سمينار مديريت خدمات كار ثبت نامش را رسما از امروز با درج آگهي در روزنامه هاي ايران و جام جم آغاز كرد. شركت مشاوره مديرت راهبران دانش و انديشه مديران برگزاري اين سمينار را بر عهده گرفته است.
با توجه به استقبالي كه تا كنون شده است برآورد ميگردد تعداد ثبت نام كننده زيادتر شود لذا با تغييراتي در برنامه، سالن بزرگتري در همان محل مركز آموزش موسسه مطالعات بهره وري و منابع انساني تدارك ديده شد و از طرفي به منظور حفظ كيفيت سمينار چون نميخواهم تعداد شركت كننده خيلي زياد شود ممكن است سمينار در دو دوره مشابه برگزار شود و عينا تكرار شود.
با توجه به اينكه برگزار كننده ديگر خود من نيستم لذا اگر قصد شركت در اين برنامه را داريد همين امروز اقدام كنيد تا خداي نكرده شرمنده شما نشوم.

اگر هم دوست داريد به عنوان حامي حضور داشته باشيد ميتوانيد از صفحه حاميان سمينار در جدول گزينه مورد نظر خود را انتخاب نموده و فرم را تكميل كنيد

آگهي سمينار را هم ميگذارم اينجا تا اگر خواستيد توزيعش كنيد.

دريافت فايل

صفحه اصلي سمينار هم از طريق آدرس http://service.htm.ir دردسترستان قرار دارد و همه اطلاعات مورد نياز و فرم ثبت نام در آن درج شده است

ديروز ملاقاتي با مدير سايت فروش بليطهاي قطار رجا داشتم.
براي همفكري جهت چاپ بليط قطارهايشان كمي با هم صحبت كرديم.
ظاهرا قصد دارند بليطهاي صادره از طريق سيستم اينترنتي را از طريق كيوسكهايي كه در دستگاههاي راه آهن نصب خواهد شد پرينت كرده و مسافر بليطش را همانجا دريافت نمايد
بعد از آنكه كمي در خصوص مسائل فني بليطها كه كاغذ خاصي هم خواهند داشت صحبت كرديم طبق روال هميشگي من كه از هر دري بخصوص درب سيستمها سخني ميگويم بحث به سيستم صدور بليطهايشان كشيده شد و من نظر خودم را در خصوص اينكه از اين كيوسكها براي ادامه پروسس سايت اينترنتي استفاده نكنند بلكه ابزاري باشد براي فروش مستقيم به روش ديگري، گفتم و خلاصه بحث به اينجا رسيد كههمين را هم كه الان دارند با من همفكري ميكنند در اصل نتيجه تصميمات 5 سال قبلشان است!!
اينكه حتي تغيير ساده طرح بليط يكسال است كه طول كشيده است!!!
از من خواستند كه براي طراحي سيستم يكپارچه كمكشان كنم ولي بعدا قانعشان كردم كه من براي كارهاي دولتي اينچنين و پروسس هاي چند ساله به درد كاري نميخورم.
چون عادت دارم كار را جمع و جور كنم و اصولا كار معطل كسي نشود و وقتي قرار است به خاطر يك طرح بليط 1 سال وقت صرف شود ديگر خود كار هم لوث ميشود و هم كهنه. چون قطعا در عرض كمتر از يكسال تغييرات ديگري به ذهن ميرسد كه ديگر قابل پياده كردن هم نيستند چون هنوز طرح اولي به بار ننشسته است.
خودشان هم متاسف بودند. البته اگر از آنهايي بودم كه در كنار كارهاي اينچنين با لفت پيدا كردن كار پول مفت هم بخورم قطعا برايم فرصت خوبي بود.


از اینکه برای خواندن این پست وقت صرف کردید سپاسگزارم
خواندن کامنتها، یادداشتها و نقطه نظرات شما شیرین ترین لحظات مرا در این وبلاگم شکل میدهد
لطفا نقطه نظرات خود را در خصوص این پست برایم بنویسید.
برای اشتراک مطالبم روی این تصویر کلیک کنید

بالاخره با محل اجراي دوره آموزشي مديريت خدمات به توافق رسيديم و برنامه قطعي شد كه آگهي اش را در پست قبلي مشاهده فرموديد
لطفا اگر ميتوانيد آنرا به ديگران نيز معرفي كنيد و حتي ميتوانيد يكي از طرحهاي اسپانسري را هم انتخاب كنيد. بيشتر به خاطر اين است كه لطفتان را جبران كنم

ظاهرا از اقبال خوبم نمايشگاهي در دبي با عنوان Paper Arabia برگزار خواهد شد كه فكر ميكنم بسيار براي من به جهت شناخت بهتر محيط رقابتي خارج از كشور كمك كند و چه بسا بتوانم با شركتهايي زمينه هاي همكاري ايجاد كنم.
فكر ميكنم براي بررسي زمينه هاي صادرات كاغذ فرصت بسيار ارزشمندي برايم فراهم شده است.
در آنجا اتفاقا با چند تاجر براي صادرات زونكن هم صحبتهايي خواهم كرد تا بازار آن را هم بسنجم.
به هر حال يا صادر كننده محصولات خودم ميشوم يا نميشوم و تكليف خودم را با بازار خارج از كشور مشخص ميكنم.
خصوصا با اين شرايط اقتصادي فكر ميكنم اين امكان هم هست كه بين كشورهاي ديگر تجارت كنم. يعني از كشوري بخرم به كشور ديگري بفروشم.
چون يكي از تز هاي من اين است كه لزومي ندارد يك شركت ايراني براي صادرات يا بهتر است بگويم براي كسب سهم تجاري در بازارهاي خارجي حتما از ايران صادر كند بلكه ميتواند به بازار ايران هم به عنوان بازار يكي از كشورهايي كه به آنها فروش دارد بنگرد.

