصویر و چند تصویر در یک تصویر پاسخ دادند که همه مدلها این قابلیت را دارند در حالیکه مدلی که تحویل من شد فاقد این قابلیت بود و البته من فرصتی برای تعویضش نداشتم چون دیگر سورپرایز خاصیتش را از دست میداد و شادی خانواده ام کمی کمرنگ میشد و دومی برایم مهم تر بود.

و اما چرا اینها را نوشتم؟
– اول آنکه از مدیریت خوب دوستم و همکاری کارکنان واحد اعتباری مادیران تشکر کرده باشم.
– دوم آنکه یک یادآوری کوچکی باشد مبنی بر اینکه خواستن توانستن است. برای ارائه سرویس خوب به مشتری فقط کافی است اراده کنید و اراده خود را نیز باور داشته باشید.
– سوم آنکه اهمیت آموزش کارکنان بخصوص کارکنان Front Office که در مباحث مدیریت خدمات بارها به آن اشاره میکنم را یادآور شوم که غفلت از آن ممکن است فعالیت تمامی مجموعه را زیر سوال ببرد.
– چهارم آنکه مدیر زمانی کاری را پیش میبرد که از پشتیبانی خوب کارکنانش برخوردار باشد و کارکنانی مدیرشان را حمایت میکنند و یاری میرسانند که اهمیت وجودشان توسط مدیرشان درک شده باشد.
– پنجم آنکه بروم این پست را نشان بدهم تا هم تخفیف خوبی از آنها بگیرم و هم بابت حق الزحمه تبلیغ آنها خلاصه یک جورایی با هم کنار بیاییم!!


از اینکه برای خواندن این پست وقت صرف کردید سپاسگزارم
خواندن کامنتها، یادداشتها و نقطه نظرات شما شیرین ترین لحظات مرا در این وبلاگم شکل میدهد
لطفا نقطه نظرات خود را در خصوص این پست برایم بنویسید.
برای اشتراک مطالبم روی این تصویر کلیک کنید

از من دعوت شده تا در یکی از پنلهای مدیریتی روز اول نخستین همایش ملی نگهداری و تعمیرات بهره‌ور فراگیر حضور داشته باشم.
باعث خوشحالی بنده خواهد بود اگر بتوانم با وبلاگ نویسان محترمی که در زمینه تعمیرات و نگهداری می نویسند و در آنجا حضور خواهند داشت از نزدیک دیداری داشته باشم.
گرچه صبح اول باید در جلسه هیئت حل اختلاف دارایی که برایمان وقت تعیین نموده اند شرکت کنم و اگر به موقع تمام شود خودم را برسانم، ولی امیدوارم تاخیر نداشته باشم.
قبلا از لطف و بزرگواری دست اندرکاران این همایش که بنده را قابل دانسته اند تشکر میکنم.

پ.ن: حیف است این مطلب را نخوانید.


از اینکه برای خواندن این پست وقت صرف کردید سپاسگزارم
خواندن کامنتها، یادداشتها و نقطه نظرات شما شیرین ترین لحظات مرا در این وبلاگم شکل میدهد
لطفا نقطه نظرات خود را در خصوص این پست برایم بنویسید.
برای اشتراک مطالبم روی این تصویر کلیک کنید

روزنامه همشهری سه شنبه 21 خرداد 87 در صفحه 4 بخشهایی از گزارش بانک جهانی را به شرح زیر نقل کرده بود:

“بر اساس گزارش رتبه بندی جهانی طرح سهولت کسب و کارایران در سال 2008 در میان 148 کشور رتبه 135 را دارد.
در رتبه بندی جهانی سهولت کسب و کار که از سوی نهاد کسب و کار وابسته به بانک جهانی منتشر میشود رتبه ایران در 3 سال اخیر بهبود نیافته است. بر اساس این گزارش که از 5 سال پیش تهیه و منتشر می شود، امسال رتبه ایران در مجموع ارزیابی ها کاهش یافته که این ناشی از بهبود شرایط کسب و کار در دیگر کشورهاست. (با بر عکس!) در این گزارش اقتصاد کشورها در شاخصهای مختلفی از جمله آغاز یک کسب و کار، سهولت دریافت مجوز و ثبت، مقررات نیروی کار، ثبت مالکیت، دریافت اعتبار، حمایت از سرمایه گذاران، میزان و نحوه دریافت مالیات، سهولت صادرات و واردات، نافذ بودن قراردادها و آماده بودن زیر بناها و پایان دادن به کسب و کار بررسی و بر این اساس رتبه بندی میشود. بر اساس گزارش این موسسه در 3 سال اخیر رتبه ایران به دلیل بهبود شرایط کسب و کار کشورهای مورد بررسی و افزایش تعداد کشورهایی که قابل ارزیابی هستند کاهش یافته و بهبودی در فضای کسب و کار در کشور حاصل نشده است.
ایران در سال 2005 دررتبه 108، در سال 2006 در رتبه 113 و در سال 2007 در رتبه 119 قرار داشته که این رتبه در سال 2008 در میان 148 کشور 16 رتبه کاهش یافته است. بر اساس این گزارش در زمینه سهولت شروع کسب و کار کشورمان رتبهه 77 و در زمینه سهولت کسب مجوز رتبه کشورمان 146 اعلام شده است. در مورد مقررات کار این رتبه در کشورمان 141 و سهولت ثبت مالکیت شرکت 143 برآورد شده است. این گزارش در مورد سهولت کسب اعتبار از بانکها رتبه ایران را 68 و میزان حمای از سرمایه گزاران را 158 اعلام کرده است.
در این گزارش در خصوص سهولت فعالیتهای اقتصادی در بین کشورهای آسیایی، سنگاپور رتبه اول و عراق رتبه 141 را دارد.

اگر دوست داشتید این لینکها را هم ببینید:
http://siteresources.worldbank.org/ICPINT/Resources/ICP_final-results.pdf
این جا و این جا را هم ببینید

در همان روزنامه هم خواندم که وزیر نفت اطلاع دقیقی از برنامه های جدید بنزین نداشته و اظهار کرده که خودش بعدا مطلع شده است!!
از آن جالب تر خبری بود که در صفحه اول همان روزنامه در تاریخ چهارشنبه 22 خرداد 87 چاپ شده بود که وزیر بازرگانی از مردم خواسته است اگر کسی جنسی را گران خریده است برود از فروشنده بقیه پولش را پس بگیرد و اگر نداد شکایت کند!!


از اینکه برای خواندن این پست وقت صرف کردید سپاسگزارم
خواندن کامنتها، یادداشتها و نقطه نظرات شما شیرین ترین لحظات مرا در این وبلاگم شکل میدهد
لطفا نقطه نظرات خود را در خصوص این پست برایم بنویسید.
برای اشتراک مطالبم روی این تصویر کلیک کنید

از کامنتهای یکایک شما عزیزان سپاسگزارم.
با ارائه طریق و تشویقها و راهنمایی هایتان دلگرمم میکنید.

تراکم کارهای اجرایی دارد بیشتر میشود در حالیکه شدیدا به فرد توانمندی برای پست معاونت خودم نیاز دارم تا بتوانم به کار اصلی خودم برسم.
برای به ایجاد و تحلیل آمارهایی از وضعیت دائمی سازمان به فردی جهت مهندسی فروش نیز نیازمندم.
میتوانید این قسمت را به حساب آگهی استخدام بگذارید.
برای دپارتمان فروش نیازمند همکاری افراد متخصص هستم.

سازمان دادن کارها فعلا همچنان در اولویت کاری من قرار دارد. خوشبختانه موتور ویزیت روشن شده است.
فعلا اصراری بر افزایش فروش ندارم. دنبال این هستم که هر کاری درست و کامل انجام شود. قطعا نتیجه اش را خودش به دنبال خواهد داشت.
نوبت پرداختن به وضعیت فروش فروشگاههای زنجیره ای فرا رسیده است. امیدوارم تا پایان هفته آینده وضعیت ایده آلی برای این قسمت از دپارتمان فروش که مانند سایر قسمتهای سازمان دچار بیماری هایی گشته است فراهم نمایم.
امروز از شعبه یکی از شهرهای نزدیک بازدید کردم. شاید اوایل هفته آینده از شعبه دیگری بازدید کنم. پایان هفته هم باید در مراسم قرعه کشی جوایز یکی از فروشگاههای زنجیره ای که شرکت برگزار میکند شرکت کنم و بعد از مراسم خودم را برای شرکت در مراسم دیگری در یکی از شهرهای شمال کشور برسانم.
فعلا حمایت مدیر عامل برایم امیدوار کننده است. و امیدوار کننده تر از آن همکاری کارکنان خوب دپارتمانم است.

گرچه تغییر سیاستهایی که مدیریت به منظور کنترل بیشتر اعمال نموده است بر بروکراسی افزوده است که موجبات فاصله بیشتر نقطه شروع و پایان پروسه گردیده و در نتیجه به نارضایتی مشتری و پرسنل را منجر شده است ولی مجبورم به کندی سرعت تغییرات تن بدهم.
در پشت پرده درگیر مسائلی در حمایت از حقوق کارکنان دپارتمان هستم. این موضوع گرچه برایم اهمیت دارد ولی به نظرم میرسد که اصولا امری بدیهی است و لازم نیست واقعا برای آن وقتی صرف کنم ولی متاسفانه در حال حاضر چاره دیگری جز پیگیری آن ندارم.
گرچه اینجا گاها زمزمه هایی از مشتری مداری شنیده میشود ولی من معتقدم مشتری مداری بدون نیاز به صرف هزینه و وقت بیشتر از طریق پرسنل مداری به خودی خود بدست می آید.
علیرغم اینکه ناچارم بر روی زیرآبی های برخی چشمهایم را ببندم ولی فعلا به اهدافی که در سر دارم فکر میکنم.
یک برنامه آموزش جامع و فشرده ای برای نیروهای فروش تدوین کرده ام تا درزهای ناشی از کم اطلاعی نیروهای فروش را کم کرده و برنامه توانمند سازی آنها را تکمیل کنم.
خودم از نتایج کار راضی هستم. اکنون که یک ماه از حضورم میگذرد کم کم جریانات امور به دستم آمده است و تصور میکنم تغییراتم تاثیر گذار خواهند بود
تغییراتی که باید رخ بدهد بقدر زیاد است که اگر سازمان را از نو طراحی میکردم بسیار راحت تر بود چون نه فقط دپارتمان فروش بلکه همه سازمان و روابط بخشهای آن باید از نو تعریف شود. فعلا مجبورم تغییرات را در راستای شکل دادن به ساختار مورد نظرم پیاده کنم ولی متاسفانه تاثیر عملکرد سایر بخشهای سازمانی فعلا بیشتر از بینظمی های داخل دپارتمان است. ارکستری را فرض کنید که هر کسی ساز خودش را میزند و من مجبورم در سمت مدیر ارشد فروش و در نقش مدیر ارشد سازمان از عینک مدیر عامل سازمان را نگاه کنم و برای پیشرفت در امورم همه را با هم هم نوا کنم تا بلکه صدایی دلنشین از این هجوه به گوش رسد و این یعنی کند شدن پیشرفت برنامه هایم

امید عزیز چه خوب برایم نوشته است که:
صحنه‌اي كه مي‌شود، آسان است توانستن
آن جا كه قفس مي‌شكني، مي‌توانم هنر است


از اینکه برای خواندن این پست وقت صرف کردید سپاسگزارم
خواندن کامنتها، یادداشتها و نقطه نظرات شما شیرین ترین لحظات مرا در این وبلاگم شکل میدهد
لطفا نقطه نظرات خود را در خصوص این پست برایم بنویسید.
برای اشتراک مطالبم روی این تصویر کلیک کنید

شاید عجیب به نظر برسد ولی اینطور که معلوم است مدل کسب و کار Business model ایران سل فعالیت در عرضه خدمات تلفن همراه نیست.
به نظر من بیشتر یک نوع فعالیت در لاتاری و بلیط بخت آزمایی است.
با این تفاوت که به جای قرعه کشی روزانه در دوره های بلند مدت تری این قرعه کشی صورت میگیرد که علاوه بر آنکه برای خریدار شبهه ایجاد نشود که آیا واقعا بلیط بخت آزمایی خریده است یا نه، چون یک سیم کارت هم برای خریدار این بلیط بخت آزمایی فراهم شده است، خریدار همچین هم بازنده به حساب نمی آید و از نتیجه ناراضی نخواهد شد.