فعلا امروز خستگي اين آخرين امتحان را در كنم تا بعد ببينم باز چه خوابي براي خودم ميبينم


از اینکه برای خواندن این پست وقت صرف کردید سپاسگزارم
خواندن کامنتها، یادداشتها و نقطه نظرات شما شیرین ترین لحظات مرا در این وبلاگم شکل میدهد
لطفا نقطه نظرات خود را در خصوص این پست برایم بنویسید.
برای اشتراک مطالبم روی این تصویر کلیک کنید

دوره آموزشي كاربردي 2 روزه
مديريت خدمات
چقدر در حفظ مشتريان ناراضي موفق بوده ايد؟
چگونه ميتوان وفاداري مشتريان را افزايش داد؟
فرقي نميكند كه كسب و كار شما صرفا خدماتي باشد يا اينكه از خدمات در كنار محصولاتتان استفاده ميكنيد. اين دوره يكي از جديدترين مباحث مديريت عمليات را كه تا به حال در كشور ما بر روي آن كمتر كار شده است, مطرح مي نمايد. مديران و كارشناسان واحدهاي خدماتي ضمن شركت در اين دوره با اصول, مباني و تكنيك هاي نوين مديريت خدمات آشنا مي گردند تا بتوانند استراتژي هاي مشتري محور خود را بر اين اساس برنامه ريزي نمايند

تاريخ برگزاري: 14 و 15 شهريور 1386
محل برگزاري: ساختمان جديد آموزش موسسه مطالعات بهره وري و منابع انساني
ارائه كننده: عليرضا مجاهدي

براي كسب اطلاعات بيشتر و ثبت نام و يا حمايت از اين سمينار به آدرس
http://service.htm.ir
مراجعه فرماييد

به دليل محدوديت ظرفيت كلاسها (كلاس 24 نفره) ثبت نام بر اساس اولويت صورت ميگيرد.
.براي استفاده از اين دوره كاربردي همين امروز اقدام كنيد

ثبت نام


از اینکه برای خواندن این پست وقت صرف کردید سپاسگزارم
خواندن کامنتها، یادداشتها و نقطه نظرات شما شیرین ترین لحظات مرا در این وبلاگم شکل میدهد
لطفا نقطه نظرات خود را در خصوص این پست برایم بنویسید.
برای اشتراک مطالبم روی این تصویر کلیک کنید

بالاخره صادرات كاغذ آزاد شد. فعلا كه خبرش را خوانده ام و اميدوارم فاصله اش تا عمل بسيار كم باشد و مانع تراشي رخ ندهد.
زماني كه صادرات كاغذ ممنوع بود كلي مشتري از جاهاي مختلف از ما قيمت ميخواستند و برخي هم حتي نمايندگي. امروز كه صادراتش آزاد شده است اميدوارم همان فضا ادامه داشه باشد و بتوانيم صادرات را شروع كنيم.
گرچه لازم است تا مجددا مطالعاتي انجام دهيم چون معلوم نيست كه آيا باز مزيت رقابتي داريم يا خير. امروزه ديگر نيروي كار ايران زياد ارزان نيست. هزينه هاي زندگي فعلا در حال رشد هستند و عليرغم وجود نرخ بالاي بيكاري تامين معيشت خيلي از افراد جامعه به سختي صورت ميگيرد و اين باعث شده تا دولت هزينه هاي نيروي كار را بالا ببرد تا معيشت آنان تامين شود در حاليكه از آن طرف به دليل بالا رفتن بهاي تمام شده فشار ديگري بر اين افراد وارد ميگردد.
بعيد ميدانم امروز هم مزيت رقابتي داشته باشيم. هزينه هاي سربار و بهاي تمام شده افزايش يافته است ضمن آنكه در زمينه تجارت بين المللي هم به نظر ميرسد پس رفت داشته ايم و شرايط حضور در بازارهاي بين المللي سخت تر شده است. نه بدليل زياد شدن رقبا يا سخت شدن فضاي رقابتي ولي شرايط حضور بين المللي براي كالاهاي ايراني بدليل مشكلات تامين مواد اوليه چه از نظر قيمت و چه از نظر كميت و مشكلات تحريم و چشم انداز پر ابهام آينده و مشكلات بانكها و نقل و انتقال پول از سيستم بانكي و… شرايطي را فراهم ميكنند كه به اصطلاح دل آدم قرص نميشود كه بخواهد وارد بازار خارج از كشور شود.
مگر آنكه به قول جناب آقاي دكتر روستا “دست فروشي كنيم” يعني يك محموله به اين كشور و يك محموله به آن كشور بدون حضور مستمر و صرفا يك فروش مقطعي.
به هر صورت يك مطالعه جامع ديگري را ميطلبد. بيشتر به اين فكر ميكنم كه يك تغيير نگاه داشته باشم. يعني به جاي آنكه يك شركت ايراني باشم كه ميخواهد به دنيا صادر كند يك شركت خارجي باشم كه به دنيا صادر ميكند. فكر ميكنم اينگونه عمل كردن سريعتر مرا به نتيجه برساند تا اينكه بخواهم نيرو و سرمايه صرف كنم كه كالاي ايراني را صادر كنم.
مثلا شركتي در يكي از كشورها تاسيس شود، بدون كارخانه توليد كند و محصولش را با شرايط رقابتي محيط بين الملل به دنيا صادر كند.
اين كار هم سختي هاي خودش را دارد ولي به نظرم آسان تر و مستحكم تر از صادرات كاغذ از ايران باشد. چون در كاغذ نه مزيت نسبي داريم نه مطلق. چين خودش كاغذش را هم توليد ميكند تبديلش هم ميكند و فضاي كسب و كارش هم به مراتب بين المللي تر از ايران است.
باز اگر محصول ما زعفران يا مواد معدني بود يك چيزي. ولي كاغذي كه خود ايران وارد كننده اش است به نظرم ديگر نميتواند براي خودش بازاري در خارج داشته باشد.
بايد دقيق تر مطالعه كنم. در اين مدت هم تغييرات شرايط، بسيار تاثير گذار خواهد بود.

روز چهارشنبه هفته گذشته از طرف انجمن مديريت ايران براي بازديد از پارس خودرو دعوت شدم. من فكر نميكردم فضاي اين شركت(مساحت) اين قدر زياد باشد. خطوط پرايد و نيسان هاي مختلف را ديديم. ال 90 را نشد كه برويم. چيزي كه خيلي جالب بود مدير عامل بسيار جوان پارس خودرو بود كه اخيرا منصوب شده بود. ميگفتند متولد 1359 است. به هر حال بحثي كه در يكي از پستهاي سال قبل نوشته بودم است. يعني اين جور افراد اصولا بر اساس تجربه و تخصص انتخاب نميشوند بلكه معيار اصلي ميزان قابل اعتماد بودن به آنها است. البته نه اعتماد به دانش و تجربه. اينكه خودي باشند كافي است.
البته نه اينكه بد باشد. بلكه بايد ديد سيستم به دنبال چه هدفي است و بر اساس آن هدف چه نوع مديراني لازم دارد.
متولد 1359 ميشود تقريبا 26 ساله. بد نيست به هر حال تجربه اي بدست مي آورد. هزينه اش هم از پول نفت تامين ميشود. همين كه داراي صلاحيت باشد كافي است.
آنچه كه ما مشاهده كرديم يك بي نظمي كامل بود. اگر سازمان داشت فعاليت ميكرد بر اساس برنامه هاي مدير عامل قبلي بود و كارشناسان ميگفتند هنوز دستورات مدير عامل جديد تغييراتي را ايجاد نكرده است.
نميخواهم زياد از آن شركت و سيستم مديريت فعلي يا قبلي اش ايراد بگيرم. به هر حال نقد كردن هميشه آسان است. مهم آن است كه اگر خودمان جاي آن مدير عامل باشيم بايد ببينيم كه چه ميتوانستيم انجام دهيم ولي من خودم با توجه به تجربيات اندكم و دانش نداشته ام فكر ميكنم اگر مدير عامل آنجا ميشدم باز هم فرقي با آن مدير عامل جوان بي تجربه نداشتم. چرا؟
براي اينكه بعيد ميدانم اختيارات كافي به من داده ميشد ضمن آنكه فضاي كسب و كار كشور هم بسيار سياسي است و فعلا سياست است كه به اقتصاد خط ميدهد و من چون شنيده ام كه ميگويند سياست پدر و مادر ندارد بعيد ميدانم كاري از دستم بر مي آمد. به هر حال همه چيز كه به مدير عامل بستگي ندارد. مدير عامل حداكثر ميتواند در درون سازمانش و ارتباط سازمانش با محيط خودش تاثير بگذارد. يك مدير عامل كه نميتواند در كشوري جهان سومي مانند مدير عامل يك كشور جهان اولي رفتار كند. به هر حال محيط يك عامل بسيار تاثير گذاري است كه نميتوان آن را ناديده گرفت.