یک گام اساسی برای کارکنان شرکت برداشتم که هنوز نهایی نشده است. فرصتی را برای کارکنان فراهم کردم که بتوانند محصولات شرکت را با بالاترین تخفیفی که شرکت میتواند به مناسبتهای مختلف ارائه نماید فراهم نمایند. قبلا این تخفیف کمتر بود ضمن آنکه محدودیت تعداد استفاده وجود داشت. من آن محدودیت تعداد دفعات استفاده را نیز تقلیل دادم.
گام دیگری که برایشان برخواهم داشت و تاکنون در شرکت کسی به آن فکر نکرده است ایجاد فرصت فروش اقساطی محصولات برای کارکنان شرکت است.
صحبتش را کرده ام و فقط مانده است تا به صورت دستور رسمی شود.
بروکراسی به شدت وحشتناک است. سیستمهای مکانیزه ای را دارند تهیه نصب و آماده میکنند. نگرانم روشهای غلط فعلی را مکانیزه بکنند. ظاهرا قبل از من مکانیزه کردن کارها آغاز شده است و من به شدت نگرانم که کارهای غلط را مکانیزه کنند. و این اتفاق دارد می افتد.

بعد از چند ماه معطلی امروز استاد راهنمای پایان نامه ام، آنرا تحویلم داد.
همانطور که قبلا اشاره کرده بودم موضوع پایان نامه من ارائه مدلی برای برون سپاری فعالیتها بود.
استاد محترم از کار من بسیار تعریف کرد و از من خواست که حتما خلاصه ای از آن را به انگلیسی تهیه کنم و در یکی از کنفرانسهای بین المللی خارج از کشور تحت عنوان “مدل مجاهدی برای برون سپاری” معرفی کنم. دوره آموزشی اش را هم که آماده نموده ام.
خودم البته قصد داشتم به صورت کتاب آنرا ارائه کنم. البته این کار را هم خواهم کرد. چون تقریبا بخش عمده اش آماده است.
شاید با کتاب جدید روشهای قیمت گذاری با هم چاپ کردم. کتاب جدید قیمت گذاری را تا تمام میکنم زاویه دیگری برایم روشن میشود که مجبور میشوم باز هم کاملترش کنم. با این ترافیک فکری کار جدید هم که فکر کنم نور علی نور شود و این کتاب حالا حالاها کامل نشود.
تا یک زمان مشخص برای تکمیلش تهیه نکنم تمام شدنی نخواهد بود.

در دانشگاه سعادتی نصیبم شد و با یکی از همکلاسان خوبم جناب اکبریان دیداری تازه کردیم.
جمله خوبی گفت که فکر کردم لازم است اینجا برای شما نیز بنویسم. میگفت با توجه به اینکه تاکنون اندیشه هایم را آزادانه پرواز داده ام و موفق نیز بوده ام مراقب باشم تا مانند پرنده ای که در چهار دیواری محبوس است و خودش را به درب و دیوار میکوبد، با مواجه شدن با بن بستهایی که در کار جدید بر اثر تفکر مدیریتی حاکم با آن مواجه خواهم شد شهامتم را از دست ندهم و از بال زدن و پرواز کردن خسته نشده و نترسم.
نگرانی اش از این بابت بود که دست و بال اندیشه هایم بسته شود و منفعل شوم.
از او و همه دوستانی که نگران توانایی های اندکم هستند بینهایت سپاسگزارم


از اینکه برای خواندن این پست وقت صرف کردید سپاسگزارم
خواندن کامنتها، یادداشتها و نقطه نظرات شما شیرین ترین لحظات مرا در این وبلاگم شکل میدهد
لطفا نقطه نظرات خود را در خصوص این پست برایم بنویسید.
برای اشتراک مطالبم روی این تصویر کلیک کنید

سومین هفته را در شرایطی به پایان رساندم که تازه توانستم از خیل عظیم اطلاعات درست و نادرستی که از گوشه و کنار سازمان به گوشم میرسد بتوانم نگاهی به بیرون سازمان بیندازم.
فعلا در خصوص پرداخت مطالبات گذشته کادر فروش گامهای اساسی برداشته ام.
نارضایتی شغلی و بروکراسی بسیار عجیبی در اینجا حاکم است.
دوست ندارم از وضعیت شرکت بنویسم. به هر حال دلم نمی خواهد کسی از این مطالب استفاده نادرست نماید.
برای همین بیشتر سعی خواهم کرد مطالبی که کاربرد عام دارند بنویسم.
افزایش رضایت شغلی اولین و مهمترین پله ای است که میخواهم در این جا بنا کنم.
با اینکه برخی از افراد این سازمان میخواهند از آب گل آلود و وضعیت کم اطلاعی من سو استفاده هایی بکنند و حتی برخی مرا هالو فرض میکنند ولی با این حال اجازه میدهم هر طور که تصور میکنند به من اطلاعات برسانند. درست یا نادرست.
ولی من دارم کار خودم را میکنم. همین اطلاعات نیز هر کدام گوشه ای از واقعیتهای شرکت را برایم نمایان میکنند.
اما کار سختی در پیش دارم. خیلی از زیر بناها را باید تعریف کنم.
رضایت مشتری چندان برای این سازمان تعریف نشده است. گرچه برایشان مهم بوده ولی عملکرد واقعی سازمان نتوانسته است آن مفهوم را ایجاد کند.
عامل اصلی رسیدن به رضایت مشتری نیز ایجاد رضایت در کارکنان است.
همانطور که اشاره کردم مهمترین اولویت من ایجاد همدلی در دپارتمان فروش و کادر فروش است.
با توجه به تغییرات متعدد مدیریتی اینجا بی اعتمادی زیادی نسبت به برنامه های من حاکم است و این کارم را سخت تر میکند.
ولی از آنجائیکه همه ذهن حسابگری داریم به هر حال عکس العملها باید با عمل بخوانند.
تا حدودی فکر میکنم در کسب اعتمادها موفقیتهایی بدست آورده ام. گرچه اندک هستند ولی برایم امیدوار کننده است.
واحد فروش هر سازمانی جزو واحدهایی است که رضایت کارکنان بیشترین نقش را در کسب موفقیت ایجاد میکند.
در حال حاضر ساختار سازمانی واحد خودم را توانستم تدوین کنم که به زودی به تصویب میرسد. گام مهمی بود و نیاز داشتم که شرکت و ماموریتهایش را به خوبی بشناسم. فیدبکهایی هم از مشتریان شرکت دریافت نمودم که در تغییر ساختار سازمانی بی تاثیر نبود.
گام بعدی من تعریف مجدد سطح کمیسیونهای فروش است. فعلا موتور فروش تقریبا خاموش است.
ضمن آنکه باید وظایف شغلی را نیز تغییر دهم.
تغییر در سیاستهای فروش را که خودش شامل چندین گام است گذاشته ام برای بعدها. چون اگر به یکباره تمام اجزای سیاست فعلی فروش را بخواهم تغییر دهم ممکن است با مقاومت مدیریت مواجه شوم. اولا به خاطر اینکه هنوز قابلیتهای من برای آنها ناشناخته است، دوما اینکه ممن است احساس خطر کنند که میخواهم نبض فروش سازمان را به یکباره در دست بگیرم که باز چون هنوز اعتماد زیادی به قابلیتهای من ایجاد نشده است این کار به طرز کاملا منطقی برایشان تهدید محسوب میشود.
ضمن آنکه قبول دارم تغییرات باید آرام آرام رخ دهد تا مقاومتها را بشکند.
خوشبختانه یکایک کارکنان فروش قابلیتهای بسیار خوبی دارند. فقط نظام ندارند. برای همین هم همگی احساس بی عدالتی دارند. خوشبختانه مدیر عامل به خوبی از من حمایت میکند تا برنامه هایم را پیش ببرم.
فعلا که از دست جلسات طولانی فرار کرده ام تا بهتر روی خود سازمان فروش تمرکز کنم.