مهاجرت كاركنان دولت هم از آن خبرها بود. اينكه دولت به هر كارمندي كه بخواهد به شهر ديگر برود تسهيلات بدهد خيلي جالب است. ظاهرا نميدانيم پول نفت را چه كنيم. اين را خود آقاي رئيس جمهور نيز در جلسه اي كه با اقتصاد دانان داشتند مطرح كرده بودند كه با اين پول نفت چه كنيم بهتر است. من با خودم فكر ميكردم راستي براي توسعه خطوط ريلي به همه مراكز استانها و بيشتر شهرهاي مهم چقدر پول لازم است؟ يا مثلا براي خريد كارخانه هاي بزرگ فولاد يا پتروشيمي هاي بزرگ دنيا چقدر پول نفت لازم داريم؟ يا مثلا توسعه مدارس و بهداشت عمومي و … ؟
حالا گيرم به همه كاركنان هم پول داديم و رفتند به شهر ديگري. كارهاي تهران را چه كسي بايد انجام دهد؟ اصلا اينها بروند در شهرها كجا كار كنند؟ مگر ادارات آنجا فاقد پرسنل هستند يا با كمبود كارمند و مدير و رئيس مواجه هستند كه تهراني ها بروند كارهاي مانده را انجام بدهند؟

بهتر است سرم در كار خودم باشد. كلي كار عقب افتاده دارم. اين مباحث فكرم را خسته ميكنند.

برنده در وجود يك آدم بد، خوبيها را مي‌جويد.
بازنده در وجود يك انسان خوب، بديها را مي‌جويد.

برنده مي‌داند كه چگونه مي‌توان جدّي بود، بي‌آنكه خشك و رسمي باشد.
بازنده غالباً خشك و رسمي است، زيرا فاقد توانايي جدّي بودن است
برگرفته از كتاب برندگان و بازندگان


از اینکه برای خواندن این پست وقت صرف کردید سپاسگزارم
خواندن کامنتها، یادداشتها و نقطه نظرات شما شیرین ترین لحظات مرا در این وبلاگم شکل میدهد
لطفا نقطه نظرات خود را در خصوص این پست برایم بنویسید.
برای اشتراک مطالبم روی این تصویر کلیک کنید

قبل از هر چيز يك عذر خواهي به عزيزاني كه بذل عنايت كردند و با كامنتهايشان مرا شرمنده كردند بدهكارم به خاطر اينكه كامنتهايشان بي پاسخ مانده بود ولي واقعيت اين است كه به دليلي كه خودم هم نميدانم چرا من نميتوانم خودم براي خودم كامنت بگذارم!! وبلاگهاي ديگر بلاگر را امتحان كردم ولي درست كار ميكرد و فقط در وبلاگ خودم اين مشكل را دارم و صفحه خطا ظاهر ميشود.
ولي نگراني من از اين است كه كسان ديگري نيز اين مشكل را داشته باشند. لذا اگر شما هم نميتوانيد در اين وبلاگ كامنت بگذاريد لطفا قبول زحمت فرموده و مرا از طريق ايميل با خبر كنيد

آمر جان شما كه هميشه مرا شرمنده بزرگواري خود فرموده ايد. در كنار بزرگواراني چون شما بودن غنيمتي بود كه اميدوارم اين افتخار را از دست ندهم.
خانم سارا شما مثل هميشه لطف داشتيد. از شما سپاسگزارم.
هادي خان جوابت را در وبلاگت نوشته ام.
مهدي جان من با اينكه دكترايش را قبول كنم يا نكنم كاري نداشتم ولي به نظرم تجربيات و حرفهاي كسي كه دو دوره (اگر اشتباه نكنم) وزير يكي از وزارتخانه هاي مرتبط با رشته تحصيلي ام را داشته است شنيدني است و حتي عبرت آموز و درس گرفتني. و من از اين بابت استفاده زيادي در همان ساعات محدود بردم
از خانم شهلا كه هم نويسنده قابل و هم از انديشمندان علاقمند به مباحث تفكر سيستمي هستند نيز سپاسگزارم. از نقطه نظرات شما در پستهاي وبلاگتان استفاده ميكنم
از سعيد خان و ناصر جلالي عزيز و علي يوسفي نيز سپاسگزارم.
در همينجا از همه عزيزاني كه با كامنتها و اظهار نظرهايشان مرا در نوشتن تشويق ميكنند sپاسگزاري ميكنم

در هفته گذشته سه ملاقات حضوري در دفترم داشتم كه همه اين افراد يك نقطه مشترك را بيان كردند و آن اينكه خوش به حالم كه كارم كمه!

كساني كه با من آشنا هستند خوب ميدانند كه اتفاقا كارهاي زيادي را همزمان انجام ميدهم كه بسياري از آنها هم فكري هستند و هم تمركز زيادي را ميطلبند چون همواره به خاطر تفكر و ديد سيستمي ام جزئيات زيادي را و تعاملاتشان را با هم ميبينم و معمولا قبل از پرداختن به خود پروسه، فلسفه وجودي كار و اينكه اساسا ميخواهيم چه كار كنيم و آينده اش چه خواهد شد و … را با هم ميبينم و همين فكر و تمركز زيادي را ميطلبد. بگذريم.
ولي اينكه چرا هر سه نفر اين حرف را زدند و اينكه قبلا هم اين را شنيده بودم، انگيزه اي شد كه اين پست را بنويسم و آن يك دليل اصلي دارد كه ميز مرتب من است!! چون خيلي ها وقتي ميز خلوت مرا ميبينند فكر ميكنند كه كاري براي انجام ندارم.
براي همين قصد دارم در اين خصوص برايتان بنويسم.

احتمالا همه شما عكس سه سال قبل من در حاليكه پشت ميزم هستم را در يكي از پستهاي اوليه ديده ايد. ميزي پر از كاغذ و مخلفات مختلف.
ولي امروز ميز كارم خيلي خلوت است. دليلش هم اين نيست كه كارم كم شده است بلكه به عبارتي از تكنيكهاي مديريت زمان بيشتر استفاده كرده ام و سعي ميكنم در اين پست چند نكته كليدي را با شما در ميان بگذارم.
ولي اين نكات اصلا به درد همه نميخورد. برخي از افرادي كه بسياري از آنها را از نزديك مشاهده كرده ام (مثل برادرم يا يكي از كاركنانم) هميشه در محيط شلوغ و نامنظم (البته از نظر ما) كار ميكنند در حاليكه اتفاقا از نظر خود آنها همه چيز خيلي هم منظم در جاي خودش است و اگر شما چيزي را از آنها بخواهيد به سرعت حتي سريع تر از من و شمايي كه فضاي خلوت تري را براي خود تنظيم كرده ايم پيدا ميكنند.
خطاب اين پست در اصل به كساني كه است در محيط خلوت تر بهتر فعاليت ميكنند.

خوب ميدانيد كه همانقدر كه تمركز ميتواند باعث شود كه در مدت زمان كمتري كارتان را با دقت بيشتري انجام دهيد عدم تمركز بر عكس آن تمام كارها را ناقص ميگذارد. اگر شما هم مثل من در ميز كاري خلوت تر تمركزتان بيشتر است، پيشنهادهايم را مورد توجه قرار دهيد. من براي اينكه ميز كاري خلوتي داشته باشم اينگونه عمل كردم:

1- رفتم سراغ كشوهاي ميزم. وسيله اي گرانبها كه بيشتر مواقع نميدانيم چگونه از آن استفاده كنيم و چه چيزي را بايد يا نبايد در آن بگذاريم و حتي گاها هر چيزي در آن يافت ميشود.
شايد تعجب كنيد از اينكه بيشتر آنچه در كشوها يافت ميشود ديگر به درد نميخورند چون مربوط به زمان خودش بوده اند و شما لازم نيست الان اقدامي روي آن صورت دهيد چون يا براي شما اولويت نداشته اند يا كارهايي با اولويت بالاتر مانع از آن شده اند كه روي آنها كار كنيد. به هر حال اين اتفاق افتاده است كه شما زمان انجام آن كارها را از دست داده ايد. يا بايد بايگاني كنيد، يا دور بريزيد و يا اينكه اگر واقعا ارزش كار كردن دارد براي آن برنامه اي مشخص اختصاص دهيد

2- بعد از خلوت كردن كشوها نوبت سطح ميز شماست.
من از چيزي به اسم كازيه استفاده نميكنم. چون باعث ميشود چيزي در آن قرار دهم به اميد آنكه بعدا به آن مراجعه كنم و كارش را انجام دهم و اين خودش سطح ميز مرا اشغال ميكند و بعد از مدتي پر ميشود از نامه هاي گوناگون
همه لوازم اداري ميزتان را مرتب كنيد.
ببينيد واقعا لازم است همه آنها را روي ميز بچينيد؟ يا اينكه ميشود يكي از كشو ها را به لوازم تحرير و ملزومات اداري اختصاص داد؟ مثلا سالها منگنه و پانچ من روي ميزم بود. الان جز جاي خودكاري و يادداشت و تقويم روميزي و جاي كارت ويزيت و البته مونيتور و كيبرد و موس چيزي روي ميزم نيست
پيشنها ميكنم شما نيز اينگونه عمل كنيد. فرض كنيد همين الان هيچ كاري نداريد كه بايد انجام شود. در آن صورت روي ميزتان چه چيزهايي بايد باشد؟ بقيه را به كشو منتقل كنيد.
ميماند كارهايي كه منتظر نظر لطف شما هستند. نامه ها و بروشورهاي پست شده و مجلات و كارتابل و … كه چند هفته است وقت نكرده ايد سري به آنها بزنيد.
جاي آنها روي ميز شما نيست. همه را سريع مرور كنيد و طبقه بندي كنيد. مثلا مجلات را جدا كنيد براي اينكه در ساعات بعد از ناهار ورقشان بزنيد و آنها را به منشي تان بسپاريد تا هر روز بعد از ناهار يكي از آنها را برايتان بياورد.
نامه ها را هم بعد از اولويت بندي بدهيد به منشي تا بر اساس اولويتي كه خودتان تعيين كرده ايد برايتان بياورد و از انباشته شدنشان روي ميزتان جلوگيري شود.
با اين كار ظرف مدت كمي كارهاي عقب افتاده را انجام داده و به روز ميشويد. يعني چون خودتان نتوانسته ايد لذا براي انجامش از منشي تان كمك گرفته شد.
اگر حجم نامه هاي ورودي به ميز شما بيش از توانايي شماست بايد يك بازنگري جدي روي اين موضوع انجام دهيد. شايد واقعا لازم نيست همه آنها را شخص شما ببينيد و منشي شما يا دبيرخانه بتواند آنها را بين ساير مسئولان شركتتان تقسيم كنند

3- برخي از كارها هستند كه يك روزه نميشود تمامش كرد. اسمش را بگذاريم پروژه. مثلا چون كار سنگيني است و نميشود يك روزه تمامش كرد به آن پروژه ميگوييم.
اين اصطلاح را براي رساندن مفهوم اين پست استفاده ميكنم. اتفاقا بد هم نيست در ذهنتان همين نام شكل بگيرد.
براي هر كدام از آنها يك فولدر يا پوشه جداگانه اختصاص دهيد و در يكي از كشوها قرار دهيد.
هر بار فقط يكي از آنها را مطالعه كنيد تا با اصل تمركز بتوانيد با راندمان بيشتري كارهايش را پيش ببريد.
اين پوشه تنها چيزي است كه بايد سطح ميز شما را اشغال كند.
هر بار هم كه جلسه داشتيد چند دقيقه قبل از جلسه آن را مرتب كنيد و ببنديدش و در يكي از كشوها كه خاص كار جاري است قرار دهيد.
تا اينجا فقط از سه كشو استفاده كرديم. اگر ميز شما كشوهاي بيشتري دارد ميتوانيد استفاده هاي بيشتري از ميزتان ببريد
پوشه پروژه جاري من رنگش با بقيه پوشه هاي كشو متمايز است