به نظرم هر چقدر سازمانها بزرگتر میشوند حساسیت آنها به مسائل ریز مالی و پرسنل و … کمتر میشود. و این یعنی پوسیدن ریشه های یک سازمان و فراموش کردن نکات بسیار مهمی که سازمان به یکایک آنها همچون نخهای یک طناب بسیار قطور وابسته است.

اینجا کارهای زیادی دارم که باید به آن بپردازم. هر گوشه ای که انگشت میگذارم دنیایی کار برای اصلاح فرایندهای پیش و پس از آن در جلوی چشمانم ظاهر میشوند.
به هر حال فقط روی توانایی کارکنانم حساب میکنم. امیدوارم بازی برد-بردی را آغاز کنیم


از اینکه برای خواندن این پست وقت صرف کردید سپاسگزارم
خواندن کامنتها، یادداشتها و نقطه نظرات شما شیرین ترین لحظات مرا در این وبلاگم شکل میدهد
لطفا نقطه نظرات خود را در خصوص این پست برایم بنویسید.
برای اشتراک مطالبم روی این تصویر کلیک کنید

این هفته رسما کارم را پس از معارفه مدیر عامل به دپارتمان فروش آغاز کردم.
تا قبل از این بیشتر اوقاتم به صحبت کردن با مدیران دیگر بخشها می گذشت.
تمایلی ندارم از جزئیات محل کار و مشکلات موجود بنویسم ولی همینقدر بنویسم که سازمان دادن به دپارتمان فروش تنها وظیفه من نخواهد بود و همراهی مدیر عامل در نجات سازمان نیز فرصت خوبی برای افزایش تجاربم خواهد بود.
به هر حال کارهای بسیار زیادی برای انجام دادن دارم و فرصتم کم است. پرسنل خوبی دارم و ظاهرا آنها هم علاقمند به همکاری هستند
کارها از بروکراسی عجیب و گیرهای فروانی برخوردارند که پس از آنکه شناختم از کل مجموعه بیشتر شد در جهت اصلاح آنها برنامه های اساسی لازم است پیاده کنم. ما ضرب المثلی داریم که میگوید: “اول کار را نه دوست ببیند نه دشمن” .
به هر گوشه ای که نظر میکنم کلی ایراد دستگیرم میشود. طوریکه گاها حتی فراموش میکنم باید از نو بسازم و توجهم به رفع ایرادها جلب میشود
ولی واقعا در تلاشم تا به مدیر عامل کمک کنم تا این اسب زین شده لجام گسیخته دوباره رام شود.
فرصتم بسیار کم شده است و کلی کار برای انجام دادن دارم.


از اینکه برای خواندن این پست وقت صرف کردید سپاسگزارم
خواندن کامنتها، یادداشتها و نقطه نظرات شما شیرین ترین لحظات مرا در این وبلاگم شکل میدهد
لطفا نقطه نظرات خود را در خصوص این پست برایم بنویسید.
برای اشتراک مطالبم روی این تصویر کلیک کنید

به روزهای پایان سال نزدیک میشویم. با نیمچه تعطیل شدن مدارس خیابانها کمی خلوت تر شده است و برعکس آن مسیرهای منتهی با بازار و مراکز خرید شلوغتر.
در این میان فقط آرزو میکنم هیچ مردی زیر بار سنگین مخارج و هزینه ها پیش همسر و فرزندانش شرمنده نشود و بتواند هدیه مناسبی برایشان تهیه کند و از عهده مخارج روز افزون بر بیاید. متاسفانه گرانی در چند روز اخیر شدت یافته است. برای خرید کامپیوتری برای مطب برادرم متوجه شدیم که بسیاری از کسبه با تلقی اینکه قیمتها از ابتدای سال آینده افزایش چشمگیری خواهد داشت از فروش برخی کالاها خود داری میکنند.
چند سال قبل چنین صحنه ای را تجربه کرده ام. قیمتهای ماشین های اداری روز به روز و حتی چند ساعت به چند ساعت افزایش پیدا میکرد. فروشنده بازنده بود. چون برای خرید همان کالایی که فروخته است باید پول بیشتری می پرداخت.
ولی به هر حال این وضعیت با توجه به اینکه معیشت افراد را به خطر میاندازد زیاد دوام نیاورد و بالاخره رشد قیمتها به سقف رسید و متوقف شد. به عبارتی عرضه و تقاضا در قیمتی به توافق رسیدند.
اینبار ولی ایام تعطیلی و مصادف شدن این قضیه با ابتدای سال که همیشه برخی نرخهای جدید در بنزین و تعرفه آب و گاز و برق و حتی هزینه سفر (بلیط اتوبوس و هواپیما و … نرخ تاکسی ها) و … اعمال میشود کمی فرق میکند و ممکن است به تورم شدیدی در ابتدای سال دامن بزند. امیدوارم که اینگونه نشود