4- اصولا اگر مدير ارشد هستيد نبايد كار اجرايي زيادي بر عهده شما باشد چرا كه ممكن است در ساعات مختلفي مجبور به ترك شركت يا برگزاري جلساتي حتي در خود شركت شويد و اين مغاير عهده دار شدن كار اجرايي است چون در كار اجرايي ممكن است مشتري (حتي كاركناني كه براي كار به شما مراجعه ميكنند مشتري شما هستند) براي انجام كاري سر برسد و شما آماده ارائه خدمت نباشيد
لذا كارهايتان را حتما بازنگري كنيد. واقعا لازم نيست همه كارها را شما انجام دهيد. يكي از دلايل اصلي اش اين ميتواند باشد كه فردي داراي صلاحيت نداريد كه كار را با او بساريد ولي اين هم دو دليل عمده ميتواند داشته باشد. يكي آنكه يا فكر ميكنيد كسي بلد نيست مثل شما كار انجام دهد يا اينكه واقعا نتوانسته ايد زير دستان خودتان را آموزش دهيد تا قبول مسئوليت كنند. شايد هم شرايط را طوري ايجاد كرده ايد كه مسئوليت داشتن يعني ريسك بسيار بالا كه كسي حتي جراتش را هم نميكند.

البته نكاتي كه گفتم همه چيز نيست ولي فكر ميكنم با عمل كردن به موارد بالا تغييرات عمده اي در آرامش فكري و افزايش تمركز شما صورت بگيرد.
البته اگر كارمندي هستيد كه ممكن است با اين كار تصور كار نكردن را در مديرتان ايجاد كنيد بهتر است به توصيه هاي فوق عمل نكنيد چون ممكن است اخراج شويد!!

چند كتاب جالب انتشارات خودمان را نيز با تخفيف بسيار ويژه در منوي سمت چپ وبلاگم قرار دادم كه اگر دوست داشتيد ميتوانيد از اين فرصت براي سفارش آنها استفاده كنيد
خوشبختانه فردا امتحان تحليل محيط دارم و گرنه اين پست از اين هم طولاني تر ميشد

باز هم بلاگ رولينگ فيلتر شده است. دوباره ليست لينكهاي مورد علاقه ام ناپديد شده اند. اميدوارم زودتر مشكلش رفع شود و به شرايط عادي بازگردد.

راستي داشت يادم ميرفت. براي يكي از پروژه هاي مشاوره اي و پياده سازي سيستمهاي مديريتي در يك پروسه يك ساله به همراهي يك كارشناس مديريت نياز خواهم داشت. اگر ليسانس مديريت هستيد و تجربه يا دانش كافي در رشته خود داريد برايم ايميل بفرستيد. قبل از آغاز همكاري بايد مرا قانع كنيد كه در زمينه پياده سازي نظامهاي اجرايي سازماني قابليتهايي داريد و ميتوانيد به من كمك كنيد. اين احتمال نيز وجود دارد كه در صورت اثبات شايستگي در طول اجراي پروژه و در زمان پايان آن به استخدام آن شركت در بياييد.

برنده به بررسي دقيق يك مشكل مي‌پردازد.
بازنده از كنار مشكل مي‌گذرد و آن را حل نشده، رها مي‌كند.

برنده ثروت‌اندوزي را وسيله‌اي براي لذّت‌بردن از زندگي مي‌داند.
بازنده مال‌اندوزي را هدف خود قرار مي‌دهد
برگرفته از كتاب برندگان و بازندگان


از اینکه برای خواندن این پست وقت صرف کردید سپاسگزارم
خواندن کامنتها، یادداشتها و نقطه نظرات شما شیرین ترین لحظات مرا در این وبلاگم شکل میدهد
لطفا نقطه نظرات خود را در خصوص این پست برایم بنویسید.
برای اشتراک مطالبم روی این تصویر کلیک کنید

فرصتي فراهم شد تا به بهانه اي آخرين ناهار بين كلاسها را با برخي از همكلاسان دور هم باشيم.
گرچه همه از آن لحظه لذت ميبرديم ولي از اينكه اين دوران به پايان ميرسد همگي متاثر بوديم.
ايامي كه با همه فشردگي زماني و تكاليف و پروژه ها و امتحانات مختلف به دليل آنكه ما را از فضاي عمومي كسب و كارمان و اتفاقات روز مره اي كه دائم با آنها سرو كار داشتيم دور ميكرد و در محيطي صميمي و يكرنگ قرار ميگرفتيم لحظات شيرين و فراموش نشدني را برايمان رقم ميزد كه با خاطرات اتفاقات جنبي آن شيرين تر ميشد.
شيطنتهاي دانشجويي مديران مختلف سازمانهاي مختلف را بعيد ميدانم در دانشكده هاي ديگري بشود تجربه كرد و شايد اين رشته تنها رشته اي باشد كه اكثريت قريب به اتفاق دانشجويانش مديران سازمانها هستند.
به هر حال ايام آخرين امتحانات در پيش است. لحظه لحظه با دوستان بودن در اين ايام باقي مانده واقعا برايم ارزشمند است. قرار است اين مراودات را ادامه دهيم و اميدوارم واقعا اين اتفاق بيفتد ولي كاش ميشد اين جمع دوباره پشت نيمكت مينشستند.

از مجموع دروس دانشگاهي سواي پايان نامه ام 3 سمپوزيوم مختلف كه دانشجويان بايد در پايان دوره تحصيلي آنرا طي كنند باقي مانده است و اولين سمپوزيوم ما تحت عنوان توسعه صنعتي خوشبختانه توسط جناب آقاي دكتر جهانگيري وزير اسبق وزارت صنايع برگزار شد كه بسيار مفيد بود و خيلي خوشحالم كه اين سعادت نصيبم شد تا از تجربيات ايشان استفاده كرده و از نقطه نظراتشان در اين خصوص استفاده نماييم.
پس از اينكه مبحث تمام شد با خودم فكر ميكردم واقعا چقدر در اوائل انقلاب تفكر ضد سرمايه داري ترويج ميشد. يه قول آقاي دكتر جهانگيري : “شايد براي مقابله به مثل كردن با حزب توده بود كه دانشجويان همان مباحث را از زبان اسلام دامن ميزدند.” با همين تفكرات زمينه سرمايه گذاري در كشور بخصوص جذب سرمايه گذاري خارجي واقعا دچار مشكل شد و گرچه از شدت آن كم شده است ولي هنوز ادامه دارد و هنوز نقش بخش خصوصي بسيار اندك است

براي جذب سرمايه گذاري فضاي فرهنگي و اجتماعي بايد فراهم شود.
در روز ديگري دو تن از همكلاسان عزيز يكي از گزارشات موسسه مك كينزي را كه به بررسي كشورهاي حاشيه خليج فارس پرداخته بود و دوستانم آنرا با تحليلهاي مربوط به ايران نيز كاملتر كرده بودند را ارائه نمودند كه اختلافات فاحش جذب سرمايه گذاري ها (چه داخلي و چه خارجي) و سرعت رشد اقتصادي كاملا محسوس و قابل توجه بود.

چيزي كه به نظر من مهم است توجه به اين موضوع است كه تا زماني كه تصميم دولت بر صنعتي شدن و افزايش صادرات در اولويت برنامه هايش قرار نگيرد فرصت سوزي ها و افزايش فاصله با كشورهاي ديگر ممكن است تشديد شود.
نگاهي به آمار تركيب ريالي و حجمي صادرات كشورمان قابل توجه است. از رقم غير قابل مقايسه صادرات كشورمان حتي با كشورهاي عربي اگر ارقام مربوط به نفت و گاز را كم كنيم و از محصولات باقي مانده محصولات نفتي را نيز كسر كنيم در زمينه صادرات محصولات صنعتي، معدني و كشاورزي آيا حرفي براي گفتن در جوامع بين المللي داريم؟ بازار زعفران ايران دچار چه مشكلاتي شده است؟ علتش در كجاست؟
اگر روزي ايران بخواهد نه صادرات كند و نه واردات آيا كشوري خواهد بود كه از اين مسئله دچار آسيب شود؟ آيا اين موضوع در مورد كشور صرفا تجاري امارات هم صدق ميكند؟
و باز به قول آقاي دكتر جهانگيري: “
هنوز كه هنوز است در هيچ فيلم ايراني سرمايه دار تصوير مثبتي ندارد. هميشه سرمايه دار به صورت فردي منفي، ضد ارزشهاي اجتماعي و البته هميشه يا با يك پيپ يا روبدوشامبر ابريشمي نمايش داده ميشود.
حال چرا بايد فكر كنيم يك سرمايه دار حاضر شود در اين فضاي فرهنگي سرمايه گذاري كند؟
سقف سرمايه داري در ايران چقدر است؟ يعني يك فرد تا چه ميزان سرمايه داشته باشد و سرمايه اش رشد كند هنوز آدم مثبتي محسوب شود؟
همين مسئله باعث شده است كه بخشهاي محروم همچنان محروم باقي بمانند چرا كه وقتي فردي سرمايه دار در مناطق محروم سرمايه گذاري ميكند و با افزايش فعاليت سرمايه اش افزايش پيدا ميكند چون از سقف آن محيط فراتر ميرود مجبور است به خاطر شرايط اجتماعي (حسادت و …) ديگر وقتي پولدار شد نتواند آنجا باقي بماند و ناچار است منطقه را به محلي كه سقفش بلندتر است ترك كند.”

شايد اگر امروز داراي مزيتهاي نسبي در اقلامي هستيم كه به ما قدرت و توانايي ميدهد توليد كننده و تامين كننده برخي (كه نبايد هم همه چيز يا هر چيزي به همه جا باشد) از اقلام مورد نياز بازار جهاني باشيم، ولي صحنه بازي و آرايش مهره هاي ميدان بازي دائما در حال تغيير است و شايد اين مزيتهاي نسبي فردا روز هرگز داراي ارزش نباشند و ديگر مزيت نسبي و مزيت رقابتي محسوب نشوند و اگر همين ثروت عظيم خدادادي را كه بايد عامل توسعه باشد و اكنون يك مانع براي توسعه كشور شده است را صرف بهبود زير ساختها براي ايجاد مزيتهاي نسبي جديدتر نكنيم ممكن فردا روز حرف زيادي براي گفتن نداشته باشيم

برنده مي‌داند كه اگر به مردم فرصت داده‌شود، مهربان خواهند بود
بازنده احساس مي‌كند كه اگر به مردم فرصت داده‌شود، نامهربان خواهند شد.

برنده از اشتباهات خود درس مي‌گيرد
بازنده از ترس مرتكب اشتباه شدن، اقدام به هيچ كاري نمي‌كند.
برگرفته از كتاب برندگان و بازندگان


از اینکه برای خواندن این پست وقت صرف کردید سپاسگزارم
خواندن کامنتها، یادداشتها و نقطه نظرات شما شیرین ترین لحظات مرا در این وبلاگم شکل میدهد
لطفا نقطه نظرات خود را در خصوص این پست برایم بنویسید.
برای اشتراک مطالبم روی این تصویر کلیک کنید

از اظهار لطف همه عزيزان و سروراني كه زحمت كشيدند و در پست قبلي برايم كامنتهاي پر محرشان را نوشتند و مرا تشويق نمودند بينهايت سپاسگزارم
اميدوارم لياقت محبتهاي شما را داشته باشم

اينروزها كمي سرم شلوغ است. چند كار عقب افتاده داشتم كه بايد هر چه سريعتر تمامش ميكردم. براي همين هم به صورت ضربتي و با تمركز روي هر كدامشان سعي دارم همه آنها را ظرف همين هفته تمام كنم و بگذارم كنار براي همين به روز شدن وبلاگ با تاخير مواجه شد.

هفته قبل همايش خدمات پس از فروش برگزار شد. تاكنون همايشي چنين بي نظم نديده بودم. اين همايش كه در چهار روز با نشستهاي خاصي برگزار ميشد برنامه هايش از پيش تعيين نشده بود و هر روز برنامه همان روز را آماده ميكردند. مثلا معلوم نبود فردا در فلان ساعت چه سخنراني در موضوعي صحبت خواهد نمود.
برنامه ها بايد ساعت 8:30 آغاز ميشدند در حاليكه ساعت 9 هنوز همه در راهروها مشغول قدم زدن بودند. از آن بدتر آنكه در روز سوم كلا انگار برگزار كننده عوض شد!
يعني يكي از شركتهاي نرم افزاري همايش را بر عهده گرفت و همه چيزهايي كه برنامه ريزي نشده بودند تغيير كردند. جاي تاسف داشت.
ولي اتفاقي كه افتاد اين بود كه مرا تشويق كرد حتما دوره تخصصي براي مديريت خدمات برگزار كنم چون فكر ميكنم حرفهايي براي گفتن در اين زمينه دارم و در آن همايش نيز ديدم كه چقدر معلومات عمومي مديران در اين زمينه كم است.
فعلا كه منتظرم امتحانات اين ترم را پشت ير بگذارم تا بعد برنامه اي براي دوره هاي آموزشي و دو كتابي كه در نظر دارم تنظيم كنم.