مطب برادرم هم قرار است در ایام تعطیل کارهای تعمیرات و نقاشی و ساختمان و نصب تجهیزاتش انجام شود و به مبارکی از ابتدای سال کارش را شروع کند.
خبرش را برایتان خواهم نوشت. بدلیل آنکه عضو هیئت علمی دانشگاه آلمان است و نیز چون جزو 8 نفری است که باید در سطح بین المللی به گسترش این دانش از طریق تدریس در دوره های آموزشی تخصصی و کارگاههایی که از طرف دانشگاه برای دندانپزشکان در سرتاسر جهان برگزار میگردد کمک نمایند و نیز به خاطر همکاری در کلینیک تخصصی لیزر دانشگاه آلمان در امارات نیز همکاری نماید شاید همیشه در مطب نباشد. ولی باید کارها را طوری تنظیم نماید که همه چیز در جای خودش به خوبی پیش بروند و به مطبش هم خوب برسد.

توافق من نیز برای همکاری با شرکت بدرسان الکتریک نماینده انحصاری محصولات مولینکس و لوازم خانگی توشیبا و کروپس با سمت مدیر ارشد فروش حاصل شد و از ابتدای سال نو و بعد از تعطیلات همکاری من با آنها رسما آغاز خواهد شد.
وظیفه من افزایش فروش است. البته یک دپارتمان با کلی پرسنل و شعب و نیروهای فروش گسیخته از هم را باید از نو سازمان دهم.
فکر میکنم بیشترین زمانم صرف سازماندهی مجدد با توجه به آنچه در دست دارم و آنچه باید داشته باشم گردد ولی پتانسیل بسیار زیادی برای افزایش بازار وجود دارد که امیدوارم در زمان اندکی به نتایج مطلوبی برسم. خلاصه که رقبا دوستانه برید کنار که دارم می آیم.

خیلی دوست داشتم مشکلات و موفقیتها را برایتان اینجا شرح دهم ولی عملا به دلیل حفظ مصالح سازمانی از این کار خودداری خواهم کرد و شاید فقط مثل گذشته به مباحث مدیریتی بپردازم

به هر حال سال جدید را در سازمانی جدید آغاز خواهم کرد.
فردا آخرین فرصت برای بازنگری توانمندی های کارکنان خوبم است تا مطمئن شوم کاملا به کارها آگاه هستند. خوشحالم که در این مدت توانسته ام از کارکنانم افرادی بسازم که امروز بتوانم شرکت را به آنها بسپارم.
شاید بزرگترین موفقیت من همین باشد


از اینکه برای خواندن این پست وقت صرف کردید سپاسگزارم
خواندن کامنتها، یادداشتها و نقطه نظرات شما شیرین ترین لحظات مرا در این وبلاگم شکل میدهد
لطفا نقطه نظرات خود را در خصوص این پست برایم بنویسید.
برای اشتراک مطالبم روی این تصویر کلیک کنید

یکی از سعادتهایی که نصیبم شده همین حضور در پای درس جناب آقای دکتر مسعود حیدری استاد درس اصول و فنون مذاکره است.