حتما شما نيز خبر نامحدود شدن فضاي ايميلهاي ياهو را شنيده ايد. ياهو با اين كار به يكباره موضوع رقابت براي فضاي بيشتر را براي هميشه به كناري انداخت و احتمالا پشت سر آن گوگل كه خود آغازگر اين رقابتها بود اقدام متقابلي را انجام خواهد داد

راستي حرف از اينترنت شد اين را هم اضافه كنم كه مشكل جديد برايم پيش آمده و آن اينكه از طريق اينترنت بي سيم و يا پارس آن لاين نميتوانم وارد بلاگر شوم.
خيلي عجيب است. اصولا ربطي به مشكلات فيلتر ندارد ولي نميدانم چرا از طريق آنها صفحه بالا نمي آيد

برنده حتي زماني كه ديگران وي را به عنوان يك خبره مي شناسند، مي داند كه هنوز خيلي چيزها را نمي داند.
بازنده مي خواهد كه ديگران او را يك خبره بدانند، و اين نكته كه « بسيار كم مي دانم» را هنوز نياموخته است
برگرفته از كتاب برندگان و بازندگان


از اینکه برای خواندن این پست وقت صرف کردید سپاسگزارم
خواندن کامنتها، یادداشتها و نقطه نظرات شما شیرین ترین لحظات مرا در این وبلاگم شکل میدهد
لطفا نقطه نظرات خود را در خصوص این پست برایم بنویسید.
برای اشتراک مطالبم روی این تصویر کلیک کنید

امروز براي چندمين بار پيگير اسناد و مدارك ارائه شده به دارايي بوديم.
جريان از اين قرار است كه سال گذشته طبق روال همه ساله بعد از آنكه اظهار نامه مالياتي عملكرد 84 را تحويل داديم متعاقب آن از ما دفاتر رسمي و زونكنهاي اسنادمان را خواستند كه بررسي كنند و ما هم تحويلشان داديم.
معمولا دو سه ماه بعد نتايج مشخص ميشد و بايد ماليات همان سال را پرداخت ميكرديم.
ولي اواخر سال 85 اداره دارايي از خيابان داور (نزديك ناصر خسرو ميدان داور) به خيابان ميرداماد نقل مكان كرد. همزمان مميز مالياتي و حتي حوزه مالياتي نيز تغيير كرد.
چنانكه گزارشات فروش را به خيابان داور و ماليات حقوق و دستمزدها را به خيابان ميرداماد پرداخت ميكرديم و اصلا هم معلوم نبود بالاخره پرونده ما چطور دو بخشي شده است
اخيرا نيز باز نقل مكان ديگري رخ داده است و اينبار به خيابان نفت منتقل شده اند
همه اينها زياد مهم نيست. هر چقدر كه دلشان ميخواهد نقل مكان كنند و اينكه چقدر هزينه در اين ميان پديد مي آيد و اثاثيه آسيب ميبينند نيز بماند. ولي چيزي كه براي ما اتفاق افتاده است اين است كه همه اسناد مالي سال 84 ما گم شده است!
ميگويند بايد مميز قبلي را پيدا كنيد. او نيز ميگويد در اداره قبلي بايد باشد. اداره قبلي ميگويد از خيرش بگذريد!! يا اينكه صبر كنيد انشاا… كه همين دور و بر ها پيدا ميشود

شركت ما شركت كوچكي است كه كل گردش مالي اش به اندازه گردش مالي يك ماه شركت بزرگ هم نميشود ولي به هر حال سوابق مالي يك شركت چيزي نيست كه به همين راحتي بشود از خيرش گذشت

حالا ماليات سال 84 ما چگونه تعيين خواهد شد نيز بماند.
يك قاتل وقت مفت و مجاني. براي اينكه روي برنامه هاي ديگرم تاثير نگذارد فعلا تصميم دارم به آن حتي فكر هم نكنم. رفتار من نميتواند مغاير رفتار سيستم باشد و گرنه تضاد ايجاد شده تاثيرات منفي بسياري روي عملكردم خواهد گذاشت.

مقاله اي كه آقاي دكتر روستا به من دستور داده بودند براي همايش خدمات پس از فروش تهيه كنم ظاهرا پذيرفته شده است و بايد براي ارائه اش آماده شوم. اين همايش در تاريخ هاي 29 تا اول تير در سالن همايشهاي وزارت كار (چهار راه پارك وي) برگزار ميشود و در چهار محور تخصصي است و من هنوز نميدانم كي بايد ارائه كنم. متاسفانه سايتي هم ندارند كه به شما معرفي كنم ولي خبرش را در اينجا و اينجا و اينجا ميتوانيد بخوانيد

خبر ديگر آنكه مقاله ام براي هشتمين كنفرانس مديران كيفيت با عنوان “اهميت رويكرد سيستمي و فرهنگ مشتري در مديريت كيفيت” در دور دوم بررسي مقالات نيز پذيرفته شده است و قرار است آنرا ارائه دهم. اين كنفرانس در دوره از 24 تا 27 تير در سالن اجلاس سران برگزار ميگردد. چكيده آنرا در سايتم قرار خواهم داد


خبر خوبتر آنكه متعاقب آن از طرف دبيرخانه همين كنفرانس به عضويت جامعه كيفيت آمريكا (ASQ) نيز درآمدم و آنان زحمت كشيده و مرا براي عضويت به جامعه كيفيت آمريكا كانديد نموده و آنان نيز پذيرفته اند.
اميدوارم در خور محبتهايي كه نسبت به من ميشود بتوانم لياقتم را ثابت كنم و در طول ايام عمري كه به سرعت طي ميشود گامهاي بيشتري هرچند كوچك در راه سربلندي و سرافرازي ميهن عزيزم بردارم.

يكي از دوستانم ميگفت: “يعني واقعا اينقدر مي ارزد كه دوره آموزشي بگذاري يا سمينار بدهي و وقتت را صرف مقاله بكني؟”. واقعيت اين است كه اگر از ديد مالي نگاه كنيم نه نمي ارزد. ولي تصور تغيير و يا حداقل تاثير در نگرش مديران مختلف سازمانها و ايجاد نگرشي سيستمي و به عبارتي “جور ديگر ديدن يا از زاويه ديگري نگريستن” مرا به ادامه راه تشويق ميكند و از آن جهت برايم لذت بخش است كه ميدانم نتيجه اين تاثير مستقيما در سطح رفاه بيشتر براي مردم و بخصوص ملت كشور عزيزم منعكس خواهد شد.
شايد اشتباه ميكنم ولي معتقدم هر كسي در مسيري كه طي ميكند اثري بر جاي ميگذارد. چه يك رد پا باشد چه يك تغيير. اگر واقعا بدانم ميتوانم باعث نشر دانش نداشته ام شوم و يا تغييري ايجاد كنم حتما كه مي ارزد

از انجمن مديريت ايران نيز تماس گرفتند كه دوره آموزشي روشهاي قيمت گذاري به دليل مشكلي كه در محل اجرا برگزاري پيش آمده به دوره بعدي موكول شد و روز سه شنبه برگزار نخواهد شد.
خبرش را اطلاع خواهم داد

برنده مي‌گويد: بايد راه بهتري هم وجود داشته‌باشد.
بازنده مي‌گويد: تا بوده همين بوده و تا هست همين است.
برگرفته از كتاب برندگان و بازندگان


از اینکه برای خواندن این پست وقت صرف کردید سپاسگزارم
خواندن کامنتها، یادداشتها و نقطه نظرات شما شیرین ترین لحظات مرا در این وبلاگم شکل میدهد
لطفا نقطه نظرات خود را در خصوص این پست برایم بنویسید.
برای اشتراک مطالبم روی این تصویر کلیک کنید

يكي از دروسي كه در اين ترم داريم دوره شبانه روزي مهارتهاي مديريتي است كه از طرف دانشگاه ما را در اين ايام به رامسر بردند.
دو روز و سه شب برنامه طول كشيد كه سه دوره نصف روزه مباحث مديريتي داشتيم و يك نصف روز نيز در يكي از جنگلها به بازي تيمي پرداختيم
واقعا سفر بسيار خوبي بود و اين سفر به يكي از خاطره انگيز ترين سفرهايم تبديل شد و بسيار به من خوش گذشت.
فرصتي بود تا بيشتر و نزديكتر با دوستان دور هم باشيم و بيش از پيش يكديگر را بشناسيم و بسيار خوشحالم كه در انتخاب دوستانم موفق بوده ام و با چنين افرادي دوست و همكلاسي شده ام.
قبل از سفر عده اي از اينكه چرا ايام تعطيلشان را نميتوانند با خانواده باشند و … غر ميزدند ولي در طول سفر و بعد از دوره اكثر بچه ها از اينكه چنين فرصتي برايشان فراهم شده بود بسيار خوشحال و راضي بودند.
در فرصتي مناسب عكسهايي را انتخاب كرده و در سايتم قرار ميدهم.

ظاهرا در ايامي كه نبوديم به سالن يك صد نفره دانشكده بر اثر اتصال برق و ايجاد آتش سوزي خسارتهايي وارد شده است كه خوشبختانه به موقع مهار شده است ولي فعلا تا ماههاي آينده و سير كردن ايام تعميرات قابل استفاده نخواهد بود.

ديروز يك برنامه بازاريابي متعلق به يك دانشگاه اروپايي كه قصد ايجاد شعبه در يكي از كشورهاي خاورماينه را داشت به دستم رسيد تا آنرا بخوانم و اگر نقطه نظراتي داشتم بگم.
درست است كه بحش بودجه بندي تيليغاتي بسيار مرتبي داشت ولي كلا تعجب كردم كه چقدر ضعيف و سطحي است
چون به هر حال توقع داشتم بسيار حرفه اي تر از اين تنظيم شده باشد
ولي در كل چيزهاي زيادي را ياد گرفتم و بيشتر به خودم اميدوار شدم.
اين جمله را گفتم ياد جمله ارزنده اي افتادم كه همكلاسي و دوست عزيزم جناب آقاي مهندس صبوري در كلاسي به من گفت و آن اينكه: “چون با كركسها ميپريم احساس ميكنيم باز هستيم در حاليكه عقابها را فراموش ميكنيم”
جمله بسيار عميقي است و حقيقتي تلخ در آن قرار دارد
هيچ وقت نبايد خودمان را افرادي كه دور و بر ما هستند مقايسه كنيم بلكه بايد الگوهاي ما برترين افراد در آن تخصص و يا فيلد باشند.
همين دوست عزيز كتاب بسيار خوبي نيز به من معرفي كرد با عنوان برندگان و بازندگان كه نكات جالبي دارد و تصميم گرفتم هر پستهاي مختلف نكاتي از آن را قرار دهم.
اين كتاب را كه نوشته سيدني.جي.هريس و ترجمه مينو پرنياني و پروين مصطفوي است را نشر خجسته منتشر كرده است

وقتي برنده اي مرتكب اشتباه مي شود، مي گويد «اشتباه كردم»
وقتي بازنده اي مرتكب اشتباه مي شود، مي گويد «تقصير من نبود»
برگرفته از كتاب برندگان و بازندگان


از اینکه برای خواندن این پست وقت صرف کردید سپاسگزارم
خواندن کامنتها، یادداشتها و نقطه نظرات شما شیرین ترین لحظات مرا در این وبلاگم شکل میدهد
لطفا نقطه نظرات خود را در خصوص این پست برایم بنویسید.
برای اشتراک مطالبم روی این تصویر کلیک کنید

دوره آموزشي چهار روزه
روشهاي قيمت گذاري فروش
چه بسيارند كالاهاي مرغوب و مقرون به صرفه اي كه به دليل قيمت گذاري اشتباه، از جانب خريداران انتخاب نشده اند و زيانهاي هنگفتي را به شركتها تحميل نموده اند.
همين امروز به جمع مديران بزرگ تجاري شركت كننده در اين دوره كاربردي كه به منظور آشنايي بيشتر با مكانيسم و سياستهاي قيمت گذاري و تعديل آن توسط عليرضا مجاهدي ارائه ميگردد بپيونديد

زمان آغاز: 22 خرداد 1386 در 4 جلسه 4 ساعته

برگزار كننده: انجمن مديريت ايران
هزينه ثبت نام: براي هر نفر 140 هزار تومان
براي كسب اطلاعات بيشتر به آدرس
مراجعه نموده و يا با مديريت آموزش انجمن مديريت ايران به شماره تلفن 88827878 تماس حاصل فرماييد
به دليل محدوديت ظرفيت كلاسها ثبت نام بر اساس اولويت صورت ميگيرد.
در پايان دوره به شركت كنندگان از طرف انجمن مديريت ايران گواهينامه اعطا خواهد شد
. فرصت زيادي براي ثبت نام باقي نمانده است. براي استفاده از اين دوره كاربردي همين امروز اقدام كنيد

ثبت نام


از اینکه برای خواندن این پست وقت صرف کردید سپاسگزارم
خواندن کامنتها، یادداشتها و نقطه نظرات شما شیرین ترین لحظات مرا در این وبلاگم شکل میدهد
لطفا نقطه نظرات خود را در خصوص این پست برایم بنویسید.
برای اشتراک مطالبم روی این تصویر کلیک کنید