به دلیل حادثه ای که برای ایشان اتفاق افتاده بود درس ایشان که به صورت سمپوزیوم در 4 جلسه ارائه میگردد به تعویق افتاده بود و خدا را شاکرم که سلامتی ایشان بازگشت تا علاوه بر دانشجویان، سازمانهای بزرگ کشور نیز از نعمت وجودشان بهره مند باشند.
اصول و فنون مذاکرات تکنیکهای بسیار ظریفی دارد که جز در پای درس اساتید صاحب تجربه نمیتوان به زوایای مختلف آن پی برد. البته راه دیگرش هم که بسیار پر هزینه خواهد بود تجربه کردن تجربه هاست.
مذاکرات بسیار مهمی با ریاست ایشان به نفع کشور عزیزمان به نتیجه رسیده است. آثار بیشماری نیز از ایشان در خصوص اصول مذاکره به چاپ رسیده است. ولی پای صحبتهای ایشان نشستن دنیای دیگری است.
گنجی بسیار نازنین و محترم که در اوج دانش و تجربه تمام مدت توصیه هایش را با جملات خواهشی به دانشجویانش یاد میدهد.
نکات ریز و درشتی که در لابلای ماجراهای نقل شده از مذاکرات بین المللی ایشان که گاها به 25 ساعت مذاکره بدون توقف تبدیل شده است منتقل میگردند به قدری برایمان جذاب است که من شخصا فکر میکنم یکی از بهترین چیزهایی که میتوانستم در این دوره تحصیل یاد بگیرم درسهایی از ایشان است.
امیدوارم خداوند به ایشان و اساتید توانمند امثال ایشان طول عمر بدهد تا کشورمان در عرصه های مختلف از خیر و برکت حضورشان بهره مند گردد

مذاکراتم با شرکتهای مختلف ادامه دارد ولی تقربا نهایی شده است و فکر میکنم تا پایان این هفته انتخاب خودم را انجام دهم. منتظرم تا پکیجهای حقوقی مولینکس و سوپرپایپ را هم دریافت کنم تا انتخاب نهایی را انجام دهم.
از میان پوزیشنهای متعدد از شرکتهای پگاه، هنکل پاک وش ، توشیبا، مولینکس، سوپر پایپ سه تای آخری به مدیریت بازار و بقیه مدیر عاملی و معاونت مدیر عاملی و یا مدیر ارشد اجرایی بوده اند.
خودم فکر میکنم مدیریت بازار برایم جذابتر باشد. بعضی ها از آنها با شرایط من جور در نمی آمد و در بعضی ها شرایط من با آنها.
شاید از بین توشیبا و مولینکس که شرکتهای وارد کننده هستند و سوپرپایپ که شرکت تولیدی و صادر کننده است یکی را انتخاب کنم.
تا خیر و صلاح در چه باشد.

فعلا پروژه چاپگر را در حد طراحی سایت ادامه خواهم داد. برای فعال کردنش به فردی با توانایی بالای مدیریتی در اداره امور و جذب سرمایه و توسعه نیاز خواهم داشت. چون خودم مایلم در تیم بزرگتری مشغول شوم لذا فرصتی برای آن نخواهم داشت و تا یافتن فردی با چنین خصوصیاتی که بتوانم عملیاتی نمودن و مدیریت چاپگر را به او بسپارم باید منتظر بمانم.
چاپگر اصولا چیزی به مراتب فراتر از رادان خواهد بود.
عجله ای ندارم. اگر هم چنین فردی را پیدا نکردم صبر میکنم تا موقعش فرا برسد.
به هر حال این کار باید بدون من پا بگیرد. در هر کاری هم تا فردی دلسوز و با انرژی بالا سر کار نباشد کار پیش نمیرود. بخصوص ابتدای هر کاری هوشیاری و توانایی و انرژی زیادی می طلبد.
اگر در خودتان توانایی مدیریت بالای اجرایی می بینید و فردی فعال هستید خودتان را کاندید کنید. شاید فرصت خوبی برای شما باشد


از اینکه برای خواندن این پست وقت صرف کردید سپاسگزارم
خواندن کامنتها، یادداشتها و نقطه نظرات شما شیرین ترین لحظات مرا در این وبلاگم شکل میدهد
لطفا نقطه نظرات خود را در خصوص این پست برایم بنویسید.
برای اشتراک مطالبم روی این تصویر کلیک کنید